چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟


تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال روشی برای پیش بینی قیمت سهام در آینده می باشد. در تحلیل تکنیکال ابزار ها و روش ها و تکنیک های زیادی برای پیش بینی قیمت وجود دارد که بیشتر بر اساس قیمت و حجم معاملات طراحی شده اند.

پس به عبارت دیگر می توانیم بگوییم که تحلیل تکنیکال یک روش معامله گری یا استراتژی معاملاتی نیز می باشد ، یعنی ما بر اساس یک سری قواعد و اصول معامله می کنیم که توسط چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ تحلیل تکنیکال معرفی شده اند.

طی سالیان سال تحلیل تکنیکال بسیار پیشرفت کرده و ابزار ها و تکنیک های بسیار زیادی در این زمینه کشف و اختراع شده که به افراد کمک می کند تا قیمت سهام در آینده را پیش بینی کنند.

بدیهی است که هیچ چیز را نمی توان بطور قطعی و ۱۰۰% پیش بینی کرد ، تحلیل تکنیکال نیز مستثنی از این قضیه نیست اما در در مبحث تحلیل تکنیکال با مطالعه و بررسی گذشته سهام اتفاقاتی تکراری را کشف می کنیم و می توانیم با الگو برداری از آنها قیمت سهام را در آینده نیز پیش بینی کنیم.

برای مثال میگوییم که نمودار سهام الف در چند سال گذشته ، رفتار های تکراری از خود نشان داده و در ۸۰% مواقع نتیجه خوبی داشته است پس در ادامه نیز اگر چنین رفتاری را در نمودار ببینیم احتمال خیلی زیاد نتیجه مثبتی خواهد داشت و ما می توانیم زودتر سهام را خریداری کنیم و سود ببریم.

پس ما در تحلیل تکنیکال بر اساس تحقیق و پژوهش در گذشته تاریخی بازار و سهام ، رفتار های تکراری و منظم در نمودار سهام را کشف می کنیم که بتوانیم آن ها را با احتمال بسیار زیاد پیش بینی کنیم ، سپس این رفتار ها را به عنوان الگو در نظر می گیریم و با توجه به آنها معامله می کنیم.

برای رسیدن به پاسخ تکنیکال یا بنیادی؟! روی آن کلیک کنید.

تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال اصول پایه و اساسی دارد که برای استفاده از این تحلیل ابتدا باید این اصول را بدانیم ، در ادامه به این اصول می پردازیم.

۳ اصل مهم تحلیل تکنیکال :

۱ . همه چیز در نمودار قیمت دیده می شود.

در تحلیل تکنیکال ما بر این باور هستیم که بازار سرمایه ، بازاری هوشمند است و هر لحظه خودش را با تمام شرایط و اتفاقات هماهنگ می کند.

این موضوع به این معنی است که هر اتفاق اقتصادی و یا سیاسی بیافتد بازار در همان لحظه قیمت ها را با شرایط جدید تطبیق می کند ، همچنین تمام اخبار صنعت و موارد بنیادی و احساسات روانی و هیجانی بازار نیز در قیمت نمایان می شود.

پس دیگر نیازی نیست که ما دلیل نوسانات قیمت را بدانیم و اصلا برایمان مهم نیست که چه اتفاقی افتاده است.

ما زمان این را نداریم که خودمان تمام اتفاقات را بررسی کنیم و با ارزشیابی سهام قیمت آن را پیدا کنیم این بازار است که این کار را انجام می دهد و نتیجه اش را در قیمت به ما نشان می دهد. ما فقط رفتار قیمت را شناسایی می کنیم و از آن کسب سود می کنیم.

پیشنهاد می کنیم این مطلب را از دست ندهید: انواع نمودار شمعی-ژاپنی و میله ای در بورس

  1. در تحلیل تکنیکال مهم نیست که چه چیزی معامله می کنیم. طلا ، ارز ، سکه ، سهام خوب یا بد برای ما اهمیتی ندارد. تنها شناخت رفتار بازار و الگوهای نمودار قیمت برای ما مهم است تا بتوانیم با معاملات در قیمت های مورد نظر خود سود کسب کنیم.
  2. از نظر تکنیکال تغییرات قیمت فقط یک علت دارد و آن هم اختلاف قدرت در عرضه و تقاضا است. اختلاف در عرضه و تقاضا از اتفاقات سیاسی ، اقتصادی ، هیجان های بازار و … نشآت می گیرد اما ما به این دلایل کاری نداریم و فقط عرضه و تقاضا را که نتیجه آنها است بررسی می کنیم.

ویدئو ۴ نکته حیاتی در تحلیل تکنیکال:

۲ . قیمت ها طبق روند مشخصی در حرکت هستند.

شناخت و تشخیص روند کلی نمودار در تحلیل تکنیکال از اهمیت زیادی برخوردار است و ابزار های مختلفی مانند خط روند و اندیکاتور ها برای این کار طراحی شده است که در مطالب بعدی به آنها خواهیم پرداخت.

در تکنیکال گفته می شود که وقتی سهامی در یک روند مشخص در حرکت است به همان روند ادامه خواهد داد تا وقتی یک عامل آن را متوقف کند.

پس وقتی سهام روند صعودی یانزولی دارد در ادامه نیز همین روند را حفظ خواهد کرد تا وقتی که عوامل بازدارنده بر عرضه و تقاضای کل تاثیر بگذارند.

۳ . تاریخ همیشه تکرار می شود.

می گویند تاریخ همیشه تکرار می شود. این جمله در تحلیل تکنیکال به معنی رفتار های تکراری نمودار قیمت و ظهور الگو های ثابتی است که از ذهن افراد و ضمیر ناخودآگاه معامله گران نشآت می گیرد.

این اصل باعث بوجود آمدن سقف ها و کف های تاریخی در سهام می شود که حمایت ها و مقاومت های مهمی محسوب می شوند یا الگو هایی مانند الگو های هارمونیک و الگو های کندل استیک ، الگو های بازگشتی و ادامه دهنده و … که همگی برای پیش بینی نمودار بکار می روند.

تکنیکال به گذشته تاریخی سهام اهمیت بسیاری می دهد و اکثر روش های تکنیکال بر اساس آمار های تاریخی گذشته طراحی شده است.

پیشنهاد می کنیم این مطلب را نیز از دست ندهید: حجم مبنا در بورس چیست؟!

نکات اصلی:

  1. از تحلیل تکنیکال می توان در تمام معاملاتی که سابقه آنها وجود دارد وقیمت آنها در عرضه و تقاضای آزاد بدون قیمت های دستوری تعیین می شود ، استفاده کرد. قیمت ارز های دیجیتالی ، ارز های کاغذی ، طلا ، سکه ، زعفران و هر کالایی که این شرایط را داشته باشد می توان با تحلیل تکنیکال پیش بینی کرد. این مزیت مهم تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است که تنها برای تحلیل بازار خاصی قابل استفاده است.
  1. بازار های متفاوت تاریخچه و رفتار متفاوتی از خود دارند و برای هر بازار باید تاریخچه و تکنیک های مناسب آن بازار را بکار گرفت. برای مثال رفتار بازار بورس و ملک تفاوت های تاریخی دارد که باید آنها را بررسی کرد اما اصول تحلیل تکنیکال در هر دو بازار یکی هستند.
  2. ابزار اصلی تحلیل تکنیکال برای پیش بینی قیمت نمودار قیمت-زمان و حجم معاملات می باشد.
  3. اتفاقات سیاسی ، اقتصادی ، بنیادی و … بطور مستقیم بر بازار تاثیر نمی گذارند بلکه ابتدا از فیلتر انسانی رد می شوند و هر شخص با تحلیل متفاوت خود بر بازار تاثیر می گذارد. بنابراین وقتی یک اتفاق سیاسی می افتد که از نظر ما مثبت است ممکن است از نظر شخص دیگری منفی باشد. همین امر باعث اختلاف نظر بین افراد و نوسان قیمت در بازار می شود. تحلیل تکنیکال نیز بر پایه معاملات و رفتار منطقی و هیجانی افراد شکل گرفته برای همین تحلیل تکنیکال در بازار هایی که افراد بیشتری حضور دارند معتبر تر و قابل اعتماد تر است.

تحلیل تکنیکال یاتحلیل بنیادی؟!

بسیاری از افراد سوال می کنند که کدام یک از تحلیل های رایج در بازار سرمایه یعنی تکنیکال یا بنیادی بهتر است. ما همواره در پاسخ به این سوال گفته ایم که تکنیکال و بنیادی به نوعی مکمل یکدیگر هستند و برای سود کردن بهتر است هر دو تحلیل را آموزش ببینید و استفاده کنید.

هر دو تحلیل مزایا و معایبی دارند و اگر بخواهید تک بعدی کار کنید دیدگاه تحلیل دیگر را درک نمی کنید و این موجب ناآگاهی شما نسبت به بازار می شود.

تکنیکال و بنیادی مانند دو بال برای پرواز به سوی موفقیت در بازار سرمایه می باشند.

آموزش مبانی بورس؛ مبانی روانشناسی بازار بورس

احمد سبحانی

چرا گاهی بازارها با اخبار مثبت واکنش منفی نشان می‌دهند و با اخبار منفی واکنش مثبت؟ جواب این سؤال‌ها در روانشناسی بازار بورس و نحوه‌ی برخورد سرمایه‌گذاران با اخبار نهفته است.

یکی از راه‌های تحلیل بازارهای مالی، تحلیل روانشناسی بازار است. همان‌طورکه می‌دانید، ریشه و پایه‌ی تحلیل تکنیکال نیز به‌نوعی استفاده از روان‌شناسی بازار است. اینکه بدانیم عمده‌ی سرمایه‌گذاران و معامله‌گران در هر لحظه چه نگرشی به بازار دارند، می‌تواند ما را در ایجاد استراتژی موفق در سرمایه‌گذاری یاری کند .

اگر در بازارهای مالی فعالیت کرده باشید، احتمالا با شرایطی مواجه شده‌اید که اخبار مثبتی منتشر می‌شود؛ اما بازار سهام سقوط می‌کند یا برعکس، اخبار منفی به‌گوش می‌رسد؛ ولی بازار صعود می‌کند. سؤال این است: چه چیزی باعث می‌شود بازار چنین واکنش‌هایی از خود نشان بدهد؟

مدت‌ها پیش، تصور می‌شد که قیمت سهام در هر لحظه نمایانگر ارزش واقعی سهم است؛ اما سال‌ها است که خط بطلانی روی این باور کشیده شده. یکی از دلایل مهم‌ در رد این ادعا نوسان‌های شدید قیمتی در یک سال است. ارزش اکثر سهم‌ها در طول یک سال تغییر چندانی نمی‌کنند؛ چراکه اتفاق خاصی در آن‌ها رخ نمی‌دهد؛ اما قیمت آن‌ها در این زمان، نوسان‌های شدیدی به‌خود می‌بیند. دلیل این اتفاق چیست؟ درواقع، قیمت سهام نه برمبنای ارزش ذاتی و واقعی سهم، بلکه در اکثر مواقع براساس احساسی تعیین می‌شود که سرمایه‌گذاران به آن سهم دارند .

پیش‌تر، تصور می‌شد که می‌توان با تجزیه‌و‌تحلیل بنیادین سهام، به سودی بیشتر از میانگین بازار دست پیدا کرد. این ایده تا حدودی صحیح است و مثال بارز آن سرمایه‌گذار مطرحی به‌نام وارن بافِت است؛ اما اخیرا با بازشدن پای روان‌شناسی به بازارهای مالی، روشی جدید برای تجزیه‌و‌تحلیل سهام ایجاده شده است .

درواقع با افزایش کارایی بازارهای مالی و پیشرفت فناوری، کار برای افرادی مانند بافِت به‌شدت سخت شده است که سهام را تجزیه‌و‌تحلیل تکنیکال می‌کنند. ایده‌ی امثال بافت ایده‌ای قدیمی است که می‌گوید «پایین بخر، بالا بفروش»؛ اما امروزه کار به همین سادگی نیست و به‌لطف فناوری‌های پیشرفته و تحلیل‌های رایانه‌ای و توسعه‌ی هوش مصنوعی، کمتر می‌توان فرصتی مانند فرصت‌هایی یافت که بافِت در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ پیدا می‌کرد. پس، عبارت قدیمی «پایین بخر، بالا بفروش» جای خود را به عبارت «بالا بخر، بالاتر بفروش» داده است .

درواقع، این ایده‌ی جدید چیزی به ما از ارزش سهام یا شرکت نمی‌گوید و قیمت سهام منعکس‌کننده‌ی ارزش واقعی آن نیست؛ بلکه قیمت تنها منعکس‌کننده‌ی این موضوع است که افراد دیگر حاضرند چقدر برای سهام هزینه کنند .

یکی از مثال‌های مهم برای اثبات ادعای روان‌شناسان بازار «بیت‌کوین» است. بیت‌کوین برخلاف کالاهایی مانند روغن یا مس یا گندم ارزش قابل‌استفاده‌ای ندارد و قیمتش برمبنای حجم مصرف آن تعیین نمی‌شود؛ اما چرا قیمت آن تا این حد نوسان دارد؟ افزایش قیمت این رمزارز فقط به‌دلیل اعتقاد سرمایه‌گذاران بود. آن‌ها تصور می‌کردند قیمت بیت‌کوین فردا بیشتر از امروز خواهد بود؛ پس بیت‌کوین خریدند و درنهایت، وقتی سرمایه‌گذاران قانع شدند که قیمت نمی‌تواند از این بیشتر شود، قیمت بیت‌کوین شروع به ریزش کرد. در شکل زیر، مراحل مختلف روان‌شناسی بازار سرمایه را مشاهده می‌کنید .

چرخه احساسات بازار

چگونه می‌توان براساس روان‌شناسی بازار معامله کرد؟

معامله براساس مومنتوم قیمت

اگرچه این روش را نمی‌توان مبنای معامله قرار داد، آن را به‌عنوان تأیید جهت معامله می‌توان در نظر گرفت. به‌عنوان مثال، در روندی نزولی هرگاه کاهش حجم معاملات را شاهد بودیم، انتظار داریم به‌تدریج جهت بازار معکوس شود و صعود قیمت را ببینیم. همچنین در روند صعودی، اگر افزایش حجم معاملات را شاهد بودیم، به‌احتمال زیاد افزایش سرعت و قدرت روند را مشاهده خواهیم کرد.

معامله براساس عوامل تأثیرگذار خارجی

گاهی اوقات اخبار تأثیرگذاری منتشر می‌شوند که می‌توانند روی بازار تأثیر بسزایی بگذارند؛ اخباری مانند گران‌شدن مواداولیه، افزایش تعرفه‌ها،‌ کاهش ارزش پول ملی، تحریم و. . بااین‌حال، تأثیر تمام آن‌ها به یک میزان و در یک جهت نیست. حتی می‌توان گفت گاهی یک عامل در دو زمان مختلف، دو واکنش مختلف را در قیمت یک سهم ایجاد می‌کند؛ اما می‌توان با کمک روان‌شناسی احساسات سرمایه‌گذاران، جهت کلی بازار را تشخیص داد.

معامله براساس رفتار بازیگران حقوقی

بازیگران حقوقی یکی از ارکان مهم بازار سرمایه هستند. بسیاری از سهام‌داران خُرد جهت معامله خود را باتوجه‌به رفتار این بازیگران تعیین می‌کنند. می‌توان با کمک تحلیل روان‌شناسی و رفتارشناسی این بازیگران معاملات سودمندی ایجاد کرد. البته باید توجه کرد که این بازیگران نیز از رویکرد سهام‌داران خُرد از معامله‌هایشان مطلع هستند؛ پس، در استفاده از این روش باید بسیار مراقب باشید تا در دام بعضی بازیگران طماع نیفتاد. رفتار بازیگران حقوقی را تنها تأییدی بر جهت معامله خود بدانید.

به‌عنوان مثال، بسیاری از معامله‌گران تازه‌کار فروش بازیگران حقوقی را چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ سیگنال منفی و خرید آن‌ها را سیگنال مثبت قلمداد می‌کنند؛ اما در اکثر مواقع این‌گونه نیست. بازیگران حقوقی در روند نزول پله‌ای خرید می‌کنند و تا زمانی‌که خریدشان کامل نشود، نمی‌توان به رشد سهم امید داشت. همچنین، در روند صعودی سهامشان را می‌فروشند و تا زمانی‌که فروششان تمام نشده، می‌توان به رشد سهم امیدوار بود. پس همان‌طور‌که گفته شد، خرید‌و‌فروش حقوقی را کاملا تحلیل کنید و هرگز برمبنای آن خرید‌و‌فروش نکنید.

Stock Market

معامله براساس گزارش‌ها

هنگامی‌که گزارش‌ها سالانه و فصلی و ماهانه شرکت‌ها منتشر می‌شود، معمولا انتظار داریم که نوسان‌های قیمتی در سهم مشاهده کنیم؛ اما این نوسان‌ها به کدام سمت خواهد بود؟ برای دانستن این موضوع، باید به روان‌شناسی بازار مراجعه کنید. اینکه هر تغییر در گزارش‌ها چه معنایی برای سهام‌داران و معامله‌گران دارد؟ آیا این تغییر را مثبت یا منفی ارزیابی می‌کنند؟

معامله براساس نقدینگی هوشمند

معامله‌گران معمولا ورودوخروج پول هوشمند را به‌عنوان تأییدی مهم در جهت معامله در نظر می‌گیرند. در نظریه‌های پولی در بازار سرمایه، دو نوع پول وجود دارد: پول هوشمند و پول احمق. پول هوشمند عمدتا دراختیار معامله‌گران کلان، صندوق‌های سرمایه‌گذاری و. و پول احمق یا گنگ پولی است که دراختیار معامله‌گران احساسی و خُرد قرار گرفته است.

  • در مرحله‌ی اول که به آن «فاز خاموش» گفته می‌شود، بازیگران اصلی و صاحبان پول هوشمند با حجم‌های کم سهم می‌خرند تا صاحبان پول احمق متوجه این خرید‌ها نشوند.
  • در مرحله‌ی دوم که به آن «فاز آگاهی» گفته می‌شود، پول هوشمند قصد دارد قیمت سهام را افزایش دهد؛ پس سیگنالی به بازار می‌دهد تا سایر خریداران خرید کنند و قیمت سهام را افزایش دهند.
  • در مرحله‌ی سوم که به آن «فاز شیدایی» گفته می‌شود، تمام سرمایه‌گذاران متوجه صعود قیمت سهام شده‌اند؛ پس برای جانماندن از این سیر صعودی وارد می‌شوند. در این مرحله است که پول هوشمند به‌تدریج و با حجم کم در حال خروج از بازار است.
  • در مرحله‌ی چهارم که به آن «فاز سقوط» می‌گویند، پول هوشمند برای کاهش قیمت سهام، سهم را به‌طور سنگین عرضه می‌کند؛ اگرچه حتی در این زمان نیز، بسیاری از دارندگان پول احمق سهام می‌خرند.

مجموعه‌مقاله‌های بیت‌کوین:

فیلترنویسی بهترین روش برای رصد بازار

در بازار سرمایه، بیش از ۶۰۰ نماد مختلف وجود دارد و این آمار همچنان در حال افزایش است. رصد تمام این نمادها کار بسیار وقت‌گیر و شاید ناممکنی است. باوجوداین، سازمان بورس و بعضی کارگزاری‌ها به شما این امکان را می‌دهند تا با فیتلرنویسی، سهم‌های مختلف را بررسی و دسته‌بندی کنید. به‌عنوان مثال، می‌توانید نمادهایی را دسته‌بندی کنید که در آن‌ها بازیگران حقوقی بیشترین خرید یا بیشترین فروش را داشتند یا می‌توانید نمادهایی را مشخص کنید که مومنتوم قیمت در آن‌ها در حال تغییر است. البته توجه کنید فیلتر‌نویسی فقط برای معرفی نمادها کاربرد دارد و نمی‌توان براساس آن معامله کرد.

سخن پایانی

روان‌شناسی بازار یکی از روش‌های رو‌به‌رشد تجزیه‌و‌تحلیل بازار است. البته این روش در ابتدای مسیرش است و روش‌های مربوط به آن چندان توسعه نیافته است و از اطمینان نسبتا کمی برخوردار است؛ اما همچنان می‌توان برای تأیید روش معامله خود از آن‌ها استفاده کرد. همچنین، احتمالا با پیشرفت علومی مانند اقتصاد رفتاری و رفتارشناسی قیمت و رفتارشناسی مالی، روش معامله‌گری براساس روان‌شناسی بازار نیز رشد خواهد کرد.

روانشناسی در معامله‌گری

خیلی وقتها در محافل خصوصی و خانوادگی و دوستانه صحبت از شغلهای گوناگون و سختی بعضی شغلها می شود . در مورد سختی مشاغل مختلف هر کس نظری دارد . برخی شغل کار در معدن را ( به علت شرایط سخت کار ) ، برخی جراح مغز را ( به خاطر مسئولیت زیاد و احتیاج به دقت و تبحر زیاد ) و برخی کار در کوره های ذوب آهن ( به خاطر خطرات حین انجام کار و حتی عوارضی که بعد ها دامنگیر افراد می شود ) را سخت ترین شغل ها می دانند . اما واقعا شغل سخت چیست و چه شغلهایی سخت محسوب می شوند . به یک تعریف ساده مشاغلی که فرد طی سالها فعالیت در آن دچار مشکلات جسمی و روحی و بیماری می شود شغل سخت محسوب می شوند و دارای تقسیم بندی های خاصی هستند . معیار سختی یک شغل میزان آسیب هایی است که ممکن است شغل برای شاغلین داشته باشد ( حتی اگر تمام مواردی ایمنی هم رعایت شود ) .

اما صرف نظر از مبحث بالا آیا شغل آسان هم داریم ؟ خوب در این خصوص هم نظرات متفاوتی وجود دارد و افراد در مقایسه با شغلهای سخت ، برخی شغلها را آسان می دانند . ممکن است کسی طلافروشی یا کارهای دفتری را شغلی آسان بداند . اما واقعیت چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ این است که هیچ شغل آسانی وجود ندارد و هر شغل دارای ریسکها ، مشکلات و سختی های خود هست هرچند برای کسانی که تجربه آن را ندارند ممکن است شغل آسانی به نظر برسد . خوب در این مقاله قرار نیست به بررسی حرفه ها مختلف و بررسی سختی کار بپردازیم . ما در اینجا یک سوال اساسی داریم :

آیا شغل معامله گری در بازارهای مالی ، آسان است ؟

این مقاله را زمانی می نویسم ( مرداد 1399 ) که تب بورس همه جامعه را فرا گرفته و تقریبا در همه جا صحبت از آن است و به جرات می توان گفت که بورس تابحال چنین روزهایی را به خود ندیده است و ورود حجم پول و مردم جامعه به آن بی سابقه است . بسیاری از مردم با فروش اتومبیل ، گرفتن وام و …. به هر طریقی می خواهند از قافله سود های سرشار این روزها عقب نمانند . اما اینجا یک نکته خیلی مهم خودنمایی می کند . آیا این مردم چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ هیچ تجربه ای در این کار دارند ؟ آیا در این زمینه تحصیلات دارند و آموزش دیده اند ؟ تقریبا اکثر کسانی که در حال ورود به این بازار هستند هیچ تجربه و تخصصی ندارند و صرفا با دیدن سود زیاد و این فکر که معامله گری کار راحتی است وارد گود می شوند .

حال یک سوال دیگر :

اگر به شما بگویند شغل برقکار صنعتی ( یا هر شغل دیگر ) درآمد فوق العاده ای دارد ، شما فورا شال و چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ کلاه می کنید و می روید به عنوان یک برقکار استخدام شوید ؟ به فرض اینکه حتی شرکتی که قرار است در آن کار کنید ادعای شما را پذیرفت و بدون هیج آزمونی به شما اجازه فعالیت داد آیا شما این ریسک را قبول می کنید که در کاری که هیچ تجربه و تخصصی ندارید شروع به کار کنید ؟ نتیجه چنین کاری چه خواهد شد ؟ بی شک در همان ساعات اول جان خود و دیگران را به خطر خواهید انداخت یا حداقل خسارت مالی به بار خواهید آورد . خوب وقتی ما در شغلی مهارت نداریم عقلا از ورود بدون آموزش به آن خودداری می کنیم اما واقعا چرا اکثر مردم در مورد ورود به حرفه معامله گری بدون هیچ تردیدی ( بدون داشتن تجربه و تخصص ) اقدام می کنند و انتظار دارند موفق هم باشند . واقعا چرا ؟

حال مسئله را با دقت بیشتری بررسی می کنیم . کلا برای موفقیت در یک حرفه دو مرحله وجود دارد :

  • مراحل راه اندازی یک کسب و کار و یا موفقیت در آزمون ورودی و استخدامی و جلب نظر کارفرما برای به دست آوردن یک کار
  • توانایی های فکری و جسمی برای ادامه آن کسب و کار یا موفق بودن در انجام شغلی که در یک سازمان به دست آورده ایم ( در یک دسته بندی کلی ما یا برای خودمان کار می کنیم یعنی یک کسب کار شخصی داریم و یا برای دیگران کار می کنیم مثلا کارمند یا کارگر یک شرکت هستیم ). در هر دو صورت پس از ورود به هر حرفه ای توانایی برای غلبه بر مشکلات و سختی ها و داشتن توان لازم برای موفقیت در ادامه کار بسیار مهم است .

مرحله اول :

معمولا برای اینکه در یک شغل استخدام شویم لازم است که قبلا در آن زمینه مهارت و تخصص لازم را بدست آوریم که برای این منظور باید در دانشگاه یا مراکز مشابه علمی و فنی آموزش دیده باشیم . معمولا شرکت ها برای استخدام افراد ، از آنها مدارک تحصیلی مرتبط و سوابق کاری می خواهند و از آزمونهای کتبی ، عملی و مصاحبه برای ارزیابی و انتخاب بهترین افراد استفاده می کنند . پس هیچ شرکتی حاضر نیست بدون ارزیابی و اطمینان از مهارت و تخصص افراد آنها را بکارگیرد و برای داشتن یک شغل معمولی در یک سازمان باید سالها تحصیل کنند و آموزش ببینند و حتی بعد از استخدام نیز آموزشهای مرتبط با شغل همچنان ادامه دارد .

از طرف دیگر برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک به غیر از تخصص و تجربه ( که برای به دست آوردن آن احتیاج به ساعتها آموزش به صورت رسمی ( مثلا در مراکز فنی حرفه ای ) و سنتی ( مثل شاگردی کردن ) و کسب تجربه در بازارهای کار احتیاج به مجوزهای همچون پروانه کسب ، مدرک فنی حرفه ای ، تایید سلامت فردی و بهداشت محل کار ، نداشتن سوء سابقه و بسیاری موارد دیگر دارد .

سوال : برای ورود به شغل معامله گری چه مدارک و مجوزهایی لازم است ؟

پاسخ : یک کد بورسی و شارژ حساب . والسلام

همانطور که می بینید وارد شدن به هیچ شغلی به اندازه معامله گری بورس آسان نیست و شاید به همین خاطر است که به محض رسانه ای شدن سودآور بودن بورس ، همه برای ورود به آن هجوم می آورند .

مرحله دوم :

در یک حرفه پس از راه اندازی آن یا استخدام در یک شرکت ، مهم ادامه آن برای رسیدن به اهداف و موفق بودن است . بعضی کارها ممکن است مرحله اول آسان باشد ( راه اندازی ) ولی ادامه دادن سخت باشد و یا بالعکس شغلهایی هستند که ورود به آنها مشکل باشد ولی ادامه آن زیاد سخت نباشد .

همانطور که دیدید ورود به دنیای بازارهای مالی آسان است اما آیا ادامه آن و رسیدن به سود آوری مستمر در بلند مدت نیز آسان است .

طبق آمار ( منبع ش را نمی دانم ولی زیاد شیده ایم ) بیش از 90% کسانی که وارد جرگه معامله گران می شوند پس از مدتی با از دست دادن قسمت زیادی از دارایی خود ( حتی همه آن ) با سرخوردگی این بازار را ترک می کنند . تاثیرات این شکست تا مدتها بعد گریبانگیر خود و خانواده شان خواهد بود .

نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که اشتباهات و خطاهایی که ما در حرفه خود انجام می دهیم ممکن است به دیگران آسیب مالی یا جسمی وارد کند ولی در این شغل تنها خودمان هستیم که در معرض آسیب های احتمالی خواهیم بود .

پس نتیجه ای که تا اینجا گرفتیم این است که معامله گری ، حرفه ای است که ورود به آن آسان است و به علت احتمال بدست آوردن سودهای زیاد در آن ، مردم وسوسه می شوند که بدون آموزش و تجربه وارد آن شوند و به راحتی سرمایه خود را در خطر بیاندازند ، غافل از اینکه این دریا به آن اندازه که آرام به نظر می رسد بی خطر نیست .

دنیای بازارهای مالی ، دنیایی متفاوت

همه ما از کودکی در محیط هایی بزرگ شده ایم که تحت نظارت دیگران بوده ایم . در خانه ، مدرسه ، محل کار و محیط جامعه تحت کنترل و نظارت والدین ، معلم ، مدیر ، پلیس و قانون بوده ایم و برای هر خطایی مورد مواخذه قرار گرفته ایم . همیشه باید طبق قوانین و هنجارهای محیط هایی که در آن بودیم ، رفتار می کردیم و به این گونه زندگی عادت کرده ایم . اما وقتی وارد محیط جدید ( بورس ) می شویم دوباره همان ذهنیت را داریم ولی اینجا دنیای متفاوتی است .

دنیای جدید دنیایی است پر از سود ، پر از ریسک و پر از احساسات و البته بدون هیچ ناظری . اینجا می توانی هر وقت ارده کردی خرید و فروش کنی هر اندازه سرمایه که داری وارد معامله کنی . سود کنی ، ضرر کنی و البته کسی شما را به علت اشتباهاتتان و ضررهاتان مواخذه و تنبیه نخواهد کرد . شما آزاد هستید . آزاد آزاد .

دقیقا یکی از مهمترین تفاوتهای دنیای جدید با محیط های قبلی همین است و البته این نکته بسیار تعیین کننده است .

در محیط جدید تنها کسی که ناظر ماست خودمان هستیم . کنترل ترس ، طمع ، احساسات ، هیجانات ، پایبند بودن به استراتژی و قوانین کاری ( مدیریت سرمایه – مدیریت ریسک و … ) کلید موفقیت ماست و البته کسی نیست که ما را مجبور کند که به قوانین خود ( قوانینی که خودمان بر اساس علم و تجربه شخصی پذیرفته ایم و کسی به ما را ملزم به قبول و رعایت آنها نکرده است ) پایبند باشیم . کسانی بوده اند که سالها طبق اصول کاری خود معامله کرده اند ولی به علت اینکه فقط در یک یا چند معامله از قوانین خود پیروی نکرده اند ، کل سرمایه خود را از دست داده اند .

منظبط بودن شرط موفقیت در بازارهای مالی است .

انسانهای موفق در بازارهای مالی باید انسانهای خودساخته ای باشند . شاید پایبند بودن به چند قانون ساده کار ساده ای به نظر آید اما در عمل ، کاری است بسیار دشوار . به عنوان مثال یکی از قوانین مهم خروج از بازار بعد از رسیدن به حد ضرر است . اما به علت اینکه ذهن ما ذاتا آمادگی پذیرش ضرر را ندارد و به هر طریقی سعی می کند که آن را توجیه کند و تمام علایم آشکار ریزش قیمت را نادیده می گیرد و حتی وقتی قیمت از حد ضرر عبور می کند هم به امید بازگشت قیمت ، از معامله خارج نمی شود و به قولی وارد باتلاق ضرر می شود . این قانون بر روی کاغذ بسیار ساده است اما همه کسانی که در بازار مالی کار کرده اند می دانند که چقدر اجرای آن سخت است . بقیه قوانین هم به همین صورت در ظاهر ساده اند اما در عمل اینگونه نیست . کنترل احساسات بخش مهم کار است . کنترل ترس و طمع ( که برخی اساتید طمع را هم نوعی ترس می دانند . در واقع ترس از دست دادن سود بیشتر ) کار انسانهایی است که ذهنی آرام و قوی و روحیه ای محکم دارند .

کسانی که تجربه ای در معامله گری ندارند کار را ساده می پندارند . خرید در کف و فروش در سقف قیمتی . به همین راحتی . و به همین خاطر است که به سادگی وسوسه می شوند تمام سرمایه خود را وارد این کار کنند و حتی با فروش خانه و اتومبیل و گرفتن وام وارد این میدان شوند و البته ممکن است در ابتدا هم سودی ببرند اما در بلند مدت تمام داشته های خود را بر باد می دهند . امروز که در حال اتمام این نوشته هستم ( 22مرداد 99 ) چند روزی است که بازار در حال اصلاح و یا شاید ریزش باشد . در این روزها می توان براحتی ترس را در نوع معاملات دید . واقعا استرس این شغل در این روزها خصوصا برای کسانی که بدون تجربه و رعایت قوانین حرفه ای وارد آن شده اند ، کشنده است . کار ، کار ساده ای نیست . و این را به تجربه یافته ام و واقعا انسانهای موفق در این کار را انسانهایی خود ساخته می دانم . زمانهایی که همه در حال خرید هیجانی هستند تو باید بر اساس استراتژی خود بر طمع خود غلبه کنی و خرید نکنی و ممکن است در زمانی که دیگران هیجان زده می فروشند تو بر ترس خود غلبه کنی و بخری . در واقع معامله گری یک کار سنگین ذهنی است که فشار آن با فشار روانی فینال مسابقات جهانی برابری می کند .

مارک داگلاس در کتاب معامله گر منظبط می گوید ” مردم معامله گری را کار آسانی می دانند در صورتی که اینگونه نیست ” یا کورتیس ام.فیث در کتاب معامله گری از عمق وجود می گوید : “معامله گری کار آسانی است ولی برخی آنرا پیچیده می کنند چرا که فکر می کنند با کار راحت نمی شود پول درآورد و حتی برای رسیدن به درآمد زیاد باید کار سخت انجام داد برای همین معامله گری را برای خودشان پیچیده می کنند و در آخر در کتاب ذهن زیبا در بورس ( نویسندگان توماس ویتنر / أندرتاس فریچ ) می خوانیم :” معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست .” این بزرگان که همه در حوزه مسائل روانشناسی معامله گری تحقیق می کنند و خود از معامله گران با تجربه و وموفق هستند هر یک از نقطه نظر خود معامله گری را بررسی کرده اند و هر سه البته درست می گویند . مارک داگلاس معتقد است که مردم معامله گری را کار راحتی می دانند ، که در این زمینه مفصل صحبت کردیم و علل آن را بیان کردیم اما نکته جالب در کتاب مورتیس ام.فیث این است که وی معامله گری را کار راحتی می داند . نظر ایشان این است که اگر کسی اصول معامله گری را درست یاد بگیرد ( استفاده از نیم کره سمت چپ مغز ) و معامله گری را با اصول درست آن انجام دهد پس از مدتی تواند قدرت استفاده از شهود ( استفاده از نیمکره سمت راست ) در معامله گری را پیدا کند و باید به شهود خود اطمینان کند و آنرا پرورش دهد و بتواند در معاملات به سرعت تصمیم گیری کند (خصوصا در معاملات کوتاه مدت روزانه) و کم کم توانایی استفاده از هر دو نیمکره مغز را بدست آورد . وی معامله گری را بعد از طی کردن همه مراحل یعنی یادگیری اصول و به کاربردن و تکرار آنها تا به دست آوردن تجربه در استفاده از قدرت شهود ( حذف کردن جزئیات و مدل سازی با یک نگاه کوتاه به نمودار و تصمیم گیری سریع ) کاری ساده می داند نه اینکه این شغل برای افراد بدون تجربه و تخصص کار ساده ای باشد .

و در نهایت در کتاب ذهن زیبا در بورس به جمله ای می رسیم کامل و ساده : “معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست ” . بسیاری افراد هستند که همیشه دنبال اندیکاتورهای پیچیده ، نرم افزارهای تخصصی و تکنیکهای خاص ( که البته من منکر فواید و کاربرد آنها نیستم ) می گردند چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ و فکر می کنند برای موفقیت در معامله گری احتیاج به علمی خاص هست که فقط افراد خاصی از آن اطلاع دارند در حالی که واقعا اینگونه نیست . بسیاری از موقعیت های معامله با یک تحلیل ساده و بدون استفاده از انبوه اندیکاتورها و تحلیل های پیچیده قابل دستیابی هستند واتفاقا سود خوبی هم می دهند . به گفته هری کارپنتر در کتاب غول درون ” وقتی تئوری های زیادی برای برای توضیح یک پدیده در دسترس باشند ، به احتمال زیاد ساده ترین آنها ، صحیح ترین آنهاست . طبیعت در جستجوی ساده ترین راه هاست ” .

این اصل در معامله گری نیز صدق می کند .

در واقع قوانین کار ساده اند ولی اجرای به موقع و درست آنها آسان نیست . پیدا کردن یک یا چند استراتژی که با روحیات فرد سازگار باشد و اطمینان به سودآوری آنها در بلند مدت و داشتن مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک کار سختی نیست اما مهم پایبند بودن و اجرای دقیق و به موقع آنها می باشد .

در پایان بد نیست نگاهی بیندازیم به شکل زیر که چرخه روانشناسی در بازار را نشان می دهد . این شکل برای افرادی که سهمی را خریده اند ترسیم شده است ( پوزیشن buy) . همانطوری که می بینید وقتی بازار در راستای خرید ما در حال رشد می باشد احساساتی مانند خوش بینی – شور و شوق – هیجان و رضایتمندی وجود ما را فرا می گیرند و هنگامی که کم کم بازار در نزول قرار می گیرد هیجاناتی مانند اضطراب تا افسردگی ما را درگیر خود می سازند . دو نکته مهم در این خصوص وجود دارد . نکته اول اینکه هر معامله گر توان کنترل این احساسات را در وجود خود داشته باشد و نکته دوم اینکه یک معامله گر بتواند احساسات معامله گران دیگر را در هر زمان تشخیص داده و بازار را پیش بینی کند و برای ورود یا خروج از آن به موقع اقدام نماید .

22 3

نتیجه گیری

هیچ کاری سخت نیست و هیچ کاری ساده نیست . برایان تریسی معتقد است برای رسیدن به مهارت و موفقیت در یک شغل باید روزی حداقل 2 ساعت وقت برای یادگیری آن اختصاص دهید و برخی محققین 10000 ساعت کار برای سرامد شدن در یک حرفه را لازم می دانند . یادگیری و تجربه اندوزی مستمر ، کلید موفقیت هستند . معامله گری هم از این قاعده مستثنی نیست . اگر بدون آموزش و کار توانستید در شغل دیگری موفق باشید در معامله گری هم می توانید . شغلی لذت بخش و پر از هیجان و سود که اگر بدون تجربه وارد آن شوید زندگی خود و خانواده تان را تباه خواهید کرد . آموزش و کار کردن در محیط های مجازی ( دمو ) و سپس تجربه اندوزی با پول کم در دنیای واقعی و پرورش و آماده کردن ذهن برای کار با پول های بزرگتر ، کلید کار است . بهترین معلم بازار است و البته سخت گیرترین آنها . بزرگترین درسها را وقتی می آموزیم که ضرر می دهیم . ضرر دادن جزء کار است و هزینه شغل مان . باید آن را بپذیریم و به موقع برای توقف آن اقدام کنیم . هر شغلی هزینه هایی دارد و هزینه این شغل ضرر دادن است . پرورش جسم و ذهن ، آرامش روح ، تمرکز لازمه موفقیت در این حرفه اند . برای داشتن ثروت ابتدا باید ذهنی ثروتمند داشت . سالم و پرسود باشید.

بررسی مفاهیم اولیه اوراق قرضه و همبستگی آن در بازار رمزارزها

Sina

در این مقاله سعی داریم نگاهی کلی به مفاهیم اولیه اوراق قرضه و انواع اوراق خزانه‌داری آمریکا کنیم و همبستگی آن را با احساس سرمایه‌گذاران، بازارهای سهام، رمزارزها و بخصوص بیت‌کوین بررسی کنیم.

اوراق خزانه‌داری

اوراق خزانه‌داری 10 ساله اوراق قرضه‌ای است که سود را به علاوه بازپرداخت پول قرض گرفته شده در یک دهه تضمین می‌کند. اوراق خزانه‌داری 10 ساله تنها یکی از معدود اوراق بهاداری است که توسط دولت ایالات متحده منتشر شده است. موارد دیگر عبارتند از:

اسناد خزانه، که به عنوان " T-bills" نیز شناخته می‌شوند، اوراق بهادار کوتاه مدت هستند و سررسید آنها از چند روز تا 52 هفته متغیر است. اسناد خزانه با تخفیف به ارزش اسمی آنها فروخته می شود، به این معنی که با بازپرداخت کامل و بدون تخفیف، بازدهی را برای سرمایه‌گذاران فراهم می‌کند.

سند بهادار خزانه ، که به " T-notes" نیز معروف است، با سررسید دو، سه، پنج، هفت و 10 ساله منتشر می شود. دولت هر شش ماه بهره پرداخت می‌کند و ارزش اسمی خود را در سررسید باز می‌گرداند.

اوراق خزانه ، که به " T-bonds" نیز معروف است، طولانی‌ترین اوراق بهادار دولتی هستند که به مدت 20 و 30 سال منتشر می‌شوند. دولت هر شش ماه بهره پرداخت می‌کند و ارزش اسمی خود را در سررسید باز می‌گرداند.

بازده (سود) اوراق قرضه

بازده اوراق 10 ساله نرخ فعلی است که اگر خزانه‌داری امروز آنها را خریداری می‌کرد، به خریداران پرداخت می‌شود.

تغییرات در بازده 10 ساله خزانه‌داری اطلاعات زیادی در مورد چشم‌انداز اقتصادی و احساسات بازار جهانی به ما می‌دهد، سرمایه‌گذاران حرفه ای الگوهای بازده خزانه‌داری 10 ساله را تجزیه و تحلیل کرده و پیش‌بینی‌هایی در مورد نحوه حرکت بازدهی در طول زمان ارایه می دهند. کاهش در بازده خزانه‌داری 10 ساله عموما نشان دهنده احتیاط در مورد شرایط اقتصادی جهانی است.

اجازه دهید نگاهی دقیق‌تر به بازده خزانه‌داری 10 ساله در سال 2016 بیندازیم. 5 ژوئیه 2016، پس از پایان همه‌پرسی که در آن شهروندان بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا رای دادند. این زلزله سیاسی بازارهای سراسر جهان را لرزاند، به همین دلیل بازده 10 ساله کاهش یافت.

توجه داشته باشید که بازده خزانه‌داری 10 ساله برای سال‌ها بسیار بالاتر از پایین‌ترین سطح خود در ژوییه 2016 باقی ماند تا زمانی که همه‌گیری کووید-19 در سال 2020 آغاز شد. در 9 مارس 2020، بازده خزانه‌داری 10 ساله به پایین‌ترین سطح خود تا 0.54% رسید. سرمایه‌گذاران وحشت‌زده شدند و بازارهای جهانی با شیوع همه گیری دچار هرج و مرج شد.

چرا سود اوراق خزانه 10 ساله مهم است؟

بازده 10 ساله اوراق خزانه‌داری به عنوان یک معیار اقتصادی حیاتی عمل می‌کند و بر بسیاری دیگر از نرخ‌های بهره تأثیر می‌گذارد. وقتی بازده 10 ساله افزایش یابد، نرخ وام مسکن و سایر نرخ‌های استقراض نیز افزایش می‌یابد. هنگامی که بازده ده ساله کاهش می‌یابد و نرخ وام مسکن کاهش یافت، بازار مسکن تقویت می‌شود که به نوبه خود بر رشد اقتصادی و اقتصاد تاثیر مثبت می‌گذارد.

رابطه بازده خزانه‌داری با سهام‌ها

رشد ناگهانی در اوراق 10 ساله از زیر 1 درصد در پایان سال 2020 به بالاترین سطح 1.77 درصد در پایان ماه مارس بازار سهام را متزلزل کرد. سرمایه‌گذاران می‌ترسیدند که نرخ بهره همچنان بالا برود و دلارهای سرمایه‌گذاری را در سهام بی‌ارزش کند.

از آنجا که اوراق بهادار خزانه‌داری امریکا توسط دولت ایالات متحده پشتیبانی می‌شود، نسبت به سهام به عنوان سرمایه‌گذاری مطمئن‌تری در شرایط آشفته اقتصادی تلقی می‌شود.

این اوراق همچنین نشان دهنده اعتماد سرمایه‌گذاران است. خزانه‌داری ایالات متحده اوراق قرضه را از طریق حراج می‌فروشد و بازدهی آن طی یک فرآیند مناقصه تعیین می‌شود. وقتی اعتماد به نفس بالا باشد، قیمت‌های 10 ساله کاهش و بازدهی افزایش می‌یابد. این امر به این دلیل است که سرمایه‌گذاران احساس می‌کنند که می‌توانند سرمایه‌گذاری‌های با بازدهی بیشتر را در جاهای دیگر پیدا کنند و احساس نمی‌کنند که نیاز به انجام این کار امن دارند.

اما وقتی اعتماد پایین است، قیمت اوراق قرضه افزایش و بازدهی کاهش می‌یابد، زیرا تقاضای بیشتری برای این سرمایه‌گذاری مطمئن وجود دارد. این عامل اطمینان در خارج از ایالات متحده نیز احساس می‌شود. شرایط ژئوپلیتیک سایر کشورها می‌تواند بر قیمت اوراق قرضه دولت ایالات متحده تأثیر بگذارد، زیرا ایالات متحده به عنوان پناهگاه امن سرمایه شناخته می‌شود. این موارد می تواند قیمت اوراق قرضه دولتی ایالات متحده را با افزایش تقاضا، افزایش دهد و در نتیجه بازدهی (سود) را کاهش دهد.

بررسی همبستگی اوراق قرضه و بازار رمزارزها

بیت کوین و سایررمزارزها در سال های اخیر برای فرار از تورم مورد توجه سرمایه‌گذاران قرار گرفته است. این بازار در زمان ریسک‌پذیری سرمایه‌گذاران جذاب خواهد بود. در حال حاضر با مقایسه بازدهی اوراق دو ساله و ده ساله می توان به این نتیجه رسید که سیاست دولت آمریکا، گسترش فضای کسب و کارها و رونق اقتصادی است (که می تواند منجر به تورم هم شود). با توجه به احتمال تصویب لایحه زیرساخت (تزریق حداقل 1 تریلیون دلار) پیش‌بینی احتمال افزایش تورم در ماه‌های آتی بالاست همچنین گسترش واکسیناسیون ترس اقتصادی را کاهش داده است در نتیجه سرمایه‌گذاران ریسک پذیر می‌توانند سری به بازار رمزارزها بزنند!

همانطور که در چارت مقایسه هفتگی بیت کوین و نرخ اوراق قرضه 10 ساله (خط آبی روشن) مشاهده می‌کنیم، با افزایش قیمت اوراق (ترس در بازارهای جهانی و پناه به سرمایه‌گذاری با ریسک کم) قیمت بیت کوین با کاهش مواجه شده است و بالعکس. اوج این همبستگی منفی را می توان در اعلام پاندمی جهانی کرونا دید، جایی که قیمت اوراق قرضه رکورد قیمتی جدیدی زد و قیمت بیت‌کوین به زیر 4 هزار دلار رسید!

در این بازه ترس در همه بازارهای جهانی مشهود و اوج خرید اوراق قرضه بود. با کاهش ترس سرمایه‌گذاران از عواقب بیماری کرونا و کار بر روی واکسن‌ها، نرخ اوراق به مرور کمتر شد و بازارها رونق گرفتند که بیت‌کوین در همین بازه رشد بی‌نظیر خود را شروع کرد.

در ماه می 2021 اعلام رسمی گونه جدید موسوم به دلتا مجدد ترس را در بازارهای جهانی افزایش داد، در همین بازه بیت‌کوین که مستعد اصلاح قیمتی هم بود از قیمت 60 هزار دلار تا 29 هزار با کاهش 50 درصدی مواجه شد! داستان مجدد تکرار شد و بعد از امکان موفقیت‌آمیز بودن واکسن‌ها در برابر این گونه جهش یافته مجدد نرخ اوراق قرضه هم کاهش پیدا کرد و سرمایه‌گذاری ریسک پذیر افزایش یافت و بیت‌کوین از 30 هزار دلار تا 52 هزار دلار رسید.

می‌توان نتیجه‌گیری کرد که یک همبستگی معکوس بین بازارهای سهام و رمزارزها با اوراق قرضه بلند مدت وجود دارد. پس توجه شما به اخبار مرتبط با سیاست های اقتصادی کشورها به خصوص آمریکا می تواند به شما نشانه هایی از روند فکری سرمایه‌گذاران کلان بدهد.

برای پیش بینی از آینده بازارها باید شاخص های کلان اقتصادی و روانی سرمایه‌گذاران را بررسی کرد و اینکار صرفا با کشیدن خط ترند، موج شماری و. میسر نیست!

برای تمرین این موضوع، بررسی تصمیمات دولت و خزانه‌داری امریکا نسبت به تعیین بازده اوراق، نحوه برخورد با نقدینگی در بازار و تورم در ماه های آتی می‌تواند جذاب باشد!

منابع:

برای خواندن مطالب بیشتر از این نویسنده: توییتر / سینا

اصلاح روند بازار چیست ؟ (بررسی اصلاح بازار در بورس و بازار سرمایه)

اصلاح قیمت سهم در واقع حرکتی است که قسمتی از روند غالب بازار را خنثی می‌کند به این معنی که قیمت برخلاف موج اصلی حرکت می‌نماید. به طور کلی ، این اصلاح قیمتی به دلیل احساسات انسانی است که ناگهان به وجود می آید. محرک این تغییر احساسات می تواند گسترده باشد. اما در اصل ، ناشی از احساس ترس و طمع است . البته در اینجا باید ناامیدی یا عدم تحقق انتظارات را اضافه کنیم .گاهی اوقات این رفتار فقط یک واکنش نسبت به تغییر احساسات افراد دیگر در بازار است . به عنوان مثال افرادی که در یک بازار هستند و انتظار کاهش دارایی خود را داشته باشند ، وقتی این احساس به طور گسترده در بین دارندگان آن دارایی به وجود آید ، شروع به فروش دارایی خود حتی به مبالغ پایینتر از ارزش واقعی آن خواهند کرد. ولی به طور معمول این انتظار و احساس موقتی خواهد بود و در نهایت باعث پشیمانی فرد فروشنده خواهد شد. در اکثر مواقع افراد اصلاح سهم را کاهش نسبی قیمت‌ها در یک روند صعودی می دانند اما به طور کلی اصلاح می‌تواند یک حرکت نزولی در روند صعودی یا یک حرکت صعودی در یک روند نزولی باشد.

در زیر نمونه اصلاح بازار را مشاهده می‌نمایید:

نمونه اصلاح بازار

ریزش بازار چیست؟

در دوران اصلاح شاخص تمام شرکت‌های حاضر در بورس دچار افت قیمت نمی‌شوند اما در زمان ریزش شاخص با منفی شدن دسته‌جمعی سهام شرکت‌ها مواجه خواهیم بود. در این مدت با تشکیل صف‌های فروش بصورت سریع و در طولانی ‌مدت، ارزش سهام شرکت‌ها به شدت و در کوتاه‌ترین زمان کاهش می‌یابد.

تفاوت اصلاح و ریزش در آنجاست که زمانی که شاخص بازار با اصلاح روبرو می‌شود ، این کاهش یا افزایش موقتی است و در ادامه انتظار میرود بازار روند قبلی خود را طی نماید ، ولی در زمان ریزش انتظار این است که کاهش قیمت در شاخص به صورت مداوم و طولانی مدت ادامه داشته باشد و به طور کلی باعث تغییر کلی در روند شاخص کل شود.

در زیر نمونه ای از ریزش بازار را ملاحظه می‌نمایید:

حال سوال اینجاست که چه کارهایی باید انجام پذیرد تا مانع دستیابی افراد به سود مورد انتظار نشود و جلوی ضرر های متوالی و هنگفت را گرفت.

استراتژی معاملاتی

استراتژی معاملات در واقع روش خرید و فروش در بازار است که بر اساس قوانین از پیش تعریف شده ای که برای تصمیم گیری های تجاری استفاده می شود ، بنا شده است. یک استراتژی معاملاتی شامل یک برنامه سرمایه گذاری و معاملاتی است که به خوبی در نظر گرفته شده است و اهداف سرمایه گذاری ، تحمل ریسک ، افق زمانی و پیامدهای مالیاتی را مشخص می کند. ایده ها و بهترین شیوه ها باید مورد تحقیق و اتخاذ قرار گیرند و پس از آن رعایت شوند. برنامه ریزی برای معاملات شامل روش هایی است که شامل خرید یا فروش سهام ، اوراق قرضه ، ETF یا سرمایه گذاری های دیگر است و ممکن است در معاملات پیچیده تر گسترش یابد. محاسبه هزینه های ناشی از خرید و فروش مانند مالیات ، کارمزد و… می‌تواند شامل این برنامه ریزی و استراتژی باشد. اما مهمترین ابزارهای استراتژی معاملاتی با استفاده از مدیریت سرمایه تعیین حد ضرر (Stop Loss) و حد سود (Take Profit) می‌باشد.

مدیریت سرمایه

یکی از استراتژی های معاملاتی مدیریت سرمایه است . همانطور که می دانید حفظ دارایی در بازار سرمایه مهمترین چالش یک سرمایه گذار در این بازار می باشد. برای اینکه شما بتوانید با ریسک کمتری در بازار به معامله بپردازید ، نیاز است تا با علم مدیریت سرمایه آشنایی داشته باشید. در واقع مدیریت سرمایه (یا مدیریت مالی) عبارت است از مدیریت دارایی ها شامل اوراق بهادار مختلف (سهام ، اوراق قرضه و سایر اوراق بهادار) و دارایی های دیگر (به عنوان مثال ، املاک و مستغلات) به منظور تحقق اهداف سرمایه گذاری مشخص برای کسب سود بیشتر در معاملات. زمانی که یک سرمایه گذار پا به عرصه سرمایه گذاری در بازار برای تجارت می‌گذارد ، باید آگاهی کافی از ریسک های موجود (مانند اصلاح و ریزش ) در مورد تجارتی که می خواهد انجام دهد داشته باشد. به عبارت دیگر اطلاع از ریسک های موجود در بازار خصوصا بازار سرمایه شما را از شکست خوردن مصون می دارد و یا احتمال آن را به حداقل می رساند. مدیریت دارایی از این جهت اهمیت دارد که به سرمایه گذار کمک می کند تا با استفاده از یک رویکرد سیستماتیک نظارت و مدیریت دارایی های خود را انجام دهد. با مدیریت مؤثر ، این مزایا شامل بهبود بهره وری است که یک تجارت را در موقعیت بهتری قرار می دهد تا بازده سرمایه گذاری را افزایش دهد. بعد از آگاهی از این اطلاعات و بدست آوردن دانش کافی ، نوبت به استفاده از آنها برای کسب حداکثر سود ممکن می رسد. در زیر نمونه ای از این ابزارهای برای استفاده در بازار سرمایه را مشاهده خواهید کرد.

حد ضرر (Stop Loss)

حد ضرر نقطه‌ای است که در صورت رسیدن قیمت سهم به آن نقطه، معامله بدون هیچ گونه شک و تردید و چون و چرا خارج می‌شود. گاهی ممکن است بعد از رسیدن قیمت سهم به Stop Loss و خارج شدن از معامله، بلافاصله روند قیمتی سهم تغییر کند. معامله گر آماتور از اینکه برای معامله خود حد زیان تعیین کرده ابراز پشیمانی می‌کند و احتمالا در آینده چنین کاری نخواهد کرد. اما معامله گر منطقی و با تجربه به بررسی علت و ضعف استراتژی معاملاتی خود در تعیین نقطه ورود و خروج مناسب می‌پردازد. او سعی بر این می‌کند که به مرور خطای خود را در تعیین حد ضرر کاهش دهد. بنابراین معامله گر منطقی به مرور یک استراتژی تدوین می‌کند که در شرایط مختلف بازار سوددهی را برای خود تضمین می‌کند. یکی از بزرگترین اشتباهات در فروش سهم، تغییر حد زیان بدون دلیل فنی و منطقی است. بدین ترتیب که با نزدیک شدن قیمت سهم به حد زیان، معامله گر اقدام به گسترش یا حذف حد زیان می‌کند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان می‌ماند. در این حالت سهم همچنان در حال کاهش است ولی معامله گر با امید دادن به خود، از فروش خودداری می‌کند. این عمل پدیده “ازدواج با سهم” نامیده می‌شود. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود اما در بلند مدت نتیجه‌ای جز از بین رفتن برنامه و استراتژی کاری نخواهد داشت. فعال شدن حد ضرر در یک معامله بورسی به مفهوم تثبیت قیمت پایانی سهم زیر قیمت حد ضرر است. یعنی بر اساس استراتژی که مکتوب کرده‌اید، اگر قیمت پایانی سهم شما از حد ضررتان پایین تر رفت اقدام به فروش سهمتان بنمایید .یکی از دلایل رعایت حد ضرر از منظر معامله گری اینست که خواب سرمایه شما را از بین می‌برد. ممکن است سهمی که شما حد ضرر آن را رعایت نکرده اید، پس از مدتی دوباره به قیمت بالای حد ضرر برگردد و شاید از نظر یک تریدر معمولی، نیاز به رعایت حد ضرر نباشد. اما یک تریدر حرفه‌ای به این نکته اینطور نگاه می‌کند که عدم رعایت حد ضرر موجب می‌شود که در یک بعد قضیه سرمایه وی از خواب زیادی برخوردار شود و از سودهای دیگر بازار باز بماند.

حد سود (Take Profit)

حد سود به محدوده ای از قیمت گفته می شود که معامله گر بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام می دهد٬ آن محدوده را برای ذخیره ی سود و خروج از سهم مناسب پیش بینی می کند. در تحلیل تکنیکال تعیین حد سود به اندازه ی حد ضرر مهم است. گاهی معامله گر به قدری درگیر تعیین نقطه ورود می شود که یادش می رود کی باید از سهم خارج شود. در تعیین حد سود معامله گر بر اساس چرا تحلیل احساسات در بازار مهم است؟ ابزاری که دارد نقطه ای که می خواهد از سهم خارج شود را تعیین می کند.البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم٬ زمانی که جو کلی بازار و سهم خوب است می توانیم حد سود را ارتقا دهیم. برای مثال زمانی که قیمت A را برای خروج تعیین کردیم ولی شرایط بازار مناسب است می توانیم این حد سود را بالاتر ببریم و به A+1 ارتقا دهیم. در اصل به این عمل تعیین حد سود شناور گفته می شود. تعیین حد سود بستگی به استراتژی معاملاتی معامله گر دارد و نمی توان یک نسخه همگانی برای آن پیچید. اینکه خریدهایتان را بر اساس تحلیل تکنیکال انجام می دهید و یا بنیادی تعیین نقطه خروج می تواند برای معامله گران متفاوت باشد.

در نهایت در مورد اهمیت استفاده از استراتژی معاملاتی و تعیین نقطه ورود و خروج به نقل قولی از وارن بافت اسطوره بازار سهام آمریکا اشاره می‌کنیم . “ترس و طمع بزرگترین دشمنان معامله گر هستند”



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.