علمی و پژوهشی
نگاهي به برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش
عزيزي، اسحق علي. (1386). نگاهی به برنامه ریزی استراتژیک در آموزش و پرورش . هفته نامه بهنگر. شنبه 6 بهمن 1386. شماره 63 . ص6.
اسحق علي عزيزي - كارشناس ارشد مديريت آموزشي
مقدمه
آموزش و پرورش 1 سرمايه گزاري يك نسل براي نسل ديگراست، نهاد آموزش و پرورش پر هزينه است و بايد اين هزينه ها را به حساب سرمايه گذاري منظور داشت در بودجه بسيا ري از كشورها هزينه آموزش و پرورش رقم عمده اي را به خود اختصاص مي دهد با اين اميد كه نظام آموزشي شهرونداني مولد و مطيع به جامعه تحويل خواهد داد، از اين رو ماهييت آموزش و پرورش آينده نگري را ايجاب مي كند اما حركت به سوي آينده بدون شناخت روندها و نيروهايي كه عمل مي كنند از يك سو و تلاش و كاوش براي آفرينش واقعياتي كه خواهان آن هستيم از سوي ديگر به از دست دادن فرصتها براي ايجاد زندگي بهتر مي انجامد، برنامه ريزي استراتژيك 2 به عنوان يك فرايند پويا با دور نگري نسبت به واقعيات و موقعيتهاي موجود ارائه راهبردها و تاكتيكهاي موثر براي رسيدن به فردايي بهتر را امكان پذير مي سازد. (مشايخ، 1383، ص58 )
سؤالات مورد توجه در تدوين يك استراتژي
1-وضعيت موجود سازمان چگونه است؟ 2- وضعيت مطلوب سازمان چگونه بايد باشد؟ 3- عملكرد سازمان در گذشته چگونه بوده است؟ 4- فراورده ها، خدمات و محصولات سازمان كدامند؟ 5- وضعيت بازار كار چگونه است و متقاضيان را چه كساني تشكيل مي دهند؟ 6- وظيفه اصلي سازمان در مقابل هدفهاي تعين شده چيست و چه كار بايد كرد؟ (كرامتي ،1374)
خصوصيات برنامه ريزي استراتژيك
1- انعكاسي از ارزشهاي حاكم بر جامعه است. 2- معطوف به سؤالات اصلي و مسائل اساسي سازمان است. 3- چهارچوبي براي برنامه ريزي و تصميمگيري هاي مديريت فراهم مي آورد (راهنماي تصميمگيري مديران در سازمان ها است). 4- داراي ديد دراز مدت است و افق هاي دورتري را در سازمان مطرح مي كند. 5- عمليات و اقدامات اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ سازمان را در دوره هاي زماني بالنسبه طولاني هماهنگ نموده و به آنها پيوستگي و انسجام مي بخشد. ( الواني،1370، ص131 )
فرايند برنامه ريزي استراتژيك
1- تعين و تدوين اهداف آينده سازمان 2- شناخت اهداف و استراتژي موجود سازمان 3- تجزيه و تحليل 3 شرايط محيطي سازمان 4- تجزيه و تحليل امكانات و منابع سازمان 5- شناخت وضع موجود سازمان 6- تعين تغييرات مورد لزوم در استراتژي ها 7- تصميم گيري 4 در مورد استراتژي مطلوب 8- اجراي استراتژي جديد 9- كنترل و سنجش 5 استراتژي جديد در عمل. (الواني،1370، ص18 )
برنامه ريزي استراتژيك در نظام آموزشي
در اين نوع برنامه ريزي سياستگذاري و تصميم گيري بر مبناي دريافت دروني (شهودي ) مديران انجام نمي گيرد و بلكه مشاركت همه افراد ذينفع، ذيربط و ذي علاقه مبناي بازانديشي ، باز سازي و بازآفريني در نظام آموزشي است بر خلاف برنامه ريزي هاي رايج كه در رويارويي با كژيها و كاستيها ي نظام آموزشي به صورت واكنشي عمل مي كنند در برنامه ريزي استراتژيك ياران آموزشي نخست با تعريف آينده مطلوب و سپس شناخت وضعيت موجود به تعيين نياز مي پردازند و براي رفع آن به گونه اي فراكنشي اقدام مي كنند. لازمه اين برنامه ريزي استراتژيك برخورداري از تفكر استراتژيك است منظور از تفكر استراتژيك ژرف نگري بخردانه در سه سطح فراسوي كلان (جهان) كلان (جامعه ) خرد (نهاد يا سازمان ) است. (مشايخ، 1383، ص58)
سابقه برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش
اساس و مبناي برنامه ريزي استراتژيك از جامعه صنعتي و بازرگاني گرفته شده است در فاصله سالهاي1960 كارخانه جنرال الكتريك كراراّ به خاطر پيشگام بودن در كاربرد برنامه ريزي استراتژيك مورد احترام و تشويق قرار گرفته و اعتبار يافته است. همچنين ساير شركنها نيز متوجه شدند كه تغييرات محيط خارجي تاّثير قابل توجهي درادامه حياط آنان دارد و اهميت آنان كمتر از امور داخلي تحت كنترلشان نيست.
در اواخر سالهاي دهه 1970 بود كه مراكز دولتي نيز به اهميت برنامه ريزي استراتژيك پي برده و آن را به عنوان يك ابزار مناسب و روش علمي منظم جهت بر آوردن نيازهايشان پذيرفتند و تعداد ي از برنامه ريزان و دست اندر كاران تعليم و تربيت نيز آن را عملاّ در تصميم گيريهاي مهم آموزش و پرورش در سطوح مختلف تحصيلي مورد استفاده قرار داده اند و موفقيتهايي نسبتاّخوبي در اين زمينه بدست آوردند.
تعريف برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش
عبارت است از: 1- فرايند مديريتي جهت تغيير شكل سازمان و بهبود و اصلاح برنامه هاي سازمان 2- فلسفه مديريتي جهت تعين اهداف، اولويتها و نيازها با توجه به ارزشهاي حاكم بر جامعه و باورهاي مورد قبول افراد 3-روش تفكر جهت حل مسائل سازمان 4- تجربه تربيتي و فعاليت ارشادي براي كاركنان و توسعه سازماني5- نوعي آموزش اجتماعي از طريق مشاركت افراد در آن.(كرامتي ، 1374، ص43 )
مراحل برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش
برنامه ريزي استراتژيك ممكن است شامل 5 مرحله باشد. زمان تلاش و فعاليت مورد نياز براي هر مرحله با مراحل ديگر يكسان نيست و فعاليتها نيز ممكن است با هم تداخل پيدا كنند و نتوان عملاّ حد و مرزي بين فعاليتها ي هر مرحله با مراحل ديگر تعيين كرد. اين مراحل عبارتند از: 1- فراهم نمودن مبنايي براي برنامه ريزي و تغيير 2- تهيه و تدوين طرح استراتژيك 3-تهيه و تدوين طرح اجرايي 4- اجرا و نظارت طرح 5- تجديد نظر و اصلاح طرح.
1- مرحله اول شامل دو فعاليت مقدماتي است كه عبارتند از: الف- بررسي و مطالعه محيطي: اين بررسي شامل جمع آوري و تجزيه و تحليل و فراهم آوردن اطلاعات اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ داخلي و خارجي سازمان است. ب- مشاركت و آموزش كاركنان و جامعه: اين مشاركت و آموزش كليه افراد ذي نفع در برنامه ريزي را شامل مي شود.
2-مرحله دوم شامل: الف– برنامه توسعه اي ب- بررسي و تجديد نظر طرح ج- بررسي مجدد و اتمام طرح.
3-مرحله سوم شامل: الف- طرحهاي مربوط به سيستمها ي مركزي ب- تهيه طرحها ج- تصحيح و حل مسائل.
4- مرحله چهارم شامل: الف – مشاهده وگزارش دهي ب- نظارت و كنترل ج- بازسازي طرح.
5- مرحله پنجم شامل: ارزشيابي. (كرامتي، 1374، ص60)
اصول اساسي برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش
1-توسعه سيستم اطلاعات به منظور بهبود امر تصميم گيري 2-هدايت كاركنان به سوي هدف و جهت مشترك 3- مشاركت افراد ذينفع در تصميم گيري و اجرا 4-تصميم گيري و ارتباط بين واحدهاي سازماني. (كرامتي، 1374، ص17)
عناصر برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش از نظر فرايند عمل
به طور كلي در برنامه ريزي استراتژيك سه گام اساسي بايد برداشته شود: 1- اعضاء گروه برنامه ريزي مشخص شوند و عضوهر يك از آنان مورد قبول مدير سازمان قرار گيرد.2- يك نفر برنامه ريز براي جهت دادن به فعاليتها و بررسيهاي گروه برنامه ريزي انتخاب شود.3- گروه برنامه ريزي اهداف و فعاليتهاي اصلي سازمان را مورد توجه قرار داده و وقت خود را صرف قعاليتهاي جنبي و فرعي سازمان نكند.
فرايند برنامه ريزي استراتژيك از 7 عنصر اساسي تشكيل شده است كه در حقيقت اين عناصر وظايف و فعاليتهاي گروه برنامه ريز را تعين مي كنند. اين فعاليتها در مدل ادكوست 6 بخوبي تشريح شده اند: 1- مشخص كردن ماهييت كار سازمان و وضعييت موجود واحدهاي سازمان 2- بررسي محيط بيروني سازمان 3- تعيين و پيش بيني تغييرات محيط بيروني سازمان 4- تهيه طرح و نقشه بر اساس بررسيها و پيش بيني هاي به عمل آمده 5- تجزيه و تحليل شقوق مختلف عمل جهت تدوين هدفها 6- بررسي و ارزيابي هدفها در رابطه با تدابير و راه حل هاي پيشنهادي جهت تعيين اولويت بين هدفها 7- هماهنگ نمودن و متحد كردن استراتژيها در قالب فعاليتهاي روزانه سازمان . (كرامتي،1374، ص104 )
سطوح برنامه ريزي استراتژيك در نواحي آموزش و پرورش
برنامه ريزي آموزش و پرورش بايد در سه سطح كاري انجام شود: 1- در تعين خط مش 7 2- در تهيه و تدوين برنامه 3- در اجراي برنامه. شايان ذكر است كه بالاترين سطح اثر بخش و پيشرفت در امور زماني ميسر است كه هر يك از اين سه عنصر برنامه ريزي به موقع و در جاي خود مورد استفاده اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ قرار مي گيرد.
فوايد برنامه ريزي استراتژيك در آموزش و پرورش
1- هدايت فعاليتهاي آموزشي بسوي طرحها و برنامه هاي سود آور از طريق بررسي و تحقيق 2- تقويت و بهبود شبكه هاي ارتباطي به منظور جمع آوري اطلاعات مورد تياز آموزش و پرورش 3- در نظر گرفتن عوامل محيطي و وضعيتهاي در حال تغيير محيط و ارائه راه حل هاي مناسب براي مواجه شدن با محيط در حال تغيير 4- سرعت بخشيدن به روند اجرايي امور آموزشي و پرورشي از طريق رعايت اصول كارشناسي 5- افزايش نو آوري و ابداع به منظور افزايش كارايي سيستم آموزشي 6-افزايش قدرت فكر كردن و انديشيدن 7- شيوه هاي منظم و استراتژيك در زمينه مسايل بنيادي آموزش و پرورش 8- شناخت وضعيتهاي احتمالي آينده و تشخيص و جهت گيري هاي مناسب 9- در دست داشتن يك مبناي معتبر و قابل دفاع براي آينده آموزش و پرورش10- رعايت حداكثر احتياط و بصيرت در خرده سيستم هاي آموزش و پرورش11- حل مسائل اساسي آموزش و پرورش و توجه به مسائل كليدي و مهم 12- بهبود عملكرد 8 آموزش و پرورش13- حد اكثر مسائل دروني و بيروني تحت كنترل در آمده و حداكثر بصيرت در مسائل اعمال مي گردد 14- علايق و ارزشهاي ناهمگرا را با يكديگر همسو و منطبق مي كند 15- تصميم گيري منظم و اجراي موفقيت آميز را ترويج و تشويق مي نمايد.
با وجود اينكه مدت زمان نسبتاّ كوتاهي از مطرح شدن برنامه ريزي استراتژيك در نظام هاي آموزشي مي گذرد در مجموع از آن به عنوان روشي براي بهبود نتايج حاصل از كاركرد يك نظام يا سازمان در رويارويي با، موانع يا تهديدها استفاده مي شود. برنامه ريزي استراتژيك واكنشي يا فرا كنشي است. برنامه ريزي واكنشي 9 در جستجوي راه حل براي فشارهاي دنياي در حال تغيير و بحرانهاي ناشي از آن است. برنامه ريزي فرا كنشي قبل از اينكه فشارها و مسائل به بحران تبديل شود و خساراتي به بار آورد در جستجوي ايجاد تغيير است. برنامه ريزي فرا كنشي در صدد تعيين هويت و تحقق بخشيدن به دنيايي است كه آرزو داريم فرزندانمان در آن زندگي كنند. برنامه ريزي استراتژيك طي گذر از فرايند باز انديشي، بازسازي ساختارها و باز آفريني به وسيله كليه ياران آموزشي حاصل مي گردد. بنابراين با توجه به مشكلات فعلي آموزش و پرورش، مديران و برنامه ريزان كشور ما درتمام سطوح و چه آنهايي كه در تعين خط مش و چه آنهايي كه در تهيه و تدوين برنامه و چه آنهايي كه در اجراي برنامه نقش دارند، نياز به برنامه ريزي استراتژيك از نوع فراكنشي دارند تا مشكلات فعلي آموزش و پرورش را شناسايي و حل نمايند و درجهت بهبود اثربخشي 10 و پيشرفت هر چه بيشترآن گام بردارند.
جدیدترین و موثرترین روشهای مدیریت استراتژیک از دید مجله Achieveit
یکی از معتبرترین مجلات در زمینه مدیریت مجله Achieveit می باشد که در این مطلب ما جدیدترین و موثرترین روشهای مدیریت استراتژیک را به کمک این مجله به شما آموزش می دهیم.
برنامه مدیریت استراتژیک چیست؟
وقتی صحبت از تعریف مدیریت استراتژیک می شود معمولا به عنوان مجموعه ای از اهداف، استراتژی ها و تاکتیک هایی که سازمان های مختلف برای حفظ هماهنگی میان منابع و اقدامات و در راستای وظایف، ارزش ها و چشم اندازهای سازمان به کار می برند تعریف می شود.
اما قرار نیست حتما به همین تعریف بسنده کرد. در فرهنگ لغات و دیکشنری های تجاری مدیریت استراتژیک یه شکل زیر تعریف می شود: “تجزیه و تحلیل سیستماتیک عوامل مرتبط با مشتریان و رقبا (به عنوان محیط خارجی) و خود سازمان (به عنوان محیط داخلی) برای ایجاد و حفظ شیوه های مدیریت بهینه را مدیریت استراتژیک می گویند. هدف از مدیریت استراتژیک دستیابی بهتر و سریعتر به سیاست های زمان و الویت های استراتژیک است.”
توی این پکهای فوق العاده، رازهای میلیونر شدن رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! این ترفندها اگه پولدارت نکنن هم تو زندگی واقعا لازمن. استفاده کن و حسابی پول در بیار!
توی این پک فوق العاده، مدیریت و رهبری رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! با مدیریت، فکر و راه حل دهی، همه رو انگشت به دهان کن!
توی این پک فوق العاده، قوانین رشد و موفقیت رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! توی زندگی، محل کار و هر جایی راه موفقیت رو به راحتی پیدا کن!
مقایسه برنامه ریزی استراتژیک با مدیریت استراتژیک
درک اصول مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی اولین قدم در راستای موفقیت بیشتر سازمان هاست؛ اما فقط همین مساله کافی نیست. علاوه بر آگاهی از مفهوم این دو موضوع باید بدانید چطور می توان یک استراتژی ایجاد کرد و مهمتر از همه اینکه چطور باید این استراتژی را اجرا کرد.
این پرسش ها باعث ایجاد تفاوت بین برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک می شود. در واقع برنامه ریزی استراتژیک به فرایندی گفته می شود که تعیین کننده اهداف و جایگاهی است که قصد رسیدن به آن را داریم. همانطور که از اسم برنامه ریزی استراتژیک پیداست، هدف آن ایجاد یک برنامه برای رسیدن به موفقیت است؛ به عبارت دیگر برنامه ریزی استراتژیک نقشه راه شماست که شما را به سمت موفقیت هدایت می کند.
همین الان که در حال خواندن این مطلب هستید ممکن است برنامه ریزی استراتژیکی در ذهن داشته باشید و یا از قبل آن را ایجاد کرده باشید. به هر حال حالا دیگر با مفهوم برنامه ریزی استراتژیک کاملا آشنا شدید؛ اما نکته اینجاست که گاهی اوقات سازمان ها در ادامه دادن مسیر طبق برنامه ریزی های استراتژیک و یا مدیریت استراتژیک سازمان با مشکل مواجه می شوند.
اگر برنامه ریزی استراتژیک را به عنوان نقشه در نظر بگیریم، بنابراین می توان گفت مدیریت استراتژیک وسیله نقلیه شماست که باید طبق همان نقشه حرکت کند. بدون نقشه احتمالا در جاده گم می شوید و از طرفی بدون وسیله نقلیه هم هرگز قادر به حرکت کردن نخواهید بود. با هم بودن این دو مفهوم، اصل اساسی و مهمی در اجرای طرح های سازمانی شما محسوب می شود.
با این اپلیکیشن ساده، هر زبانی رو فقط با روزانه 5 دقیقه گوش دادن، توی 80 روز مثل بلبل حرف بزن! بهترین متد روز، همزمان تقویت حافظه، آموزش تصویری با کمترین قیمت ممکن!
اکثر سازمان ها برنامه ریزی استراتژیک را نادیده می گیرند و دقیقا به همین علت است که 70 تا 90 درصد طرح های تجاری شان با شکست مواجه می شود؛ بنابراین همه چیزکاملا واضح است! اگر می خواهید از اصول مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک استفاده کنید باید کاملا طبق برنامه تان پیش بروید. به نظرتان ساده است؟ البته که نیست! اگر این طور بود این همه رقابت تجاری بین شرکت ها و سازمان های مختلف وجود نداشت. حالا این پرسش مطرح می شود که چطور می توان از برنامه مدیریت استراتژیک برای ارتقای عملکرد سازمانی استفاده کرد؟
برای افزایش میزان موفقیت در برنامه ریزی مدیریت استراتژیک چه باید کرد؟
شرکت مشاوره ای Gilmore & Associates در مقاله ای 12 دلیل شکست خوردن برنامه های استراتژیک را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است و ما بر اساس آن 5 نکته مهم و ضروری که باعث افزایش شانس موفقیت در برنامه ریزی استراتژیک می شود را در اختیارتان قرار می دهیم.
اهداف کوچکتر، موفقیت بیشتر: برنامه مدیریت استراتژیک
مطمئنا وقتی شروع به ایجاد یک طرح و برنامه استراتژیک می کنید برای آن دلیلی دارید و می دانید قرار است دقیقا چه کاری انجام بدهید و چه زمانی به آن دست پیدا کنید و اگر خوشبین باشیم میزان موفقیتی که انتظار دارید بدست بیاورید را هم مشخص می کنید؛ مثلا اگر برنامه شما افزایش 25 درصدی میزان فروشتان در طی دوسال آینده باشد پس دقیقا مشخص کرده اید: 1. چه می خواهید؟ فروش بیشتر. 2. قرار است در چه زمانی محقق شود؟ دو سال آینده. 3. میزان این موفقیت چقدر باید باشد؟ حداقل 25%.
این بخش ساده و راحت قضیه بود. مشکلات اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ و سختی ها معمولا هنگام تنظیم معیارها و نقاط عطفی که منجر به رسیدن به نتیجه دلخواه می شوند خودشان را نشان می دهند. مطمئنا اگر در یک سال و نیم به افزایش 10 درصدی میزان فروش نرسیدید در نیم سال مابقی نیز به آن نخواهید نرسید. به همین دلیل برنامه های مدیریت استراتژیک نه تنها بر روی هدف نهایی تمرکز می کند بلکه اهداف کوچکتر را نیز در بر می گیرد. وقتی برنامه ریزی استراتژیک انجام می دهید باید اهداف کوچکتر و در بازه زمانی کوتاه مدت را هم در نظر بگیرید و سپس نتایج به دست آمده را بر اساس برنامه ثابتتان تجزیه و تحلیل کنید. با این کار مطمئن می شوید که در مسیر درستی قرار گرفته اید و اگر از اهدافتان دور شوید، خیلی زود و قبل از اینکه دیر شود متوجه می شوید و دوباره به سمت موفقیت حرکت می کنید.
ابهامات مشکل ساز: روی برنامه مدیریت استراتژیک تان تمرکز کنید
یکی از دلایلی که اجرای برنامه های استراتژیک را با مشکل روبرو می کند مبهم بودن آنهاست. به عنوان این طرح استراتژیک دقت کنید: تبدیل شدن به بهترین کسب و کار.
بسیار خب! چطور؟ در چه زمانی؟ و بر اساس چه استانداردهایی قرار است به بهترین کسب و کار تبدیل شویم؟ بلند پروازی و رویا بافی گهگاهی خوب است اما وقتی پای برنامه ریزی استراتژیک به میان می آید باید همه چیز جنبه عملی داشته باشد. در مثال بالا باید به این فکر کنید که چطور می توانید تشخیص بدهید بهترین کسب و کار را دارید؟ آیا قرار است جایگاهتان در رتبه بندی SEO این مساله را مشخص کند؟ آیا اگر میزان فروشتان دو برابر رقبایتان بود اهدافتان محقق شده اند؟ اگر اولین نامی که به ذهن مشتری ها می رسد شرکت شما باشد می توان گفت به هدف زده اید؟
پس یادتان باشد هنگام طراحی یک برنامه مدیریت استراتژیک باید روی تمام جزییات آن فکر و تمرکز کنید. هر هدف باید همه موارد زیر را شامل شود:
- مشکل فعلی تان که برای حل آن در تلاش هستید
- راه حل یا نتیجه مد نظرتان
- بازه زمانی مورد نظرتان برای رسیدن به هدف
- روش و شیوه ای که از طریق آن قرار است مشکل را حل کنید
برای مثالی که در بالا گفته شد چارچوب های هدف ما اینگونه خواهند بود:
- مشکل: میزان فروش ما به اندازه ای که می خواهیم نیست
- راه حل یا نتیجه: 25% افزایش در فروش کل
- مدت زمان: 2 سال
- روش دستیابی به هدف: استخدام بیشتر یا به کارگیری فروشندگان حرفه ای تر، بالا بردن آموزش ها، بهبود کیفیت محصول، گسترش روابط و شبکه های تماسی، شرکت در کنفرانس های بیشتر و غیره. حتی اگر جزییات بیشتری مثل برگزاری سمینارهای مدیریتی ماهانه و یا ایجاد تیم های فروش به طرح استراتژیک تان اضافه کنید عملی کردن آن بسیار راحت تر می شود.
مطمئنا تمرکز بر روی اهداف و معیارهای کاملا مشخص و واضح برای رسیدن به موفقیت بیشتر راحت تر و ساده تر است.
پیگیری مسئولیت ها
اینکه بخواهید فقط روی فعالیت های روزمره خودتان تمرکز کنید و از روند کار سایر اعضای گروهتان غافل شوید کار درستی نیست. کسب و کار و تجارت فعالیتی همه گیر است و همه اعضا باید درگیر آن شوند. برای دستیابی به هدف نهایی هنگام اجرای برنامه استراتژیک هر بخش بر بخش دیگر اثر می گذارد و به آن تکیه می کند. به همین دلیل عدم وجود همکاری های متقابل منجر به چند شاخه شدن برنامه استراتژیک می شود و عملی کردن آن را با مشکل روبرو می کند. برای جلوگیری از بروز چنین اتفاقی باید دو اصل مهم را به خاطر داشته باشید:
- برای اینکه برنامه استراتژیک در کل سازمان یا شرکت به طور موثری اجرا شود در مرحله برنامه ریزی باید تمام قسمت ها و بخش های شرکت با یکدیگر همکاری کنند.
- بعد از ایجاد برنامه استراتژیک نیز باید تمام بخش ها و قسمت های مختلف شرکت در جهت اجرای برنامه با هم همکاری کنند تا نتایج مطلوب محقق شوند.
پاسخگویی
یکی دیگر از دلایلی که باعث شکست خوردن طرح های استراتژیک می شود این است که هیچ منبعی برای پاسخگویی وجود ندارد. اگر قرار است برنامه استراتژیک را پیاده کنید چه کسی مسول اجرای آن خواهد بود؟
بنابراین باید اطمینان حاصل کنید که اقدامات و وظایف خاصی را به افراد خاصی محول کرده اید و روند کار آنها را تحت نظر دارید تا در صورت بروز مشکل پاسخگو باشند.
مقایسه برنامه و روند
قدم آخر در ایجاد برنامه مدیریت استراتژیک آگاهی از تفاوت بین برنامه و روند اجرای آن است. طبق گفته شرکت Gilmore & Associates، برنامه استراتژیک هدف نهایی نیست بلکه شروع یک فرایند یا چرخه است.
برای اجرای موفقیت آمیز یک برنامه مدیریت استراتژیک چهار مرحله وجود دارد:
- برنامه تان را به طور منظم بررسی کنید.
- به انجام صحیح و درست کارها و همینطور بهتر انجام دادن آنها فکر کنید.
- برنامه تان را گسترش بدهید و آن را ارتقا ببخشید.
- متوقف نشوید. اگر به اهدافتان رسیدید هدف ها و مقاصد بزرگتری را در پیش بگیرید.
مدیریت استراتژیک: برای عمل کردن برنامه ریزی کنید نه فقط برای برنامه داشتن
هر برنامه ای هر چقدر هم که با کیفیت باشد تا زمانی که اجرا نشود ارزشی ندارد. پس زمانی که برنامه استراتژیکتان را تدوین می کنید شروع به حرکت کنید. نقشه را در دست بگیرید و روی وسیله نقلیه تان بنشینید و به سمت هدف حرکت کنید.
پلت فرم مدیریت AchieveIt Execution می تواند در این زمینه به شما کمک کند. این پلت فرم چشم اندازی از برنامه تان و روند انجام آن را بدون لحظه ای مکث در اختیارتان می گذارد؛ بنابراین نه تنها می توانید در خصوص وظایف محول شده به افراد مختلف از آنها درخواست پاسخگویی کنید بلکه به سرعت می توانید معیارهایی که در حال پیگیری هستند را شناسایی کنید تا مطمئن شوید در مسیر درست و به سمت موفقیت گام برمیدارید.
نقش برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک در ورزش
نقش مدیریت در سازمان های ورزشی، امروزه به ویژه اگر با رویکردی استراتژیک و برنامه محور همراه باشد،از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در دنیای در حال رشد وتوسعه کنونی، ورزش نیز از این قاعده مستثنی نیست و بسیاری از سازمان های ورزشی به سرعت در حال پیشرفت هستند که دراکثر موارد،رویکرد استراتژیک سازمان ها، موضوعی تعیین کننده و مهم است. رقابت برای کسب برتری در تمامی جنبه های تربیت بدنی و ورزش از طریق ارایه طرح ها وبرنامه های بلندمدت ،میان مدت و کوتاه مدت دلیلی بر این مدعاست.
هورنیوز ؛ در سالهای اخیر توجه زیادی نسبت به مدیریت استراتژیک شده است وتنها راه اثربخشی وکارآمدی مدیران،در بهره گیری از این شیوه مدیریت برنامه ریزی صحیح میباشد که بهترین نوع برنامه ریزی را میتوان برنامه ریزی استراتژیک دانست برنامه ریزی استراتژیک قبل از آنکه یک تکنیک و فن باشد، یک نحوه تلقی شده و یک باور است که مدیران را به تفکر درازمدت وآینده نگری و،پیش بینی افقهای دوردست ترغیب می کند. درسازمانی که این باور و اعتقاد وجود نداشته باشد،بستر مناسبی برای رشد و برنامه ریزی استراتژیک وجود نخواهد داشت.برنامه ریزی استراتژیک همچون چتری بر سازمان و عملیات و اقدامات آن سایه می گستراند و باعث یک پارچگی برنامه ها و اقدامات یک سازمان می شود.
نقش مدیریت در سازمان های ورزشی ، امروزه به ویژه اگر با رویکردی استراتژیک و برنامه محور همراه باشد،از اهمیت ویژه ای برخوردار است.در دنیای در حال رشد وتوسعه کنونی، ورزش نیز از این قاعده مستثنی نیست و بسیاری از سازمان های ورزشی به سرعت در حال پیشرفت هستند که دراکثر موارد،رویکرد استراتژیک سازمان ها، موضوعی تعیین کننده و مهم است. رقابت برای کسب برتری در تمامی جنبه های تربیت بدنی و ورزش از طریق ارایه طرح ها وبرنامه های بلندمدت ،میان مدت و کوتاه مدت دلیلی بر این مدعاست.
کشور ما نیز اگر به دنبال بهره وری مناسب از منابع موجود خود است و قصدداردتوانمندی ها و،برتری های خود رادر عرصه ورزش ارایه نماید،باید به سوی مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک حرکت کند هرچند مباحث استراتژیک در ورزش کشورمان مدتی است که شروع شده،ولی هنوز آغاز راه است وباید آگاهی و دانش در این زمینه افزایش بیشتری یابد و تحقق این امر مستلزم دستیابی به منابع علمی و به روز در زمینه منابع استراتژیک در ورزش است.
اگر بخواهیم مدیریت استراتژیک در ورزش را بررسی نماییم نمی شود حرفی از برنامه ریزی استراتژیک به میان نیاورد، مدیریت در هرسازمانی نیاز به یک برنامه ریزی صحیح دارد به طوری که خیلی از کارشناسان و صاحب نظران،مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک را دو رویه یک سکه میدانند و معتقد هستند برنامه ریزی استراتژیک لازمه بی چون و چرا یک مدیریت استراتژیک است و تا زمانی که ما آشنایی کامل و فهم صحیحی از برنامه ریزی استراتژیک نداشته باشیم نمیتوانیم مدیریتی صحیح و استراتژیک را درک و به آن عمل کنیم از همین رو ما ابتدا به اختصار توضیحاتی را در مورد برنامه ریزی استراتژیک خواهیم داشت و تمام ابعاد آن را بررسی خواهیم کرد.
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که اعضا یک سازمان را در مورد پیش بینی آینده هدایت،وشیوه و فعالیت های لازم برای رسیدن به آن آینده را تدوین میکند همچنین در تعریفی دیگر می توان گفت برنامه ریزی استراتژیک عبارت است از تدوین یک برنامه جامع و کامل برای کمک به مدیریت استراتژیک به منظور رسیدن به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت،برنامه ریزی استراتژیک دارای اصولی میباشد که شامل: توجه به اولویت ها و آینده نگری
▫️ ایجاد توازن بین واحدهای سازمان و تشکیل گروه های برنامه ریزی ، پیوستگی و ارتباط بین واحدهای مختلف
▫️ توجه به نیروی انسانی برنامه ریز و مشخص کردن مسعول اجرای برنامه
▫️درنظر گرفتن برنامه برای هرواحد سازمانی به عنوان بخشی از کل برنامه ▫️توجه به جنبه های کیفی و هماهنگی بین رشد کمی وکیفی
▫️ ارتباط برنامه سازان با برنامه توسعه ملی ، تداوم ، انعطاف و واقع بینی
▫️ توجه به آمار و اطلاعات و توسعه سیستم اطلاعات برای بهبود تصمیم گیری ▫️ استفاده از یافته های پژوهشی
▫️استمرار و پایداری و توجه به تغییر و تحولات حال و آینده
▫️ توجه به عوامل اجرایی و حمایت های قانونی
▫️ حداکثر استفاده از منابع موجود
▫️استفاده از مدل های معتبرعلمی در برآوردها
▫️ استفاده از تجارب علمی و عملی متخصصان ومجریان قبلی و فعلی برنامه ها
▫️تحلیل هزینه وفایده و ارزیابی قابلیت ها و ظرفیت های سازمان
▫️ توجه به اهداف اصلی برنامه و سعی در کاهش فاصله بین وضع موجود و مطلوب
▫️ توجه به اصل سرعت و دقت در انجام امور و نوآوری و تغییر و….. این موضوعات حاکی از گستردگی و وسعت برنامه ریزی استراتژیک است به طوری که یک سازمان درامر تدوین این نوع برنامه ریزی باید موارد و اصول زیادی را به ویژه با استفاده از فعالیت های تحقیقاتی و پژوهشی درنظر بگیرد تا بتواند برنامه مناسبی را برای کوتاه مدت ،میان مدت ، و بلند مدت تدوین کند در مجموع هدف از یک برنامه ریزی استراتژیک با درنظر گرفتن اصولی که بیان شد عبارت است از ١) تهیه سند یا مجموع اسنادی که مسؤلیت ها ، هدف ها و مقاصد کلی و تاکتیکی قابل دسترس و ارزیابی را مشخص میسازد ٢) برنامه های اجرایی کوتاه مدت و بلند مدت را براساس هدف ها تدوین میکند ٣) بر اساس موارد ذکر شده برنامه های مالی کوتاه مدت ،میان مدت و بلندمدت را تنظیم میکند.هرچند که مباحث درموردبرنامه ریزی استراتژیک بسیار است.
حالا با توضیحات داده شده کمی با برنامه ریزی استراتژیک که لازمه یک مدیریت استراتژیک است آشنا شدیم پس بهتر است الان به مدیریت استراتژیک بپردازیم و بدانیم اصلا مدیریت استراتژیک به چه معناست و چه کارایی هایی دارد.
مدیریت استراتژیک فرآیند اتخاذ وانجام تصمیماتی است که قبلا برنامه ریزی شده است که اجرای دقیق وآرزوی درست آن منجر به موفقیت و ادامه حیات هر سازمانی میشود استراتژی را به اعتبار معنی کلمه میتوان سوق دادن، گسیل داشتن،پایبندبودن ،نحوه اجرا و عملکرد بیان کرد.مفهوم استراتژی در حیطه سازمانی و مدیریت در نیمه دوم قرن بیستم میلادی آغاز شده است در کل مدیریت استراتژیک دارای تعریف های گوناگون و البته با مفهوم واحد است که یکی دیگر از این تعریف ها توسط هانگر استراتژیست معروف بیان شده است او معتقد است مدیریت استراتژیک یعنی مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی که عملکرد بلندمدت سازمان را از طریق فرآیند بررسی محیط، تدوین استراتژی ، اجرای استراتژی و ارزیابی و کنترل تعیین میکند.
باتوضیحاتی که درمورد برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک به زبان ساده داده شد اگربخواهیم درباره مدیریت استراتژیک در ورزش و سازمان های ورزشی بیشتر فوکوس و توضیحاتی بیان کنیم باید گفت متاسفانه در کشور ما به برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک در ورزش اهمیت داده نمیشود،همانطور که بیان کردیم لازمه مدیریت استراتژیک یک برنامه ریزی صحیح میباشد که این برنامه ریزی شامل برنامه کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت میشود ولی در ورزش کشور ما که متاسفانه ثبات مدیریتی وجود ندارد مدیران نمیتوانند برنامه های بلندمدت را اجرا کنند و روی به نتیجه گرایی و نتایج کوچک و برنامه های کوتاه مدت میاورند و همین عامل باعث شده ما در بخش های مختلف ورزش دچار مشکل باشیم شما درنظر بگیرید مدیری را که نمیداند چه مدت دیگر بر سرکار است بی شک او نمیتواند اهمیتی به برنامه های بلندمدت چه در زمینه پرورش نیروی انسانی و چه در زمینه مالی و…… بدهد.
به عنوان مثال بیشتر باشگاه های ورزشی ما هر فصل یک مدیر عوض میکنند ، مدیری که یک سال بیشتر وقت ندارد سعی میکند برای حفظ صندلی مدیریتی خود به نتیجه گرایی روی آورد و دیگر اهمیتی به پرورش بازیکنان پایه نمی دهد این موضوع هم بر خرج کرد و هم بر درآمدزایی باشگاه تاثیر مستقیم دارد مثال های دیگری هم هست اما بیایید یک جنبه دیگر و مهم را بررسی کنیم همانطور که بیان کردیم برای یک مدیریت استراتژیک نیاز به یک برنامه ریزی بلند مدت و ثابت میباشد اما در ورزش کشور ما با انتصاب هر مدیر آن مدیر کلا برنامه های آن سازمان و مجموعه را تغییر میدهد و این کار باعث ناکارآمدی همیشگی آن سازمان و از بین رفتن سرمایه های مالی و نیروی انسانی میشود اما مشکل اصلی و راهکار این موضوع چیست؟!
دو دلیل اصلی ومهم را میتوان بیان کرد ١) عدم ثبات مدیریتی ٢) دولتی بودن ورزش شاید برای شما جای سوال باشد که چرا و چگونه عرض خواهیم کرد، متاسفانه در کشور ما بر خلاف دیگر کشورهای صاحب رتبه در ورزش که ورزش آنها در اختیار بخش خصوصی است کشور ما هنوز ورزشی در اختیار کامل دولت دارد و باتغییر دولت ها هرمدت یک بار کل برنامه ها و مدیران تغییرمیکند و این روش ضربه سنگینی تا به حال به ورزش کشور زده است ، سپردن ورزش به بخش خصوصی میتواند ثبات را در تمام ابعاد به همراه داشته باشد و مدیریت کردن به شیوه استراتژیک دراین نوع مجموعه ها هموارتر است.
در این مجموعه ها مدیران زود به زود تغییر نمیکنند و میتوانند برنامه ریزی بلندمدتی برای سازمان و مجموعه های خود در بخش های مختلف داشته باشند اگر تصمیم گیران ارشد کشور در بخش ورزش ، ورزش کشور را به بخش خصوصی بسپارند وخود فقط برنامه ریزی کلان و نظارت و حمایت رابرعهده بگیرند شاهد شکوفاشدن ورزش کشورخواهیم بود و قطعا با پتانسیل هایی که در ورزش کشور در بخش های مختلف وجود دارد میتوانیم رتبه های بالایی درآسیا و حتی جهان در بخش های مختلف ورزش کسب نماییم.
البته این مهم به دست نمی آید مگر با یک برنامه ریزی خوب زیرا برنامه ریزی خوب و موثر در یک سیستم ورزشی به عنوان مولفهای کلیدی محسوب میشود برنامه ریزی استراتژیک بخش مکمل مدیریت وهماهنگی فعالیت های یک سازمان ورزشی است،سازمان های ورزشی درتمام سطوح ملی،استانی و حتی محله ای برای بقا،رشدوتوسعه و مدیریت صحیح به برنامه نیاز دارند برنامه ریزی همانند نقشه راه برای یک سازمان است که به آن در تشخیص مقصد و چکونگی حرکت به سمت آن کمک میکند.
مجموعه ها وسازمان های ورزشی اگر به دنبال پیشرفت و حرکت رو به جلو وموفقیت هستند میبایست حتما از مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک بهره ببرند زیرا برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک دارای مزایای زیادی میباشد و باعث میشود یک سازمان ورزشی خلاقیت و نوآوری داشته باشد و برای ترسیم آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند به عبارتی سازمان دارای ابتکار عمل باشد و در فعالیت هایش به گونه ای عمل کند که برآنها تاثیر بگذارد و در سرنوشت خود نقش داشته باشد وآینده را تحت کنترل خود درآورد.
از دیگر مزایای بهره گیری از برنامه ریزی ومدیریت استراتژیک میتوان به مشارکت مدیران و کارکنان دراین فرآیند اشاره کرد این کار باعث میشود که خود را به سازمان متعهدتر بدانند و موجب تقویت نگرش خوشبینانه آنها نسبت به ایجاد تغییر در سازمان می شود . علاوه براین نتایج تحقیقات حاکی از آن است که سازمان هایی که اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ از برنامه ریزی ومدیریت استراتژیک استفاده می کنند.
سودآوری بیشتری دارند و بسیاری از آنها توانسته اند با این شیوه تصمیمات اثربخش تری اتخاذ کنند ، وجود چنین مزایایی که در بسیاری از منابع علمی هم نیز به آنها اشاره شده موجب گردیده است تا بسیاری از سازمان ها چه ورزشی وچه غیر ورزشی نسبت به استفاده از برنامه ریزی ومدیریت استراتژیک ودر اولویت قراردادن آن تمایل پیدا کنند بنابرین با توجه به اینکه به کار گیری برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک به ویژه در امر توسعه ورزش و رقابت های آن برای اکثر سازمان های ورزشی دنیا از بالاترین تا پایین ترین سطوح از موضوعات اساسی محسوب میشود لازم است مدیران ومسعولان ذی ربط کشور عزیزمان ایران هم از این فرآیند آگاه شوند و آن را در سازمان های خود به کار گیرند که انشاالله شاهد شکوفا شدن هرچه بیشتر ورزش کشور باشیم.
برنامهریزی منابع انسانی چیست؟نقش آن در سازمانها
برنامهریزی یکی از مهمترین مسائلی است که باید در هر سازمان به آن پرداخته شود. درواقع به کمک برنامهریزی میتوان میزان اثربخشی و تداوم فعالیتهای یک سازمان را افزایش داد. برنامهریزی منابع انسانی، نمونهای از انواع برنامهریزیهای سازمانی است که با هدف تأمین نیروی انسانی طراحی میگردد. با توجه به دیدگاههای مختلف در مورد تعریف نیروی انسانی (مجموعه کمی و کیفی از افراد، عوامل اقتصادی، نیروی کار و…) حتماً این سؤال هم برای شما پیش میآید که برنامهریزی منابع انسانی چیست؟
در پاسخ به این سؤال میتوان گفت هر سازمان برای رسیدن به مواردی مانند کارمندیابی، فرایند کارگزینی، بهبود تواناییها و دستیابی به اهداف خود نیازمند نوعی برنامهریزی استراتژیک در بلندمدت است تا براساس شرایط ثابت و یا متغیر خود اقدام به فعالیت نماید. بنابراین میتوان برنامهریزی منابع انسانی را مجموعهای از فرآیندهای منظم و منسجم با هدف تأمین نیروی انسانی مورد نیاز سازمان در بلندمدت تعریف کرد. در ادامه به تعریف دقیقتری پیرامون این موضوع میپردازیم.
برنامهریزی منابع انسانی چیست؟
برنامهریزی منابع انسانی human resources panning یکی از اصلیترین فرآیندهای مدیریت منابع انسانی است و پیشنیاز فرآیند جذب و استخدام محسوب میشود. درواقع برنامهریزی منابع انسانی به نیازهای سازمان در راستای استخدام افراد و مهارت آنها اشاره دارد. این برنامهریزی با تحلیل و بررسی اطلاعاتی نظیر اهداف، مشکلات و ضعفهای سازمان کمک میکند تا در صورت قطع همکاری با هر یک از کارکنان، نیاز سازمان به نیروی انسانی برای ماهها و سالهای آینده مرتفع گردد. بهطور کلی، برنامهریزی منابع انسانی به این سؤال پاسخ میدهد که سازمان ما در آینده به چه تعداد نیرو با چه تواناییهایی نیاز دارد و این نیاز را از چه منابعی باید تأمین کند؟
اصول برنامهریزی منابع انسانی
تحلیل عرضۀ منابع انسانی
تحلیل عرضۀ منابع انسانی به مواردی نظیر تعداد کارکنان، استعداد، مهارتها، تواناییها، آمادگی و انعطافپذیری آنها برای جابهجایی و… اشاره دارد. در تحلیل این اصل بهتر است از یک نظام اطلاعاتی دقیق و جامع بهره گرفت. داشتن این اطلاعات به ما کمک میکند تا بدانیم:
- در حال حاضر، سازمان چه تعداد نیروی کار دارد؟
- میزان تمایل و آمادگی آنها در بحث جابجایی به چه صورت است؟
- در چه زمینههایی استعداد کافی دارند و برای کدام یک از نقشها و سمتها مناسب هستند؟
- افراد موجود در سازمان چه مهارتها و قابلیتهایی دارند؟
تحلیل تقاضای منابع انسانی
در تحلیل تقاضای منابع انسانی، نیاز سازمان به کارکنان بیشتر در آینده و قابلیتهای مورد نیاز سازمان مورد بررسی قرار میگیرد. طبق این اصل، داشتن اطلاعات کافی در زمینههای مختلف بسیار ضروری است. اطلاع از اهداف سازمان، برنامههای استراتژیک آن و تعیین حدومرز مربوط به گسترش سازمان از مهمترین مسائلی است که در تحلیل تقاضای منابع انسانی باید به آن توجه شود.
استفاده از روشهای کمّی مانند نرخ روند و یا روشهای کیفی مانند نظرسنجی نیز میتواند در این اصل مؤثر واقع شود. توجه به این دو اصل، امری مهم و تعیینکننده در سازمان محسوب میشود. درواقع بررسی این دو اصل به ما کمک میکند تا متوجه شویم آیا سازمان دچار کمبود نیرو یا دارای نیروی مازاد است؟ پس از پیبردن به هر یک از موارد نامبرده، باید تصمیم مهمی در راستای اهداف سازمان اتخاذ شود.
دلایل نیاز به برنامهریزی نیروی انسانی چیست؟
افزایش اثربخشی سازمان با برنامهریزی بلندمدت
عدم ثبات اقتصادی و گاهی رکود آن باعث شده است که میزان برنامهریزی در سازمانها ضعیف باشد. این مسئله باعث میشود که سازمان تنها به تغییرات کوتاهمدت توجه کند و از مهارتها و نیازهای بلندمدت غافل گردد. استفاده از برنامهریزی منابع انسانی یا HRP میتواند با ایجاد دیدگاهی بلندمدت و پویا، اثربخشی سازمان را در آینده افزایش دهد و نیازهای آن را در حوزۀ منابع انسانی مرتفع سازد.
دسترسی به استعدادهای برتر
با توجه به افزایش دسترسی به استعدادها بدون توجه به منطقه، رقابت بین سازمانها برای دستیابی به استعدادهای برتر روزبهروز درحال افزایش است. این موضوع نیازمند یک برنامهریزی اصولی و کاربردی در زمینه HRP میباشد.
انطباق با تغییرات سریع
انعطافپذیری بالا و چابکی جهت انطباق با تغییرات سریع، از مهمترین نیازهای موجود در هر کسبوکاری است. بنابراین بهرهگیری از ظرفیتهایی مانند برونسپاری، شغلسپاری و کار پارهوقت نیازمند بازنگری در منابع انسانی سازمان اصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ است.
واکنش صحیح نسبت به تغییر چشمانداز سازمان
تغییر در چشمانداز و یا مسیر سازمان مسئلهای است که نیاز به برنامهریزی منابع انسانی دارد، درواقع این امر بینشی به سازمان میدهد که به صورت اصولی و کارآمد نسبت به پیشامدهای بهوجود آمده واکنش نشان دهد.
استراتژی منابع انسانی در استخدام
استراتژی منابع انسانی میتواند مربوط به اجرای برنامههای تعامل با کارکنان، کسب مهارت، استخدام، جابهجایی افراد، مدیریت استعداد، آموزش و یا بازنگری سیاستها باشد. برنامهریزی منابع انسانی را میتوان نوعی مدیریت مورد نیاز در یک کسبوکار دانست که با توجه به نیروی کار فعلی در سازمان، با هدف برآوردسازی اهداف شرکت بهترین تصمیمات را اتخاذ میکند. با توجه به اهمیت این موضوع بهتر است برنامهریزی منابع انسانی توسط مشاور منابع انسانی شرکت انجام شود تا در دستیابی به اهداف سازمان مؤثر واقع شود.
ارتقاء شغلی و مدیریت کارمندان
مسئولیتهای سازمان
ارتقاء شغلی و تضمین آن، یکی از مهمترین مسئولیتهای هر سازمانی است. سازمان وظیفه دارد محیطی را فراهم کند که کارمندان بتوانند از برنامههای ارتقاء شغلی بهرهمند شوند. درواقع سازمان باید با فراهم کردن اطلاعات مربوط به سیاستهای خود، کارمندان را در برنامهریزی و رشد در مسیر شغلی مشخص یاری کند.
مسئولیتهای مدیران
یک مدیر باید بداند که به چه صورت کارمندان خود را در مسیر توسعه قرار دهد. اساساً مدیران با راهنمایی و تشویق به کارکنان کمک میکنند تا موقعیت مورد نیاز خود را پیدا کنند. همچنین اطلاعرسانی در زمینۀ موقعیتهای شغلی باز، دورههای آموزشی و… از دیگر مواردی است که هر مدیر باید انجام دهد و به ارتقاء شغلی کارکنان خود کمک کند.
مسئولیتهای کارمندان
کارمندان مهمترین افراد در ارتقاء شغلی محسوب میشوند؛ چرا که میدانند به چه چیزی نیاز دارند. بدون شک این نیاز در هر فرد متفاوت است. اگرچه مسئولیت افراد در پیشرفت شغلی آنها مؤثر است، امّا تجربه نشان داده که انگیزه و مسیر، نقش قابل توجهی در پیشرفت افراد دارند.
مزایای استفاده از این نوع برنامهریزی
- کاهش هزینههای مربوط به نیروی کار
- شناسایی شکافهای مهارتی
- کمک به نگهداری و حفظ کارکنان سازمان
- شناسایی کمبودها و ناکارآمدیهای موجود
- کمک به مدیریت استعداد و توسعه افراد
- بهبود خروجیهای سازمان مثل خدمات و منابع انسانی
- بهبود روابط موجود در کار و زندگی
- کمک به برنامههای آموزش، کارمندیابی و مدیریت استعداد
- پاسخ به موقع و دقیق به نیازهای مشتریان
سخن پایانی
دریافتیم که برنامهریزی منابع انسانی یکی از اثربخشترین مسائلی است که در موفقیت سازمانها نقش دارد و با هدف تأمین نیروی انسانی تحقق مییابد. تیم اچ آر سرویس گزینۀ مناسبی جهت کسب اطلاعات پیرامون فرهنگ سازمانی است و در همین جهت میتوانید به دیگر منابع موجود در سایت مراجعه نمایید.
ماموریت و چشم انداز؛ Mission & Vision در مدیریت استراتژیک
«چشم انداز» که از آن به دورنما، منظر، آینده متصور و یا آینده آرمانی و مطلوب نیز نام برده می شود، توصیفی است از شرایط آینده و به عبارت دیگر، تصویری است از وضعیت آینده یک مجموعه، زمانی که به اهداف و استراتژی های خود دست یافته باشد. چشم انداز و آرمان ها، معمولاً زاییده فکر و خلاقیت مدیران مجموعه بوده و در ابعاد مختلفی همچون فناوری، دانش، وضعیت مالی، بازار و مواردی از این دست، به تصویر کشیده می شوند.
چشم انداز سازمان باید خلاصه، بیاد ماندنی، مطلوب و ایده آل مناسب را به تصویر بکشد و همه سطوح را در نظر بگیرد.
چشم انداز استراتژیک
شروع استراتژی با چشم انداز استراتژیک است اما بعضی از سازمان ها اول وضع موجود را نگاه می کنند بعد آینده را طراحی می کنند و سپس تحلیل شکاف می کنند اصالت را به وضع موجود داده و تأثیر گذشته بر آینده را تحلیل می کنند. اما دسته دوم شرکتهایی هستند که اول وضع آینده را طراحی می کنند بعد وضع فعلی را بررسی می کنند بعد تحلیل شکاف صورت می گیرد این گونه سازمان ها اصالت را به وضع آینده می دهند. این گونه سازمان ها وضع موجود را عوض می کنند که به آن تغییر تحول آفرین گفته می شود.
مشخصات چشم انداز
چشمانداز سازمان داراي مشخصات خاصي است. سازمان شايسته است چشمانداز خود را با درنظرگرفتن چنين مشخصاتي استخراج نمايد. اين مشخصات در ذيل ارائه گرديده است:
- فرصت هاي موجود براي شركت را نشان دهد.
- راه بهره جويي از فرصت ها را بنماياند.
- بلند پروازانه باشد.
- منحصر به فرد باشد.
- در كاركنان رضايت شغلي ايجاد نمايد.
- استانداردهاي بالايي را بنا گذارد.
- در كاركنان ايجاد تعهد ، علاقه و غرور نمايد.
- مسير حركت شركت را به وضوح بيان كند.
- مشوق يادگيري باشد.
- مخاطب را مشخص سازد.
مزایا ومنافع تدوین چشم انداز
- ارائة تصویری از مجموعه در پایان افق برنامه ریزی.
- ایجاد درکی کلی از این که موفقیت مجموعه به چه مفهومی است.
- ایجاد اتفاق نظر بر آینده مطلوب مجموعه.
- روشن ساختن جهت و مقصود حرکت مجموعه.
- مشخص نمودن این که مجموعه، در صورت برآوردن مأموریت خود، به چه شکل و چگونه ساختاری خواهد رسید.
- در مواجهه با مسایل پیش آمده سازمان فوق فعال خواهد بود.
- بکارگیری ابتکار عمل و خلاقیت در سازمان افزایش خواهد یافت.
- با مشخص شدن هدف غایی تلاش های افراد و فعالیت ها سازمانی جهت می یابند.
- هدایت نیروهای بالقوه و بالفعل و ایجاد هم نیروزایی در آنها
- اولویت بندی تخصیص منابع و بهره گیری از امکانات و فرصت ها
- جلوگیری از بروز بحران های احتمالی و اتلاف منابع
مأموریت
«رسالت» که از آن با عناوینی چون مأموریت، فلسفه وجودی، اهداف بنیادین و یا مقصود اصلی نیز یاد می شود، عبارت است از فلسفه وجودی و یا نقشی که یک مجموعه در قبال جامعه خود، بر عهده گرفته تا با ایفای آن و ارائه خدمات مورد نظر، نیازهایی از جامعه را برآورده سازد. به عبارت دیگر می توان گفت، مأموریت یک بیان کلّی از نیّت مجموعه می باشد که با استفاده از نقطه نظرات مدیران ارشد آن مجموعه، تعریف و تصریح شده و در قالب «بیانیة مأموریت» مجموعه، ارائه می گردد.
بیانیة مأموریت را گاهی گزاره اعتقادات، بیان فلسفه، بیان باورها و بیان اصول مجموعه نیز می نامند.
براساس الگوهای مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، پیش از تدوین استراتژی ها، باید مأموریت مجموعه را به شیوه ای روشن تهیه کرد.
تدوین مأموریت
مأموریت (Mission) به معنی فلسفه وجودی و چرایی وجود می باشد. به این معنی که چرا این کالا بوجود آمده است. منظور از فلسفه وجودی شرکت یعنی اینکه چرا این شرکت در این صنعت بوجود آمده است.
بطور کلی فلسفه وجودی باید بصورت کلی بیان شود و شرکتها نباید فلسفه وجودی خود را طوری انتخاب نمایند که در یک زمان، فلسفه وجودی شرکت به پایان برسد و از بین برود. مأموریت متأثر از چشم انداز (Vision) یا بینش است. چشم انداز نیز می تواند متأثر از تحصیلات، تجربیات، مطالعات، تربیت خانوادگی، نیاز جامعه، تقاضاهای محیطی و… باشد. چشم اندازها در واقع مأموریت شرکت را می سازند. مأموریت باید تا حد امکان بصورت کلی باشد و اهداف کلی شرکت را بیان نماید اما این کلی بودن نباید بگونه ای باشد که بی محتوا بوده بلکه باید جهت دهنده باشد.
درتدوين بيانيه ماموريت بايستي بتوان به پنج سؤال اساسي زير پاسخ داد كه عبارتنداز:
۱٫ چه چيزي؟ (كالا و خدماتي كه سازمان ارائه مي دهد و در واقع چه نيازي از جامعه را با تامين اين محصولات برآورده مي سازد.)
۲٫ چه كسي؟ (مشتريان چه كساني هستند؟)
۳٫ كجا؟(حيطه رقابتي كجاست؟)
۴٫ چرا؟(هدف بهينه سازمان چيست؟)
۵٫ چگونه؟ (ويژگيهاي منحصر به فرد و مزيت هاي رقابتي سازمان در رسيدن به اين هدفها چيست؟
اهمیت مأموریت سازمانی
- هدف نهائی سازمان را عملاً مورد تأکید قرار می دهد.
- مبنا و معیار تخصیص منابع محسوب می شود.
- جو شناخته شده ای را بر سازمان حاکم راهنمای تدوین برنامه ها و فعالیت های همه واحدها و افراد قرار می گیرد.
- زمینه انعطاف پذیری سازمانی را فراهم آورد و از عبارت کلی تر استفاده شود بطور مثال بجای استفاده از انجام واکسیناسیون هیپاتیت “ب” از عبارت واکسیناسیون بیماریهای قابل پیشگیری با واکسن، بجای تولید دانش مربوط به هپاتیت از تولید دانش مورد نیاز جامعه پزشکی و بجای تربیت کاردان و کارشناس از تربیت نیروی انسانی متخصص استفاده شود.
- برنامه ارزیابی فعالیتها و نتایج حاصله را جهت دهی می نماید.
مزایا و منافع تدوین مأموریت
- روشن شدن فلسفة وجودی مجموعه، نقش ها و وظایف آن
- ایجاد توافق در خصوص سمت و سوی حرکت مجموعه
- ایجاد تمرکز بر بحث و بررسی مسایل اساسی و مهم
- ایجاد وحدت رویه بین مدیران، تصمیم گیران و تصمیم سازان
- همسویی در تفکر و تصمیم گیری در مورد مسائل کلیدی
مقایسه چشم انداز و مأموریت سازمانی
مأموریت | چشم انداز |
تمرکز بر فعالیت های جاری | تمرکز بر مسیر آینده سازمان |
سازمانی که الان هستیم. | سازمانی که می توانیم بشویم |
نیازهای جاری که به پاسخگویی آنها مشغول هستیم. | نیازهای شناسایی نشده که در آینده می توانیم جواب دهیم |
ثابت است | قابل تغییر است |
فلسفه وجودی سازمان | آینده آرمانی سازمان |
تعهد به انجام آن وجود دارد | وعده ی انجام آن تعیین می شود |
از جنس مدیریت است | از جنس رهبری است |
مثال در تبیین چشم انداز
چشم انداز نظام آماری عتف:نظامی است که پیشرو و مرجع در جمع آوری، تولید، تحلیل و انتشار آمار و اطلاعات مورد نیاز سیاست گذاران، برنامه ریزان و پژوهشگران کشور با استفاده از فناوری های هوشمند و مشارکت توانمند و علمی تمام بخشهای ذی ربط براساس شاخص های کیفیت و استانداردهای نظام آماری.
چشم انداز شبکه پزشکی مولکولی کشور:استفاده کارآمد و اثربخش از توانائیهای بالفعل و بالقوه کشور در زمینه پزشکی مولکولی جهت بسک و ارتقاء سطح علمی تحقیقاتی کشور به منظور اعتلای سطح سلامت جامعه، هدف آرمانی یا چشم انداز شبکه پزشکی مولکولی کشور می باشد.
مثال در تبیین مأموریت
مأموریت شرکت فایزر: شرکت فایزر در زمینه مراقبت های بهداشتی در دنیا تحقیق می کند. مأموریت اصلی آن ها بر آن است که در سراسر جهان با استفاده از دانش و روشهای علمی، زندگی بهتر، طولانیتر، سالمتر، پربارتر و لذت بخش تر برای مردن فراهم نمایند. شرکت دارای چهار بخش اصلی است: مراقبتهای بهداشتی، لوازم پزشکی و داروئی، صنایع غذایی و درمانگاه های حیوانات. آن ها در ۳۹ کشور جهان واحد تولیدی داشته و محصولاتشان در سراسر جهان عرضه می شود.
مأموریت دانشکده بازرگانی دانشگاه سیموستن: مأموریت دانشکده مدیریت بازرگانی این است که در تأیید و تقویت دانشگاه ایالتی سمیوستن به دانشجویان آموزش و تجربه لازم را بیاموزد تا آنها از نظر بازرگانی شهروندانی مولد شوند و بتوانند بعنوان عضوی ارزنده به جامعه خود خدمت نمایند و نیز دانشکده میکوشد که وسایل لازم را برای مطالعه و تحقیق در رشته های ذیربط و برای دانشجویان علاقمند فراهم سازد برنامه های آموزشی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بگونه ای طراحی شده اند که دانشجویان با استعدادهای گوناگون بتوانند در محیط تجاری و بازرگانی پویا موفق شوند.
نتیجه گیری
بنابرآنچه گفته شد، مأموریت عبارتست از فلسفه وجودی و یا نقشی که یک مجموعه در جامعه بر عهده گرفته تا با ایفای آن، خدمات مورد نظر را ارائه دهد. مأموریت یک کسب و کار و تجارت عبارتست از منظور خاص و پایه ای که تشکیلات را از کسب و کارهای دیگر متمایز نموده و رسالت آن را در زمینه محصولات و خدماتی که ارائه می دهد، مشخص می نماید. به عبارت دیگر می توان گفت مأموریت، یک بیان کلی از نیت شرکت می باشد. مأموریت اهداف بنیادین سازمانی را به تصویر می کشد، در حالیکه چشم انداز تصویر شرکت را در صورتیکه به اهداف سازمانی ذکر شده در مأموریت خود برسد، نشان می دهد چشم انداز یا دورنما، توصیفی است از شرایط آینده سازمان یا شرکت و به عبارت دیگر، تصویری است از وضعیت شرکت، زمانی که به اهداف و استراتژی های خود دست یافته باشد. بدین ترتیب، توجیهی روشن و مشخص و قابل دفاع از این که چرا و چه انتظاری از سازمان می رود، حاصل می شود و احتمال موفقیت سازمان، به واسطه تصویر روشنی که از آینده خود دارد، افزایش می یابد.
دیدگاه شما