هنگامیکه قصه ها به دور آتش شنیده میشوند، راویانِ خوب خود را با عکس العمل مخاطب خود و اطلاعاتی که ضمن داستان ارائه میدهند هماهنگ میسازند. داستانهای دیجیتال امروزی نیز باید اینگونه عمل کنند و این امر با پیدایش ابزارهای تنظیم خودکار امکانپذیر است. تنظیم خودکار، امکان تجزیه و تحلیل و اجرای اطلاعات را بهخوبی و در چشم بهم زدنی فراهم میسازد که نتیجۀ آن آگهی های فوری است که امکان استفاده از منابع متعددی از اطلاعات را به وجود میآورد.
قدرت محتوا داستان تاثیر گذار بازاریابی کمتر فروش بیشتر
کتاب بازاریابی محتوایی، اثری نوشته ی جو پلیتسی است که اولین بار در سال 2013 انتشار یافت. جو پلیتسی، یکی از برجسته ترین متخصصین دنیا در حوزه ی بازاریابی محتوایی، در این کتاب توضیح می دهد که چگونه می توان از طریق خلق اطلاعات و محتوای مورد نیاز و مورد نظر مشتریان، آن ها را جذب کسب و کار خود کرد. پلیتسی بیان می کند که در دنیای امروز دیگر نمی توان با محتوای معمولی و پیام های تجاری نه چندان تأثیرگذار، وقت مشتریان را گرفت. کتاب بازاریابی محتوایی به شکلی گام به گام، فرآیند تولید محتواهای آموزنده، سرگرم کننده و تأثیرگذار را به ما آموزش می دهد. محتوای خوب در صورتی که در زمان درست در اختیار افراد درست قرار گیرد، می تواند آن ها را به مشتریان دائمی کسب و کار شما تبدیل نماید. این گونه می توان اعتماد مشتریان را به دست آورد و به جایگاهی ویژه و تثبیت شده در حوزه ی فعالیت خود دست یافت.
مشخصات محصول
اندازه | رقعی |
---|---|
نوع جلد | شومیز |
معرفی نویسنده
جو پلیتسی، متخصص بازاریابی و نویسنده ای آمریکایی است. پلیتسی در اوهایو به دنیا آمد و اکنون به همراه همسر و دو پسرش در کلیولند زندگی می کند. کتاب های تجاری او به خصوص در رابطه با بازاریابی به فروش بالایی دست یافته اند. پلیتسی قصد دارد توانایی های خود را در عرصه ی نوشتن رمان نیز محک بزند.
داستان موفقیت شغلی یک سازنده استخر را با هم بخوانیم!
لطفا چند دقیقه چشم از این مطلب سایت آی وحید برندارید؛ زیرا می خواهیم یکی از جذاب ترین و معروف ترین داستانهای موفقیت شغلی را برای شما بازگو کنیم. از شما دعوت می کنیم تا پایان این نوشته همراه ما باشید.
داستان از کجا شروع شد؟
قهرمان اصلی داستان ما، فردی به نام «مارکوس شریدان» است که در سال 2001 به همراه دوست صمیمی اش، یک شرکت ساخت استخر و جکوزی راه اندازی کرد. مارکوس نام شرکتش را River (ریور) گذاشت که به معنی «رودخانه» است. این دو شریک از تاسیس شرکتشان راضی بودند و فعالیت خود را به صورت جدی شروع کردند.
تا چند سال، آنها مشتریان زیادی داشتند و از درآمدشان کاملا راضی بودند. 7 سال بعد یعنی در سال 2008، اتفاقاتی در آمریکا افتاد و اقتصاد این کشور دچار رکود شد. در همین زمان بود که وضعیت مالی شرکت ریور هم ضعیف شد و میزان سود و درآمد شرکت ریور به شدت افت کرد.
وضعیت مالی مارکوس شریدان و شریکش روز به روز بدتر می شد تا جایی که در اوایل سال 2009، شرکت ریور به مرز ورشکستگی رسید. تا قبل از این، آنها در ماه 6 سفارش ساخت استخر داشتند؛ اما حالا آنها به زور می توانستند 2 مشتری در ماه پیدا کنند. در شرکت ریور، حدود 16 کارمند مشغول به کار بودند و میزان درآمد شرکت باید برای پرداخت حقوق کارمندان و هزینه های شرکت کافی می بود که نبود!
در زمستان سال 2009، شرایط سخت تر هم شد و مشتریان آنها از ساخت استخر منصرف شدند. در نتیجه می خواستند که پولی که پرداخت کرده اند را از شرکت ریور پس بگیرند. این کار، به معنای ضرر واقعی بود؛ اما شرکت ریور موظف بود پول قرارداد مشتریان را به آنها پس بدهد.
وضعیت شرکت ریور اصلا خوب نبود. به مدت 3 هفته متوالی، هزینه های شرکت از پس انداز شخصی مارکوس شریدان و شریکش پرداخت می شد. کار به جایی رسید که دیگر دخل شرکت اصلا با خرجش جور نبود!
بازار کار خراب بود و این موضوع، باعث شده بود که شرکت ریور به مرز سقوط و ورشکستگی کامل برسد. مارکوس بسیار ناراحت بود و استرس و فشار بسیار زیادی را تحمل می کرد. خود مارکوس گفته که این دوران، بدترین روزهای زندگی اش بوده داستان های واقعی بازاریابی اند.
روزی که مارکوس شریدان برای نجات شرکتش دست به کار شد…
در این زمان بود که مارکوس شریدان تصمیم گرفت که کسب و کارش را نجات دهد و بتواند دوباره به اوج برگردد. او می خواست مانند گذشته به سمت موفقیت قدم بردارد و درآمد بسیار خوبی داشته باشد. او تصمیم گرفت تا هزینه تبلیغات رادیویی و تبلیغات تلویزیونی را کاهش دهد و راهی کم هزینه تر و بهتر برای بازاریابی پیدا کند. او پول زیادی نداشت و به همین دلیل، دنبال راهی کم هزینه و تضمینی برای بازاریابی و تبلیغات بود.
مارکوس با جدیت تمام شروع به جستجو و تحقیق کرد تا بتواند راهی عالی و ارزان قیمت برای تبلیغات و بازاریابی پیدا کند. در هنگام تحقیقاتش، با مفهوم «بازاریابی درونگرا» آشنا شد. در این روش بازاریابی، تاکید و تمرکز روی تولید محتوا برای جذب کاربر بود. با این روش، مارکوس می توانست با هزینه ای بسیار کم، مشتریان زیادی را به سمت خودش بکشاند.
مارکوس شریدان، در این زمینه شروع به مطالعات جدی کرد. در نهایت تصمیم گرفت که از این روش بازاریابی برای رونق شرکتش استفاده کند. او سایتی راه اندازی کرد و در زمینه موضوعات مرتبط با استخر و جکوزی شروع به وبلاگ نویسی کرد.
مارکوس، در زمینه وب سایت و فعالیت در اینترنت، دانش و تخصص خاصی نداشت. در ابتدا، با کمک یک سیستم آماده اینترنتی، وب سایتش را با هزینه ای کم راه اندازی کرد.
بعد از راه اندازی سایتش، حالا باید تولید محتوا را شروع می کرد و وبلاگش را از محتواهای جذاب پر می کرد. بعد از کار در شرکت، به خانه اش برمی گشت و شروع به نوشتن برای وبلاگش می کرد. او می خواست به تمام سوالات مشتریانش پاسخ دهد. او در طول سالهای فعالیتش، این سوالها را از مشتریانش دریافت کرده بود و حالا می خواست که سوالات و جوابهای آنها را در وبلاگش منتشر کند.
او در مدت کوتاهی توانست مطالب زیادی را برای وب سایت استخر و جکوزی ریور آماده کند و به بسیاری از سوالات پاسخ دهد. سایت ریور به یکی از سایتهای تراز اول در گوگل تبدیل شده بود. هر زمان کسی این سوالات را در موتورهای جستجو مانند گوگل سرچ می کرد، به سایت ریور راهنمایی می شد. محتواهای سایت ریور به صورت شفاف و با جزئیات کامل نوشته شده بودند. نتیجه این بود که بسیاری از افراد به سایت ریور اعتماد کردند و تعداد مشتری های ریور روز به روز بیشتر شد. به این صورت بود که مارکوس بدون پرداخت هزینه های زیاد توانست مشتریان زیادی پیدا کند.
با تولید محتوای جذاب و منظم، کسب و کار مارکوس شریدان از سقوط حتمی نجات پیدا کرده بود. تعداد مخاطبان و بازدیدکنندگان وب سایت ریور روز به روز بیشتر می شد و شرایط بهتر از قبل شده بود.
شرکت ریور از سقوط حتمی نجات پیدا کرده بود و روند فعالیت شرکت، رو به رشد بود. بعد از گذشت چند سال، ریور به یکی از بزرگترین و فعال ترین شرکتها در زمینه ساخت استخرهای فایبرگلاس تبدیل شد. وب سایت رییور نیز به عنوان یکی از پربازدیدترین وبسایت های دنیا در زمینه ساخت استخر و جکوزی شناخته شد.
تولید محتوای خوب و کاربردی، رمز موفقیت و نجات شرکت ریور بود. بازاریابی محتوا و تاثیر آن به قدری فوق العاده بود که مارکوس شرایدن کار خودش در زمینه ساخت استخر را رها کرد و به استاد بازاریابی آنلاین تبدیل شد. البته باید بدانید که هنوز یک سوم از سهام شرکت ریور متعلق به شریدان است؛ اما فعالیت اصلی او بازاریابی محتوا است.
مارکوس شریدان برای تولید محتوا و بازاریابی آنلاین سایتش، کار را با ساده ترین پرسشها شروع کرد. اگر شما هم دقت کنید، می توانید در کسب و کار خود چنین سوالاتی را پیدا کنید. با پاسخ دادن به سوالات مشتریان، هم می توانید برای سایت خود محتوا تولید کنید و هم مشتریان جدیدی پیدا کنید.
درسهایی که از مارکوس شریدان، استاد بازاریابی محتوا یاد می گیریم:
در این نوشته، با «مارکوس شریدان»، صاحب و مدیر شرکت ریور آشنا شدید. گفتیم که مارکوس شریدان با کمک بازاریابی محتوا توانست شرکتش را از ورشکستگی حتمی نجات دهد و تعداد مشتریانش را چندین برابر کند. اصول و نتایج بازاریابی محتوا به قدری عجیب بود که شریدان کارش را به شریکش واگذار کرد و خودش در زمینه بازاریابی و تولید محتوا شروع به تحقیق کرد. او هم اکنون یکی از بزرگترین و متخصص ترین استادان در زمینه بازاریابی محتوا است. به عقیده او، بهترین ابزار برای فروش در کل جهان، «محتوای عالی» است؛ یعنی شما هر محصول و خدماتی که داشته باشید، با کمک محتوای درست و اثرگذار، می توانید آن را به راحتی به دیگران بفروشید.
مارکوس شریدان درباره بازاریابی محتوا چه توصیه هایی به شما می کند؟
مارکوس شریدان، بعد از مطالعه و تحقیق روی روش بازاریابی محتوا به این نکات مهم پی برد:
- یادتان باشد که محتوا بسیار بسیار قدرتمند است.
مارکوس شریدان یک استخرساز بود؛ ولی توانست وارد کار وبلاگ نویسی شود و با تولید محتوای جالب توجه، مشتریان زیادی پیدا کند. یادتان باشد که تولید محتوا، قدرت بسیار زیادی دارد و شما می توانید از آن برای آموزش دادن به مشتریان خود، جذب مشتریان بیشتر، افزایش فروش محصولات و خدمات، بازاریابی و… استفاده کنید.
با خواندن داستان شریدان، متوجه شدید که مارکوس حتی با اصول محتوا نویسی آشنایی هم نداشت؛ اما توانست با جواب دادن به سوالات رایج مخاطبانش، کار تولید محتوا و بازاریابی را شروع کند. شاید شما سرمایه زیادی برای امتحان کردن روشهای مختلف بازاریابی نداشته باشید؛ اما با کمک بازاریابی محتوا می توانید به مشتریان آینده خود اطلاعات دهید و از همین حالا، آنها را به سمت کسب و کار خود بکشانید. یادتان باشد که با آموزش دادن به مشتریان، آنها را به سمت خود جذب می کنید و می توانید اعتماد آنها را جلب کنید.
- وقتی تصمیم به تولید محتوا و بازاریابی گرفتید، پشتکار و نظم داشته باشید.
نکته دیگری که از داستان موفقیت مارکوس شریدان متوجه می شویم این است که شما باید در راه بازاریابی محتوا، پشتکار و مداومت داشته باشید. انتظار نداشته باشید که با تولید یک یا دو مقاله، سیل مشتریان و علاقه مندان به سمت کسب و کار شما روانه شود؛ بلکه باید حداقل 6 ماه تا 1 سال، به صورت منظم محتواهای باکیفیت تولید کنید تا شناخته شوید. مارکوس شریدان هم 6 ماه تمام، برای اشتراک گذاری اطلاعات و آموزش دادن به افراد وقت صرف کرد تا توانست از این کار نتیجه بگیرد.
- یادتان باشد که محتوا، یکی از بهترین ابزارها برای فروش و بازاریابی محصولات است.
مارکوس شریدان در هنگام تحقیق و بررسی هایش به این نتیجه رسید که محتوا، یکی از بهترین ابزارها برای فروش است که می تواند محصولات و خدمات را به راحتی بفروشد و سود زیادی را برای شما به ارمغان بیاورد.
- در هنگام تولید محتوا و بازاریابی، به فکر خریداران و مشتریان خود باشید و محتواهای متناسب با نیازهای مشتریان تولید کنید.
مارکوس شریدان در آن زمان به این نتیجه رسید که در وبلاگ، نباید از خودتان و کسب و کارتان فقط تعریف کنید. محتوای عالی در بازاریابی و افزایش فروش، محتوایی است که به مخاطبان اطلاع رسانی کند. مارکوس شریدان به تمام صاحبان کسب و کارها توصیه می کند که در هنگام راه اندازی سایت و وبلاگ خود، به خریداران و مشتریان خود فکر کنید. ببینید که مشتریان شما دوست دارند چه چیزهایی بدانند؟ با چه موضوعاتی آشنا شوند؟ چه نیازهایی دارند؟ برای این کار، شما می توانید 50 سوال مختلف که از شما یا تیم شما پرسیده می شود را روی کاغذ بنویسید. سپس برای هر کدام از آن سوالات، یک محتوای جداگانه تولید کنید. با این کار، شما هزاران مقاله مفید و کاربردی تولید می کنید و می توانید اطلاعات مفید و کاربردی زیادی را به کاربران خود بدهید.
- برای تولید محتوا و بازاریابی محتوا، کاری کنید که تیم فروش و بازاریابی شما با هم همکاری کنند.
یکی از مزایای بازاریابی محتوا این است که برای تولید محتوا، لازم نیست زحمت زیادی بکشید یا پول زیادی خرج کنید. شما می توانید با کمک فروشنده ها و تیم پاسخ دهنده به سوالات مشتریان خود، محتوا تولید کنید. تولید محتوا و بازاریابی محتوا، از دیگر روشهای بازاریابی ارزان تر و تضمینی تر است.
شما می توانید کسب و کار خود را به گونه ای مدیریت کنید که بخش بازاریابی و فروش شما بتوانند با هم همکاری داشته باشند و برای تولید محتوای سایت شما با هم فعالیت کنند. فروشنده های محصولات، می توانند بهترین نویسنده های سایت شما باشند.
- در هنگام تولید محتوا و بازاریابی، با زبان مخاطب حرف بزنید.
شما می توانید با موضوعات مختلف بازی کنید و محتواهایی تولید کنید که واقعا جذاب و یکپارچه باشد و به افزایش فروش سایت شما کمک کند. اگر می خواهید محتواهای خوب و باکیفیتی تولید کنید،
7 رای, 3,57 از 5
من فهیمه شریفی، عاشق نوشتن هستم :)
همیشه سعی می کنم اطلاعات درست رو پیدا کنم و در اختیار افراد مشتاق و جستجوگر قرار بدم. خیلی خوشحالم داستان های واقعی بازاریابی که به عنوان نویسنده در تیم بزرگ و خلاق «آی وحید» کار می کنم.
بازاریابی ویروسی : ۱۰ نوع پستی که ویروسی می شوند
یک ویروس را در نظر بگیرید. ویروس موجودی است که هر ثانیه تکثیر می شود و به تک تک سلول های بدن راه پیدا می کند. حالا همین ایده را در دنیای بازاریابی پیاده می کنیم.
همانطور که خود عبارت بازاریابی ویروسی نشان می دهد، محتوای ویروسی محتوایی است که در یک بازه زمانی کوتاه توسط جمعیت قابل توجهی دیده شده، لایک گرفته، به اشتراک گذاشته شده یا کامنت دریافت کرده است.
بازاریابی ویروسی هم به تکنیک و روش تولید محتوایی اشاره دارد که پتانسیل ویروسی شدن را داشته باشد.
ناگهانی بودن یکی از ویژگی های اصلی همه محتواهای ویروسی است. در واقع، اگر مصرف داستان های واقعی بازاریابی یک محتوا توسط کاربران اینترنت زمان زیادی برده باشد، آن محتوا را نمی توانیم ویروسی بنامیم.
تا اینجا را کمابیش در مطلب قبلی که در رابطه با بازاریابی ویروسی منتشر کرده بودیم پوشش دادیم. در ادامه این مطلب بیشتر روی محتوای ویروسی تمرکز خواهیم کرد.
رمزگشایی از محتوای بازاریابی ویروسی
اما چه چیزی باعث می شود که محتوا ویروسی شود؟ پاسخ به این سوال مثل پیش بینی کردن نتایج مسابقات فوتبال است؛ چه بسا تصور کنید که پیش بینی حساب شده ای کرده اید، اما همیشه احتمال اینکه نتیجه طور دیگری از آب در بیاید وجود دارد.
با این حال، جمع بندی نظرات افرادی که دستی بر آتش بازاریابی ویروسی دارند نشان می دهد که محتواهای ویروسی معمولاً در ویژگی هایی که در سرفصل بعد به آنها می پردازیم مشترک هستند.
ویژگی های مشترک آیتم های محتوایی ویروسی
محتوای ویروسی روی عواطف و احساسات تاثیر می گذارد
وجود یک محرک عاطفی باعث می شود که مخاطبان با محتوا درگیر شوند. اساساً محتوای ویروسی معمولاً و حتی همیشه یک احساس خاص را در انسان بر می انگیزد. این احساس می تواند غافلگیری، خشم، ناراحتی، شادمانی یا هیجان باشد.
به عنوان مثال، کوکا کولا در زمان ازدواج شاهزاده بریتانیا کمپینی را با هشتگ #ShareACoke به راه انداخت که طیّ آن، برچسب روی بطری های نوشابه خود را سفارشی کرده بود.
این به مردم انگیزه داد تا افراد دیگری که با آنها رابطه دارند – رئیس، دوست، برادر و موارد دیگر – را در شادی خود سهیم کنند. مخاطبان کوکا کولا این شرکت را ناامید نکردند و کمپین مورد اشاره به موفقیت قابل توجهی دست یافت.
محتوای ویروسی مفید است
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا روی ویدیوهای آموزشی سریع تر کلیک می کنید؟ دلیلش این است که این نوع از محتوا عملاً به درد شما می خورد. ویدیوهای آموزشی تقریباً می توانند در هر زمینه ای به شما کمک کنند، از تعویض یک لامپ سوخته گرفته تا کاهش مجموع هزینه ها با خرید محصولات مناسب تر و مقرون به صرفه تر.
محتوای ویروسی به مذاق مخاطب هدف خوش می آید
این مورد به دقت خاصی نیاز دارد. برای تولید محتوای ویروسی باید نبض مخاطب هدف را در دست داشته باشید و از علایق، باورها، نوع واکنش و … آنها سر در بیاورید.
ترانه گانگام استایلِ خواننده کره ای، سای (Psy) نمونه خوبی از محتوای ویروسی است که به مذاق مخاطبان خوش آمد. این ویدیو فقط چند روز بعد از انتشار به عنوان پربازدیدترین ویدیو به صفحه اصلی یوتیوب راه یافت.
چگونگی انتشار گسترده و ویروسی شدن
ویکیپدیا درباره نحوه انتشار محتوای ویروسی می گوید: «در بازاریابی ویروسی، محتوا از طریق بازاریابی دهان به دهان با استفاده از اینترنت به صورت آنلاین گسترش پیدا می کند و برای دسترسی سریع به تعداد زیادی از مردم بسیار مفید است.»
توزیع محتوا معمولاً به روشهای زیر انجام می شود:
- به صورت دهان به دهان: این نوع از انتشار به صورت لفظی و بین افرادی انجام می گیرد که یکدیگر را می شناسند. طبیعتاً ویروسی شدن محتوا صرفاً با استفاده از این روش امکانپذیر نخواهد بود.
- از طریق رسانه های اجتماعی: رسانه های اجتماعی و وبسایت های شبکه سازی مانند فیسبوک، توییتر و اینستاگرام عوامل گسترش آوازه بسیاری از نمونه های مطرح محتوای ویروسی بوده اند. تعداد کاربران این سرویس ها چشمگیر است و به علاوه، به اشتراک گذاشتن محتوا در آنها به آسانی و به سرعت امکانپذیر است.
در ادامه به سراغ معرفی انواع پست هایی می رویم که بیشتر ویروسی می شوند.
۱۰ نوع محتوا که ویروسی می شوند
یکی از انواع محتوایی که بیش از همه در اینترنت به اشتراک گذاشته می شود، پست های وبلاگی است. اگرچه این پست ها پتانسیل ویروسی شدن را دارند، اما بدنیست که استفاده از انواع مختلف محتوا را نیز مد نظر قرار بدهیم:
معما و چیستان
معما، چیستان و پرسشنامه های کوتاه از جمله آیتم هایی هستند که پتانسیل ویروسی شدن را دارند.
ویژگی مهم داستان های واقعی بازاریابی این نوع از محتوا که آن را برای بازاریابی ویروسی مناسب تر می کند این است که به محض خواندن معما یا چیستان، ذهن مخاطب درگیر می شود و تا وقتی که پاسخ سوال را پیدا نکند آرام نمی گیرد.
به عنوان مثال، بازفید در فیسبوک صفحه ای دارد که کلاً مختص معما و چیستان است.
ترجمه تصویر: اگر یک زنبور در دست داشته باشید، چه چیزی در چشمان تان خواهد بود؟
کاربران به خاطر چالشی که معما ایجاد می کند معمولاً به جمع سپاری (اشتراک گذاری) آن با دوستان خود علاقه نشان می دهند.
اینفوگرافیک
آیا می دانستید که اینفوگرافیک ها معمولاً ۴ برابر سایر انواع محتوا لایک شده و به اشتراک گذاشته می شوند؟
اگر به دنبال جذابیت بصری هستید، اینفوگرافیک ها یکی از بهترین قالب های ارائه محتوا برای شما محسوب می شوند. اینفوگرافیک مختصر و مفید و جالب توجه است و از آن می توان برای سرگرمی، درگیرسازی و آموزش مخاطب استفاده کرد.
به عنوان مثال، توجه شما را به این اینفوگرافیک در وبسایت خودمان (گویا آی تی!) جلب می کنیم.
محتوای انگیزشی
در دنیای ماشینی امروز که مهر و محبت از آن رخت بربسته، همه به چیزی نیاز دارند تا به هوای آن هر روز صبح از خواب بیدار شوند، به سر کار بروند و تلاش کنند تا امروزشان از روز قبل بهتر باشد. به همین دلیل، یکی از متدوال ترین انواع محتوایی که در یوتیوب، ردیت، اینستاگرام و البته آپارات شاهد آن هستیم، پست های انگیزشی است.
موضوع این پست ها حرکات و رفتارهای مثبت، نقل قول هایی از افراد مشهور یا ثروتمند، داستانهای پندآموز و مواردی از این قبیل است که حس مثبتی را در تماشاگر بر می انگیزند.
محتوای انگیزشی چطور ویروسی می شود؟
به سادگی: اگر یک آیتم محتوایی، حاوی پیام جالب و عمیقی باشد که الهام بخش است، مردم با آن ارتباط برقرار کرده و به جمع سپاری آن با دیگران رغبت پیدا می کنند.
این پست توییتری باعث برانگیختن حس تحسین مردم نسبت به تلاش های انجام شده در مناطق محروم کشمیر می شود. از دید مخاطب، به اشتراک گذاری این پست حاکی از اهمیت و ارزشی است که برای این قبیل اعمال انسان دوستانه قائل است و حمایت وی از چنین اهداف و آرمان های بلندی را نشان می دهد.
آزمون های شخصیت شناسی
اغلب ما نمی توانیم در برابر شرکت در آزمونکی (Quiz) که عنوانی مثل «شخصیت شما به کدام یک از شخصیت های سریال بازی تاج و تخت شباهت دارد؟» مقاومت کنیم.
آیا کسی هست که نخواهد بیشتر خودش را بشناسد؟ امروزه این قبیل آزمونک ها تا حدی به یک استراتژی بازاریابی محتوایی تبدیل شده اند. این پست ها جمعیت انبوهی از مردم را به سمت خود جلب می کنند و می توان آنها را به گونه ای تنظیم کرد که یک گروه خاص را هدف قرار بدهند. به عنوان مثال، آزمونکی که مادران را هدف قرار می دهد می تواند عنوانی شبیه به این داشته باشد: «کدام یک از سلبریتی های مادر به شما شبیه است؟»
آزمونک بازفید با عنوان «در کدام شهر باید زندگی کنید؟» ۲۰ میلیون بازدید گرفت و چنین پست هایی سابقه رکوردزنی را نیز در بازاریابی ویروسی دارند.
پیش از آنکه هیجان زده شوید و به سراغ استفاده از این نوع از محتوای ویروسی بروید این نکته را به خاطر داشته باشید که نتایج این آزمونک ها باید به گونه ای معنادار و منطقی باشد که مخاطب شما بتواند آنها را بپذیرد.
فهرست ها
هر موضوعی که می خواهید را در گوگل جستجو کنید و ببینید که کدام نتیجه ها بیشتر نظر شما را جلب می کنند. به عنوان مثال، اگر به دنبال راه های افزایش اعتماد به نفس باشید، یکی از مواردی که چشم شما را می گیرد ۵۲ روش مطمئن برای تقویت اعتماد به نفس خواهد بود. چرا؟ چون فهرست وار است.
کارشناسان بازاریابی هم به خوبی می دانند که مقالات و ویدیوهایی که در قالب فهرست عرضه می شوند (عنوان آنها با عدد شروع می شود) بیشتر از سایر آیتم های محتوایی لایک می شوند، به اشتراک گذاشته شده و از آنها بازدید می شود.
می تواند دلایل متنوعی داشته باشد؛ اولاً مرور سریع آنها با توجه به عناوین واضحِ عدد دارشان آسان است. دوم اینکه این قالب به خاطر بخش بندی مطلب و قابل هضم تر کردن آن روش بسیار خوبی برای ارائه انبوهی از اطلاعات است، لذا می تواند پتانسیل حضور در استراتژی بازاریابی ویروسی شما را داشته باشد.
مطالعات موردی
به نظر شما بهترین راه برای توضیح دادن یک مفهوم برای یک نفر چیست؟
شما را نمی دانیم اما از نظر ما، مثال زدن بهترین روش است.
یک نمونه واقعی به مخاطب در درک سریع تر و بهتر منظور مورد نظر کمک خواهد کرد. مطالعه موردی هم چنین چیزی است که در واقع یک مثال را بر می دارد و زیر و زبر آن را آنالیز می کند.
مطالعات موردی حاوی انبوهی از اطلاعاتی هستند که بر پایه تحقیق و بررسی به دست آمده و لذا برای خوانندگان ارزشمند هستند. مردم به اجرای نظریات و مفاهیم در دنیای واقعی علاقمند هستند و به نتایج نهایی آنها توجه خاصی دارند.
مطالب آموزشی
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، مقالات و ویدیوهای آموزشی به این دلیل که اطلاعات عملیاتی سودمندی را عرضه می کنند در دنیای بازاریابی ویروسی بسیار محبوب هستند.
آیا کسی هست که دوست نداشته باشد که بتواند مشکلش را خودش و با مطالعه یک مطلب یا تماشای یک ویدیو حل کند؟
بیشتر ویدیوهای آموزشی به دنبال ارائه راهکار برای یک مشکل خاص هستند. در واقع، اگر به عباراتی که مردم از آنها برای جستجو در اینترنت استفاده می کنند دقت کنیم، متوجه می شویم که بیشتر آنها با چطور یا چگونه شروع می شوند.
بنابراین احتمال قرار گرفتن محتواهای آموزشی در نتایج جستجوی گوگل بیشتر است و این باعث دریافت ترافیک طبیعی بیشتری خواهد شد.
پست های «برتر»
پست هایی که حاوی عناوینی مثل «بهترین …»، «… برتر» و به طور کلی «ترین» ها هستند منبع خوبی برای دریافت ترافیک بوده و پتانسیل لازم برای ویروسی شدن و استفاده در بازاریابی ویروسی را دارند. حتماً پست هایی شبیه به بهترین روش های ایده پردازی: ۱۲ تکنیک خلاقانه برای خلق ایده های تازه به چشم تان خورده است. «ترین» موجود در این پست ها باعث می شود که خواننده کنجکاو شود و احساس کند که برای بهبود زندگی خود باید مطلب را بخواند.
به عنوان مثال، یک وبسایت فروش آنلاین موسیقی می تواند پستی با موضوع «برترین آهنگ های ترنس سال گذشته» منتشر کند. مخاطب هم نمی تواند در برابر وسوسه خود برای آگاهی از محبوب ترین آهنگ ها مقاومت کند.
این پست فیسبوکی ۳۱۰۰ پاسخ دریافت کرد و ۱۴۶۹ بار به اشتراک گذاشته شد.
محتوای طولانی
آنطور که گوگل می گوید، برای اینکه مقاله ای در صدر نتایج جستجو قرار بگیرد حداقل باید ۱۵۰۰ کاراکتر داشته باشد.
چه بسا مخاطب شما به دنبال مقالاتی باشد که موضوع مورد نظر را به زیر ذره بین برده و بر اساس تحقیق و بررسی های دقیق نوشته شده است.
علیرغم اینکه مصرف محتوا در دستگاه های همراه و کاهش دامنه توجه کاربران به افزایش تولید محتوای کوتاه منجر شده، اما هنوز هم آیتم های محتوایی طولانی بیشتر به اشتراک گذاشته می شوند.
اولاً یک متن طولانی که بر اساس تحقیقات و بررسی های عمیق به رشته تحریر درآمده اعتبار بیشتری دارد و لذا برای خوانندگان شما منبع موثقی از اطلاعات قابل اعتماد محسوب می شود. دوم اینکه به اشتراک گذاشتن یک متن بلند باعث می شود که فرد عامل، مطلع، فاضل و فهمیده تر به نظر برسد. بنابراین می توانید روی استفاده از آیتم های محتوایی طولانی در بازاریابی ویروسی خود نیز حساب باز کنید.
داستان زندگی
در میان عجله ای که برای تولید محتوا برای بازاریابی ویروسی خود دارید، هیچ بعید نیست که ابتدایی ترین چیز را از قلم بیندازید:
مخاطبان شما انسان هستند.
بنابراین، به طور طبیعی و ذاتی با داستان های واقعی که روایتگر مشکلات، مهربانی ها، اراده و امید انسان ها هستند ارتباط برقرار می کنند.
به عنوان مثال، نگاهی به این مقاله با عنوان «۲۰+ تصویری که اعتقاد شما به وجود انسانیت را باز می گرداند» بیندازید. این آیتم های محتوایی واقعی که همگی تصاویری از زندگی روزمره ما هستند تاثیر عمیقی بر احساسات ما می گذارند و پتانسیل بالایی برای ویروسی شدن دارند.
حرف آخر
در هنگام تولید محتوا برای کمپین بازاریابی ویروسی خود به خاطر داشته باشید که محتوای شما باید منحصر به فرد و جالب باشد و لازم است که به مذاق مخاطب هدف خوش بیاید. ضمناً باید آنقدر تلاش کنید تا تیرتان به هدف اصابت کند. دیر یا زود، یکی از آیتم های محتوایی شما ویروسی خواهد شد و فضای مجازی را زیر و رو خواهد کرد.
داستان سرایی برند (Brand Story) چیست؟ +5 نمونه داستان برند
داستان برند همیشه برای همه انسانها هیجانانگیز است. ذهن به کمک داستان میتواند یک سری اتفاقات پشت سر هم را دنبال کرده تا به نتیجه نهایی آن برسد.
اگر داستان سرایی برای هر موضوعی انجام شود، آن موضوع میتواند ذهن انسانها را با خود همراه کند. البته حقیقتاً در پس هر رویداد و در پس عمر هر انسانی داستانهای زیادی وجود دارد که تعریف کردن آنها میتواند پیوند عمیقی بین یک انسان با دیگر انسانها ایجاد کند.
حالا تصور کنید که برای یک برند داستان سرایی صورت بگیرد، آیا فکر نمیکنید که داستان برند میتواند مخاطبین آن برند را بسیار بیشتر از پیش تحت تاثیر قرار دهد؟
مثلاً در پس جمله معروف شرکت خودروسازی پورشه مبنی بر: «جایگزینی نیست»، داستان تلاشها و کیفیت برتر این شرکت قرار دارد. در این مطلب بهصورت مفصل به بررسی ستوریبرند و همچنین داستان برندهای معروف جهان خواهیم پرداخت تا به ماهیت اصلی داستان سرایی برندها پی ببریم. لطفاً در این بررسی با ما همراه باشید.
پیشنهاد می شود مطلب “منشور هویت برند” دکتر ویز را مطالعه نمایید.
داستان برند چیست؟
داستان برند یا Brand Story همان قصهی فراز و نشیبهایی است که در مسیر رونق گرفتن یک کسب و کار اتفاق افتاده است. برندها با بیان خلاصه و خلاقانه داستانهای واقعی خود باعث ایجاد حس تعامل در مخاطبان خود میشوند و اینچنین مخاطبان میتوانند حس بهتری نسبت به یک برند خاص داشته باشند.
تصور کنید چقدر نابخردانه خواهد بود اگر داستان جذابی در پشت یک برند باشد اما مخاطبین آن برند هرگز از آن داستان باخبر نشوند. همچنین برای مطالعه بهتر مبحث برند توصیه میشود مقاله «برند یا نام تجاری چیست؟ + 6 ویژگی حیاتی اسم برند» را مطالعه کنید.
بنابراین بهتر است سختیها، شکستها، پیروزیها، چالشها، نقاط سقوط و صعود و دیگر ماجراهای مربوط به یک برند بهصورت داستانی هیجانانگیز در اختیار مخاطبین داستان های واقعی بازاریابی فعلی و بالقوه آن برند قرار بگیرد.
در این صورت مخاطبین صدها برابر نسبت به قبل حس بهتری نسبت به آن برند پیدا خواهند کرد و بیشتر از محصولات و خدمات آن نیز استفاده خواهند کرد.
شاید در نگاه اول، داستانها قصههای بیسرتهی بهنظر برسند که تنها جنبه سرگرمی دارند. در واقع برای سالیان دراز مردم هیچ داستانی را در بیزینس خود تعریف نمیکردند، داستان های واقعی بازاریابی چراکه تصور میکردند مکان رسمی کسبوکار جای قصهپردازی نیست.
امروزه در پی تحقیقات گستردهای که محققان درباره ساختار ذهن انسان انجام دادهاند، به این نتیجه رسیدهاند که داستان، شعر، موسیقی و بازی تاثیر شگرفی روی تحریک احساسات انسان دارد؛
این درحالی که دنیای خرید و فروش و بیزینس هم نه دنیایی منطقی، بلکه دنیایی احساسی است! برای درک بهتر این موضوع به خودتان فکر کنید. چند درصد از خریدهای شما ضروری است؟ آیا وقتی میخواهید به بازار بروید، تنها محصولات ضروری را خریداری میکنید یا هرچیزی که برایتان جذاب باشد را میخرید؟
مطمئناٌ این موضوع برایتان روشن شده که اگر قرار باشد تنها ضروریات زندگی خریداری شود، هشتاد درصد کسبوکارهای دنیا باید کلاً منحل شوند. با درک این موضوع که همه چیزهایی که تا به امروز منطقی بهنظر میرسیدند، بیشتر از هر چیزی به احساسات وابسته بودند به سراغ ادامه بحث داستان سرایی در برند میرویم.
چرا باید برای برندمان داستان بسازیم؟
اگر یک داستان هیجانانگیز برای برند خود نسازیم، هیچ اتفاق خاصی برای توسعه برند نمیافتد! در واقع بدون داستان چطور میتوان به اتفاقات خارقالعادهای مانند چند برابر شدن مشتریان و چندبرابر شدن مقدار فروش یک برند فکر کرد؟!
وقتی داستانی در کار نباشد، همه چیز مثل همیشه عادی پیش خواهد رفت. اما اگر داستان بسازیم، ممکن است شاهد اتفاقات زیادی باشیم. اگر میخواهید یک کسبوکار معمولی داشته باشید، نیازی به داستان سرایی یا هیچ خلاقیت دیگری نیست.
اما اگر در پی یافتن راههایی برای رونق دادن کسب و کارتان و فروش بیشتر هستید، هرچه زودتر داستان خود را بسازید و آن را به روشهای گوناگون مستقیم و غیرمستقیم به مخاطبان خود برسانید. نمیتوان ادعا کرد داستان سرایی برای برند میتواند یک کسبوکار را به اوج برساند، اما با اطمینان میتوان گفت که داستان برند میتواند تاثیر بسیار مثبتی در روند رشد یک کسبوکار داشته باشد.
هرچقدر داستان شما خلاقانهتر باشد، نتایج بهتری در پی خواهد داشت. برای مثال، دیزنیلند (سرزمین شخصیتهای کارتونی والتدیزنی)
با ارائه جملهی «شادترین نقطهی روی زمین» داستان هیجان و شادی مجموعه خود را با این جمله ساده بیان میکند. همچنین برای مطالعه بیشتر این بحث مقاله «چرا رنگ برند خیلی مهمه ؟! + راهنمای انتخاب برند متناسب با کسب و کار شما» را مطالعه کنید.
برای ساختن داستان برند خود باید چکار کنیم؟
طراحی داستان برند کار چندان راحتی هم نیست. نمیتوانیم مانند مادربزرگهایمان که نوهها را دور هم جمع میکرد و برایشان قصه و داستان تعریف میکرد، ما هم مخاطبینمان را به دور خود جمع کنیم و از اول ماجرا برندسازی خود را برای آنها تعریف کنیم. جهت آشنایی بیشتر با شناخت و آگاهی برند می توانید مقاله “شناخت دقیق از آگاهی از برند (Brand awareness) + چند روش سنجش از مشتریان” را مطالعه نمایید.
اولین چیزی که برای داستان برند باید در نظر داشته باشید، «صداقت» است. داستان برند هرچقدر هم جذاب و هیجانی باشد، اگر با صداقت همراه نباشد نمیتواند تاثیر عمیقی برجای بگذارد.
همان تحقیقاتی که ثابت کردهاند داستان برند میتواند تاثیر زیادی در پیشرفت آن برند داشته باشد، این را نیز ثابت کردهاند که ذهن ناخودآگاه انسان میتواند دروغ و حقیقت را از هم تمیز دهد.
این تاثیر شاید در ظاهر چندان مشخص نباشد اما در باطن کاملاً مشخص خواهد بود. بنابراین ریسک نکنید و برای ساختن داستان برند خود تنها به دنبال واقعیتهایتان باشید. البته داستان برند میتواند بهصورت ارائه یک چشمانداز در آینده هم باشد.
بعضی از برندها با تاثیر گرفتن از اتفاقات اجتماعی جامعه به ارائه چشماندازهایی میپردازند که با معرفی محصول و خدمات خود قصد برآورده ساختن آنها را دارند. برندهای داستان های واقعی بازاریابی زیادی هستند که پس از به اوج رسیدن، به شدت نزول کردهاند و امروزه هیچ نامی در بین مردم ندارند. بنابراین در مسیر پرتکاپوی برندینگ باید بتوانید از هر لحاظ به فکر بهترین شدن و بهترین باقی ماندن باشید.
7 گام اولیه برای ساختن یک داستان برند خوب
برای ساختن داستان برند باید موارد زیادی را در کسبوکار خود بررسی کنید تا در نهایت بتوانید یک داستان خلاصه و خلاقانه از آن استخراج کنید. یادتان باشد یک داستان اگر برای خودتان هیجان نداشته باشد، برای مخاطبین هم هیجانی ندارد.
داستان سرایی بازاریابی چیست؟
گروههای بازاریابی، از داستان سرایی بازاریابی استفاده میکنند و هنگامیکه چگونگی، چیستی و چرایی یک نمونۀ ارائه شده از جانب یک دسته تجاری به منصۀ ظهور می رسد بازاریاب ها به اهمیت داستان سرایی پی داستان های واقعی بازاریابی میبرند. اگرچه مؤلفه های یک داستان خوب برای همیشه باقی میمانند، روند داستانسرایی در عصر دیجیتال همگام با پیدایش فناوریهای تبلیغاتی نوین به گونه ای قابلِ توجه رشد یافته است.
داستان سرایی بازاریابی چیست؟
داستان سرایی بازاریابی چیست؟
انسانها هزاران سال است که به قصه گویی و عناصری که یک داستان خوب را قیمتی تر میسازد، پرداخته اند. ما به واسطۀ قصه گویی نه تنها دیگران را سرگرم و با آنها ارتباط برقرار میکنیم بلکه اطلاعاتی را در زمینۀ عقاید، سلایق و آرزوهایمان به آنها منتقل میکنیم. گروههای بازاریابی، درست به همین شکل از داستانها استفاده میکنند و هنگامیکه چگونگی، چیستی و چرایی یک نمونۀ ارائه شده از جانب یک دستۀ تجاری به منصۀ ظهور میرسد بازاریاب ها به اهمیت داستانها پی میبرند. اگرچه مؤلفه های یک داستان خوب برای همیشه باقی میمانند، روند داستانسرایی بازاریابی در عصر دیجیتال همگام با پیدایش فناوریهای تبلیغاتی نوین به گونهای قابلِ توجه رشد یافته است.
گروههای بازاریابی ناگزیر به تضمین استفادۀ خود از فناوری و هماهنگ با اصول و قواعد زیربنایی داستان سرایی بازاریابی و تبلیغات موفق هستند. فراتر از طرح متداول داستان، امروزه ما میتوانیم با جلبِ نظر مخاطب واقعی در مکان درست و زمان مناسب با ابزار صحیح و ارائۀ درست پیام، چارچوب های داستانی پیچیده تری را خلق نماییم. امروزه داستانها بر یک روال تکراری پیش نمیروند بلکه مرتباً از تنوع منحصربه فردی برخوردار میشوند. آنچه فهمیده میشود مروری بر اجزا و عناصر داستانسرایی مدرن در عصر دیجیتال است.
داستان سرایی بازاریابی میبایست متناسب با زمان باشد
هنگامیکه قصه ها به دور آتش شنیده میشوند، راویانِ خوب خود را با عکس العمل مخاطب خود و اطلاعاتی که ضمن داستان ارائه میدهند هماهنگ میسازند. داستانهای دیجیتال امروزی نیز باید اینگونه عمل کنند و این امر با پیدایش ابزارهای تنظیم خودکار امکانپذیر است. تنظیم خودکار، امکان تجزیه و تحلیل و اجرای اطلاعات را بهخوبی و در چشم بهم زدنی فراهم میسازد که نتیجۀ آن آگهی های فوری است که امکان استفاده از منابع متعددی از اطلاعات را به وجود میآورد.
تبلیغات از طریق آگهی های تبلیغاتی پویا
یک روش مؤثر بازاریابی متناسب با زمان که خلاقیت و داستانسرایی را مورد حمایت قرار میدهد، تبلیغات از طریق آگهی های تبلیغاتی پویا است که همگام با شخصیت بخشیدن، به ارتقای بهره وری و بهینه سازی نیز میپردازد. خلاصه آنکه یه بازاریابی پویا راه را برای ارائۀ تعدد چندگانهای از همان آگهی از طریق تنظیم خودکار، با بیانی متفاوت و متناسب با شخص تحویل گیرنده بازمینماید. برای نمونه میتوان با استفاده از اطلاعات زنده گزینه های پرواز بسته های تعطیلات متناسب با آن اطلاعات را برای مسافران، متناسب با علایق آنها درمورد سفر، گردش، مکان و جوانب دیگر، ارسال و قیمت گذاری نمود.
روایت باید معرف داستان باشد ( داستان سرایی بازاریابی )
غالباً روایتگری و انتشار، به عنوان نقطۀ مقابل گسترۀ خلاقیت تبلیغاتی داستانسرایی مورد نظر قرار میگیرند. اما درواقع، روایتگری به جزء انتقادی روند داستانسرایی تبدیل شده است.
گروههای بازاریابی میتوانند به کمک اطلاعات به دست آمده از یک گزارش صحیح از تعاملات کاربران با یک آگهی در جهت انتخاب هوشمندانه و ادارۀ مسافرتهای داخلی پیچیده و وفق پذیر سود جویند. از داستان های واقعی بازاریابی تعاملات ثبت شده در یک سِرور بازاریابی میتوان برای ایجاد بخشهای به روزشده استفاده نمود؛ بخشهایی که به منظور خلق داستان میتوان آنها را با خلاقیت عملیاتی و مرتبط نمود. آنچه که چارچوب بنیادین داستان را می سازد رابطۀ میان تجزیه وتحلیل، اطلاعات و خلاقیت است.
داستان سرایی بازاریابی باید برای دستیابی خلق شده باشد
همچنانکه فناوری تبلیغات دسترسی به مجراهای بیشتر و بیشتر را امکانپذیر ساخته، شرکتهای بازاریابی نیز قادرند قلمرو خود را گسترش داده و با کاربران بیشتری ارتباط برقرار نمایند. با ورود مجاری و رسانه های جدید، نیروهای بالقوه به منظور داستانسرایی های جذابتر ظهور میکنند و شرکتهای بازاریابی میبایست به منظور استفادۀ بهینه از این سکوی متفاوت نوع روایت خود را وفق دهند.
شیوۀ داستانسرایی نوین باید در خدمت کاربران، هنگامِ پرسه زدنهای روزمرۀ اینترنتی آنها از طریق وسایل ارتباطی مختلف باشد. دسترسی این کاربران از طریق تلفن همراه، تبلت، لپتاپ و رایانه چالشی همیشگی است. خصوصاً در مواقعی که آنها ابزار دسترسی خود را انتخاب نموده باشند. به عنوان نمونه هنگام خرید ممکن است یک کاربر، تلفن همراه و دیگری لپتاپ را ترجیح دهد. پی بردن به این سلایق و انتخابها مسئلهای است که به منظور هدفگذاری مؤثر پوشش اندودسازی و سنجش میزان تعامل کاربر با تبلیغات باید محقق شود. همچنین انتخاب ابزار به منظور پیام رسانی مداوم موفق با ابزارهای مختلف و به عنوان نقطه اتکاء داستانسرایی نوین، ضروری به نظر میرسد.
از ارتباط و واکنش غافل نشوید
ارتباط و واکنش همواره اساس داستانسرایی صحیح بوده و در عصر دیجیتال حتی تا جایی که توقع مصرفکننده اجازه می دهد مهمترین هستند. در مورد «ارتباط»، اطلاعات، منجر به پدید آمدن تحولی شده که دارای پتانسیل نزدیک کردن آگهی های بازاریابی و کاربران است. در واقع محرک کلیدی پشت انقلاب تبلیغات دیجیتال ره آورد شخصی سازی بوده است. شرکتهای بازاریابی دیگر به باطل کردن نمیپردازند. در عوض میتوانند از داستانهایی بگویند که کاربران با اطمینان خاطر بتوانند تصور کنند که حداقل چند پیشنهاد از میان موارد ارائه شده مورد پسندشان میباشد.
نکته بازاریابی
به هرحال هر داستان خوبی میبایست منتهی به یک واکنش شود و بازاریابها باید اطمینان حاصل کنند که داستانهایی که میگویند به منظور ایجاد واکنش صحیح طراحی شده است. مادامیکه بازاریابها میتوانند از اطلاعات برای یافتن مخاطب خود استفاده کنند و بر رسیدن تعداد آگهی ها به تعداد کاربران مراقبت مینمایند، آگهی های آنها میبایستی به منظور ترغیب و به حرکت واداشتن مخاطب رابطهای عاطفی با آنها برقرار نماید.
فناوری میتواند و میبایست همچنانکه یک راوی تجاری، فعل و انفعالات میان کاربر و تبلیغ کننده را بسط میدهد این روابط را تسهیل نماید. در این رویکرد، فناوری، جایگزین یا مخلّ (مختل کننده) روایتگر نوین نیست. به طور صحیح، فناوری می تواند از داستان یک ابرقدرت بسازد.
دیدگاه شما