اپیدمی پول درآوردن بدون کار


چه کاره‌ای؟ اگر این سوال را از شما بپرسند احتمالاً جا می‌خورید. اما در شکل محترمانه‌تر، پرسشی است که در اولین قرار ملاقات یا وقتی که به خواستگاری می‌روید از دیگران می‌پرسید یا از شما پرسیده می‌شود. اگر شغل باپرستیز و خوبی داشته باشید احتمالاً با افتخار آن را معرفی خواهید کرد. اما اگر از عنوان شغلی‌تان ناراضی باشید احتمال دارد کمی آن را دستکاری کنید یا حتی سوال را نشنیده بگیرید.

چرا آنفلوآنزا اپیدمی شد؟

ترویج سبک زندگی سالم و پیشگیری از بیماری، یک اصل اساسی در سیاست‌های کلان ارتقای سلامت عمومی است. حتما عبارت معروف «پیشگیری بهتر از درمان است» بارها به گوش‌تان خورده است. پیشگیری بهتر از درمان است مگر در مواردی که هزینه آن را پرداخت کنید. این جمله را به فیلسوف هلندی «دسیدریوس اراسموس» که در قرن 15 میلادی می‌زیسته، نسبت داده‌اند. این جمله اکنون یک اصل اساسی در مراقبت‌های بهداشتی مدرن و امری ذاتی در استراتژی‌های مراقبت‌های بهداشتی و اجتماعی در سراسر دنیاست.

چرا آنفلوآنزا اپیدمی شد؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان، طرح‌هایی مانند پزشک خانواده که پیش‌تر در همین صفحه درباره اهمیت‌شان نوشتیم نیز درواقع بیش از آنکه بر پوشش خدمات درمانی جامعه متمرکز باشند، حائز یک رویکرد پیشگیرانه به‌سلامت افراد هستند، رویکردی که پیش از وخامت هر بیماری و عارضه‌ای آنها را شناسایی و کشف کرده و نسبت به‌سلامت خانوار برخوردی فعالانه و مسئولانه داشته باشد. کنترل اپیدمی‌ها نیز نه‌تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه اساسا کنترل اپیدمی برخاسته از نگاه و رویکردی پیشگیرانه است. اپیدمیولوژیست‌ها قبل از آنکه ویروسی به‌طرز غیرقابل‌کنترل در جامعه شیوع پیدا کند، ساختار آن را شناسایی می‌کنند، طریقه و محل انتشار ویروس را معرفی می‌کنند، لزوم رعایت پروتکل‌های بهداشتی و قرنطینه‌ها را تشخیص می‌دهند و واکسیناسیون عمومی را هم برای جلوگیری از بحران سلامت جامعه توصیه می‌کنند؛ سناریویی که اهمیتش را جزءبه‌جزء در پاندمی کرونا شاهد بودیم. سوال این است که آیا این تجربه برای اصلاح رویکرد نظام سلامت در مواجهه با بحران‌ها و اپیدمی‌ها کافی بوده یا در موج اخیر آنفلوآنزا نیز بناست چرخ مقابله با اپیدمی را از اول اختراع کنیم؟

پیشگیری همچنان بهتر از درمان است


پیشگیری درواقع مقابله با علل بالادستی بیماری است و هیچ نکته جدید دیگری در مورد مفهوم پیشگیری بهتر از درمان وجود ندارد. در یکی از مقالات کالج سلطنتی پرستاری درمورد اهمیت پیشگیری در نظام درمان نوشته شده: «بریتانیا تاریخ غنی‌ای در تمرکز بر پیشگیری دارد، از ساخت واکسن آبله ادوارد جنر در سال 1796 تا استفاده از تجزیه‌وتحلیل داده‌ها برای تعیین علت شیوع وبا در سال 1854. درحالی‌که در بسیاری از روندهای بهداشت عمومی پیشرفت زیادی صورت گرفته است، امید به زندگی در بریتانیا متوقف‌شده و در برخی مناطق بریتانیا حتی کاهش‌ یافته است. همچنین روند نگران‌کننده‌ای در نابرابری‌های بهداشتی و درمانی در این کشور وجود دارد، کاهش چشمگیر امید به زندگی برای برخی گروه‌ها و نابرابری‌های فاحش بین میزان امید به زندگی بین مناطق محروم‌تر و کم‌برخوردار. افزایش نرخ مرگ‌ومیر ناشی از الکل، مواد مخدر و بستری شدن در بیمارستان، بیماری‌های مقاربتی، چاقی و تغییر الگوی بد سلامتی به‌سمت شرایط بهداشتی متعدد نیز نشان‌دهنده نیاز به اقدامات جدی است. این کالج سال‌هاست که برای تمرکز بیشتر بر پیشگیری با تخصیص بودجه‌های قابل‌توجه تلاش کرده است. این امر به‌ویژه در انگلستان، پس از تخصیص بودجه سلامت عمومی به مقامات محلی در سال 2013 و پس‌ازآن کاهش قابل‌توجه بودجه کمک‌هزینه بهداشت عمومی به‌وضوح قابل‌مشاهده است. تعهد این کالج بر محقق ساختن یک استراتژی پیشگیری بین دولتی با بودجه مناسب است. به عبارتی سرمایه‌گذاری بلندمدت پایدار در بهداشت عمومی و پیشگیری که مبتنی بر ارزیابی نیاز جمعیت و درک نابرابری‌های بهداشتی است. اتحادهای کلیدی سازمان‌ها برای حمایت از این استراتژی در بهداشت عمومی نیز از اهداف اصلی این سازمان است. به‌عنوان‌مثال اتحادیه سلامت الکل خواستار صرف یک میلیارد پوند مالیات بر صنعت الکل شده است تا این مبلغ برای تامین مالی 40 هزار شغل خالی پرستاری هزینه شود.»

نظام سلامت ما هنوز درگیر ابتداییات حوزه بهداشت و درمان است


حمید سوری، اپیدمیولوژیست در گفت‌وگو با «فرهیختگان» عدم توجه به رویکرد پیشگیرانه در نظام سلامت را علت بروز موج اخیر آنفلوآنزا در کشور می‌داند. وی در این رابطه به «فرهیختگان» می‌گوید: «در دنیا این وقایع از پیش اطلاع‌رسانی می‌شود است اما نظام سلامت ما هنوز آنقدر درگیر ابتداییات بهداشت و درمان است که توجهی به امر پیشگیری ندارد. با چنین شرایطی بدیهی است که آنفلوآنزا ظرفیت تبدیل شدن به یک اپیدمی را پیدا خواهد کرد اما نکته این است که این اپیدمی فصلی است و مثل کرونا دامنه‌دار نخواهد بود. در کشورهایی که نظام سلامت پیشرفته‌تری دارند، آمادگی لازم برای مواجهه با تهدیدات فصلی وجود دارد و مراقبت لازم از گروه‌های پرخطر انجام می‌شود. بنابراین در این کشورها چندان گسترش بیماری را نمی‌بینیم. زمانی که موارد مشاهده‌شده ما از بروز یک بیماری بیشتر از موارد مورد انتظار باشد، آن وضعیت را اپیدمی تلقی می‌کنیم. منظور از اپیدمی ایجاد وحشت عمومی یا هراس‌افکنی در جامعه نیست، وضعیت اپیدمی به این معناست که باید برای مقابله با آن برنامه‌ریزی کنید. حداقل ۱۰ درصد از جامعه ما بیشتر از 55 سال دارند که گروه‌های پرخطر به شمار می‌روند. در این گروه‌ها معمولا بیماری زمینه‌ای شایع است و کمتر اشخاص بیش از ۵۵ سال را می‌بینیم که به بیماری‌های زمینه‌ای اپیدمی پول درآوردن بدون کار مثل دیابت، فشارخون و مشکلات قلبی دچار نباشند. مرگ‌ زودرس در کشور ما درصد زیادی دارد و همه این فاکتورها نشان می‌دهد جمعیت ما به لحاظ استعداد اپیدمی‌ و پاندمی نسبت به کشورهای اطراف‌ شکننده‌تر است. به این معنا که استعداد اپیدمی در جامعه وجود دارد.»

شیوع موج اخیر آنفلوآنزا در کشور غیرمنتظره نبود


این ویروس‌شناس پدیدار شدن موج شیوع آنفلوآنزا را امری غیرمنتظره نمی‌داند و علت وقوع اپیدمی را این‌گونه توضیح می‌دهد: «وقتی وقفه‌هایی برای جولان ویروس جامعه ایجاد شود ویروس طبیعتا برای بقای خود تلاش خواهد کرد اما در اکثر موارد بدون میزبان شانسی برای ادامه حیات نخواهد داشت. مثل ویروس آنفلوآنزا که بیرون از بدن موجود زنده قابلیت زنده ماندن ندارد، این ویروس طی این سال‌های جولان کرونا در کشور وضعیت مناسب یا میزبانی نداشته که بتواند تکثیر یابد و به حیات خود ادامه دهد چراکه رعایت‌های مربوط به کرونا اجازه جولان به ویروس دیگری را نمی‌داد. تا زمانی که سدهایی که برای شیوع ویروس آنفلوآنزا وجود داشت برداشته شد، به دنبال پرهیز از تمرکز و تجمع و رعایت‌هایی که مردم برابر کرونا انجام می‌دادند ویروس هم فرصت بروز پیدا نمی‌کرد اما با کنار رفتن این رعایت‌ها بازگشت آنفلوآنزا به کشور قابل انتظار بود اما اطلاع‌رسانی درستی در جامعه برای مقابله با این تهدید صورت نگرفت. تفاوت آنفلوآنزای فصلی با کرونا در این است که کووید خیلی تابع درجه حرارت و فصل و زمان نبود ولی آنفلوآنزا تابع فصل و زمان است. آنفلوآنزا در مکان‌هایی که محافظت‌های اولیه انجام می‌شود یا کشورهایی که وضعیت آب‌وهوایی متفاوتی دارند امکان تبدیل به یک اپیدمی پول درآوردن بدون کار پاندمی را ندارد ولی شیوع آنفلوآنزای فصلی معمولا در مناطقی که مثل ما در نیم‌کره شمالی هستند، طبیعی است.»

لازم است واکسن‌ها بومی و به‌روز باشند


سوری همچنین با تاکید بر واکسیناسیون هرچه سریع‌تر گروه‌های پرخطر، توصیه‌هایی را برای انتخاب واکسن آنفلوآنزا مطرح می‌کند. وی در این باره به «فرهیختگان» گفت: «واکسن آنفلوآنزا می‌بایست هرساله باتوجه به واریانت‌های جدید و جهش‌ها به‌روز شود. شاید سوال شود که این واکسن‌هایی که در داروخانه‌ها وجود دارد هر سال به‌روزرسانی می‌شود؟ بله‌. هنگام خرید به تاریخ درج‌شده روی آنها نگاه کنید. گفتنی است کیفیت واکسن‌ها براساس واریانت‌های قالب درست می‌شود. لازم است این زمینه در داخل کشور ایجاد شده و متناسب با شرایط بومی ویروس در کشور واکسن تولید شود. ممکن است واریانت‌های بومی در کشور داشته باشیم که با وضعیت ویروس‌ در اروپا متفاوت باشد پس نباید انتظار داشت واکسن‌ها اثربخشی که در سایر نقاط دنیا ایجاد کرده را اینجا هم ایجاد کنند، مگر اینکه بومی‌سازی صورت گرفته باشد و با جمع‌آوری اطلاعات به‌روزشده واریانت‌ها واکسن‌های داخلی ساخته شوند.»

افسانه مشاغل باکلاس

69

چه کاره‌ای؟ اگر این سوال را از شما بپرسند احتمالاً جا می‌خورید. اما در شکل محترمانه‌تر، پرسشی است که در اولین قرار ملاقات یا وقتی که به خواستگاری می‌روید از دیگران می‌پرسید یا از شما پرسیده می‌شود. اگر شغل باپرستیز و خوبی داشته باشید احتمالاً با افتخار آن را معرفی خواهید کرد. اما اگر از عنوان شغلی‌تان ناراضی باشید احتمال دارد کمی آن را دستکاری کنید یا حتی سوال را نشنیده بگیرید.

در برابر این تفکر اشتباه اما، دختری که حالا در شبکه‌های اجتماعی حمایت میلیون‌ها نفر را به دست آورده، در برابر نادانی مجری تلویزیون که نگاه قضاوت‌گرانه‌ای به شغل پدرش دارد موضع هوشمندانه و قدرتمندی می‌گیرد: رانندگی تاکسی هم شغل است؛ مگر قرار است همه دکتر و مهندس باشند! گذشته از صدا‌و‌سیمایی که این روزها «زبان‌بریده نشسته به کنجی صم بکم»‌اش بهتر است، داستان تحقیر و توهین مشاغل اما قدمتی دیرینه دارد و گویا تمام‌شدنی هم نیست. گرچه فشار افکار عمومی در شبکه‌های اجتماعی سبب می‌شود آقای مجری به خاطر گفته‌های نابخردانه‌اش عذر بخواهد یا خانم بازیگر از رفتار نامناسبش با پاکبان نارنجی‌پوش اظهار ندامت کند اما هنوز هم باورهای نادرستی که ما را به قضاوت درباره ارزشمندی یا بی‌ارزش‌بودن مشاغل وامی‌دارد در جای خود باقی است.

برای بسیاری افراد پاسخ سوال شغلت چیست، معیاری است که تشخیص بدهند ارزش یک فرد چقدر است. ما نسبت به این باور شرطی شده‌ایم که افرادی که شغل خوبی دارند پول زیادی درمی‌آورند، عنوان شغلی باکلاسی دارند و از سایر افراد جامعه مفیدتر و مهم‌ترند. جامعه به ما آموخته است که شغل افراد مهم‌تر از آن است که در واقع «چه» هستند.

ما عنوان شغلی برخی را به سخره می‌گیریم و افرادی را که در فهرست استانداردهای موفقیت جایی ندارند دست می‌اندازیم. برای بسیاری از ما پول درآوردن مهم‌تر از خدمت‌کردن به دیگران است حتی اگر پولداری کمکی به احساس خوشبختی‌مان نکند. همه اینها برای آن است که جامعه به ما می‌گوید «پایگاه اجتماعی» تعیین‌کننده نهایی «ارزش» افراد است. اما مثل خیلی چیزهای دیگر، جامعه در اشتباه است! اینکه ارزش افراد به عنوان یک انسان، متناسب با چیزی است که در زندگی به دست می‌آورند، فرض خاموش زیانباری است که جز اضطراب و افسردگی چیزی در پی ندارد. دیدگاهی که به نظر عقلانی می‌رسد، در عمل به‌شدت مخرب، نادرست و گمراه‌کننده است. حتی اگر فرد مذهبی یا اخلاق‌گرایی نباشید و در قلب مکاتب فلسفی یونان و رم به دنبال ماهیت وجودی انسان بگردید باز هم می‌بینید که از منظر آنان، فضیلت -یعنی توانایی ما در مناسب، معقول و خوب بودن- «همه چیز» زندگی است و غیر از آن هر چیز دیگری مانند ثروت، پایگاه اجتماعی و حتی شغلمان، «هیچ» است!

معلوم نیست که چرا با وجود این همه شواهدی که نشان می‌دهد رابطه قطعی و روشنی بین پایگاه اجتماعی و خوشبختی وجود ندارد، باز هم نگاهمان به شغل افراد تا این اندازه سوگیری دارد. همه ما داستان‌های زیادی درباره کسانی شنیده‌ایم که در مشاغل معمولی به موفقیت‌های چشمگیری رسیده‌اند یا برعکس، از موقعیت‌های حرفه‌ای معتبر یکباره زمین خورده‌اند. اما برایمان دشوار است که بپذیریم ارزشمان به عنوان یک انسان از کارمان ناشی نمی‌شود زیرا نمی‌توانیم مطمئن باشیم که این شغل همیشگی است یا اگر آن را از دست بدهیم، چقدر سریع می‌توانیم کار جدیدی پیدا کنیم. افراد این واقعیت را نمی‌پذیرند زیرا در پی آن ناگزیرند بسیاری از معیارهای جامعه را زیر سوال ببرند؛ جامعه‌ای که در آن شغل، اوج خودابرازگری برشمرده می‌شود و درآمد، معیار سنجش شایستگی و احترام است.

برخی تحلیلگران معتقدند این باور نادرست، داستانی فراتر از قضاوت‌های شخصی ما دارد. این ایده که کار تعیین‌کننده ارزش ماست، دروغ بزرگ اما مفیدی برای مدیران و کارفرمایان متمول و ذی‌نفوذ است؛ به آنها اجازه می‌دهد تا این ایده را در مغز جوانان هزاره فرو کنند که «کار کردن تا سرحد مرگ» تنها راه رسیدن به رضایت شخصی در این اقتصاد پرهیاهوست!

شغل باکلاس؛ شغل بی‌کلاس

همه ما هنگام انتخاب شغل عوامل مختلفی را سبک و سنگین می‌کنیم. مهم‌ترین ملاحظات ما این است که از انجام چه کاری لذت می‌بریم، انتظار چه میزان درآمد داریم، و می‌خواهیم چه سبک زندگی‌ای داشته باشیم. و گرچه بسیاری این واقعیت را نمی‌پذیرند اما، یک مولفه تعیین‌کننده بسیار مهم که می‌تواند همه عوامل دیگر را تحت تاثیر قرار دهد، پرستیژ نسبی آن شغل است.

پرستیژ در واقع یک کارکرد اجتماعی پیچیده دارد. این که شغل یک فرد چگونه ادراک یا تلقی می‌شود می‌تواند تا حد زیادی مشخص کند که دیگران او را چگونه می‌بینند و قضاوت می‌کنند. پژوهشگران اما پرستیژ شغلی را یک کیفیت ذاتی می‌دانند؛ ما احساس می‌کنیم برخی مشاغل نسبت به سایرین ارزش بیشتری دارند بدون آنکه بتوانیم دقیقاً دلیل آن را تشخیص بدهیم. برای توجیه، این پرستیژ را به قدرت (مثلاً رهبران یا مدیران عامل)، درآمد بالا (سلبریتی‌ها)، یا دشواری ذاتی خود شغل (مثل پزشکی یا مهندسی) ربط می‌دهیم. در واقع همه این عوامل بر پرستیژ شغلی اثر دارند اما مولفه‌هایی که تعیین‌کننده جایگاه فرهنگی یک شغل هستند پیچیده‌ترند. ارزیابی ما از موقعیت یک شغل به همان اندازه که تجربی است، احساسی نیز هست و می‌تواند بسته به زمان و شرایط تغییر کند.

برای مثال فیلسوف‌ها، هنرمندان و نویسندگان امروز به اندازه قرن هجدهم از احترام اجتماعی برخوردار نیستند. مهمانداری هواپیما، که زمانی شغل جذاب و پر‌زرق‌و‌برقی به نظر می‌رسید اکنون در 10 هزارپایی زمین به سادگی سایر مشاغل است. و در مقابل، در یک دهه گذشته افراد جاه‌طلب و بلندپرواز به مشاغلی مانند کارآفرینی، استارت‌آپ‌ها یا طراحی نرم‌افزار، پزشکی و وکالت روی آورده‌اند.

پرستیژ شغلی -‌از منظر نظریه هویت- سبب می‌شود ما به سرعت و با ناپختگی، افراد پیرامونمان را دسته‌بندی کنیم! این ارزیابی سریع از ارزش افراد، معمولاً فراتر از تخمین درآمد یا سودمندی مشاغل است و اغلب به حوزه‌های شخصی‌تری هم تعمیم پیدا می‌کند. ساده‌تر بگوییم، اغلب ما به دلیل نشانه‌هایی که از بدو تولد به ما آموخته شده، ناخودآگاه ویژگی‌هایی از شخصیت را به مشاغل خاص نسبت می‌دهیم. اگر یادداشت کوتاه مصطفی داننده را در عصر ایران خوانده باشید منظور مرا درمی‌یابید. در فرهنگی که به بچه‌ها گفته می‌شود اگر درس نخوانی حمال می‌شوی، باربری تا ابد در ذهن افراد با تصویر بی‌سوادی و عقب‌افتادگی همراه است! یا اغلب ما بدون اینکه واقعاً از مهارت یک پزشک آگاه باشیم او را باهوش‌تر، باسوادتر، سخت‌کوش‌تر و دلسوزتر تصور می‌کنیم. یا صرف نظر از درآمد بالا، بازاریابان، کارکنان آژانس‌های املاک یا بیمه‌ها را چرب‌زبان، مزاحم و بعضاً کلاهبردار و بی‌اخلاق می‌پنداریم.

اما در دوره‌ای که استانداردهای سنتی مشاغل باپرستیژ نتوانسته رضایت واقعی را در صاحبان آنها ایجاد کند و در بسیاری موارد به چالش کشیده شده، به تعریف درست‌تری از پرستیژ شغلی نیاز است. جوانانی که پزشکان ناامید، وکلای بدهکار، مهندسان بیکار و اهالی پرمشغله و بی‌آرام بازار سهام را می‌بینند شاید به این درک برسند که شغل‌های پر‌زرق‌و‌برق الزاماً مشاغل طلایی نیستند و این باور سبب شود شغل خود را به جای آنچه فکر می‌کنند باید داشته باشند، بر اساس شایستگی‌هایی که واقعاً دارند انتخاب کنند.

ظهور مفهوم مشاغل ضروری

کم‌ارزش دانستن مشاغل را البته نباید از چشم علم اقتصاد دید. این کارها سال‌هاست که به طور سیستماتیک دست کم گرفته شده‌اند اما اگر دقت کنید کرونا دارد این روند را تغییر می‌دهد. این روزها کارکنان سوپرمارکت‌ها یا میوه‌فروشی‌ها، کسانی که در آسایشگاه‌ها از سالمندان مراقبت می‌کنند، کشاورزانی که سیب‌زمینی و پیاز می‌کارند یا قصابانی که مسوول ذبح مرغ و گاوند، کسانی که کالاهای مهم را از بندرگاه‌ها به فروشگاه‌ها می‌رسانند یا مسوول جمع‌آوری زباله یا بازیافت آن هستند، راهبران مترو و رانندگان تاکسی‌ها، کسانی که در بیمارستان‌ها ملحفه بیماران را عوض می‌کنند، غذا را دلیور می‌کنند، یا مراقب بچه‌ها و افراد معلول هستند، همگی در کنار پزشکان، قهرمانان روزگار کرونا به شمار می‌روند. آنها خود را در معرض خطر قرار می‌دهند تا جامعه در شرایط بحرانی همچنان به کارکردهای حیاتی خود ادامه دهد. به این همه، کارگران ضروری (essential workers) می‌گویند! این اصطلاح جدیدی است که پس از اپیدمی پول درآوردن بدون کار پاندمی وارد فرهنگ لغات جهان شده است.

اما چرا کارهایی که تا این اندازه ارزشمند است، کم‌ارزش تلقی می‌شود و اغلب دستمزد پایینی دارد؟ پاسخ این سوال ناراحت‌کننده است: این مشاغل ضروری نه به خاطر قوانین اقتصادی، بلکه به دلیل نوع افرادی که به آن روی می‌آورند و قوانین کاری که ما انتخاب می‌کنیم، مشاغل بدی محسوب می‌شوند. آنها مشاغل خوبی به شمار نمی‌روند زیرا برای ما اهمیت نداشته که آنها را خوب تصور کنیم. اما این نگرش اشتباه قابل اصلاح است. دست‌کم کرونا ما را به این تجدید نظر واخواهد داشت.

نیاز به این بازنگری مدت‌هاست در جهان احساس شده است. قبل از پاندمی بسیاری از کارگران ضروری در امنیت روزگار می‌گذراندند. این روزها اما شغل آنها خطرناک‌تر از قبل است و در شرایطی که فرصت‌های شغلی به حداقل رسیده، طبیعی است که اغلب آنها قادر نیستند شغل خود را ترک کنند. بسیاری از آنان از داشتن بیمه سلامتی و درمان محرو‌م‌اند و بسیاری در خانواده‌هایی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. به نظر می‌رسد ضروری‌ترین، مفیدترین و مورد نیازترین افراد، از نظر اقتصادی شکننده‌ترین هستند و از نظر اجتماعی کمتر از همه ارزش‌گذاری می‌شوند! مفاهیم ساده اقتصادی مانند عرضه و تقاضا می‌تواند به سبب‌شناسی این پدیده کمک کند. این موقعیت‌های شغلی معمولاً به تحصیلات اندک یا گواهینامه‌های مهارتی کمی نیاز دارند. مهارت‌های لازم برای کار در صندوق فروشگاه‌ها یا عوض کردن ملحفه در بیمارستان کاملاً غیرتکنیکی و به راحتی قابل کسب است. این بدان معنی است که مخزن کارگران واجد شرایط برای این مشاغل پر است و استخدام یا اخراج آنها برای کارفرمایان آسان. اگر کسی به دنبال شغل پرستاری از سالمندان یا آشپزی باشد با موانع زیادی روبه‌رو نیست و در صورت ترک شغل یا اخراج، جایگزین کردن او برای کارفرما هم کار سختی نخواهد بود.

اما این واقعیت هم سبب نمی‌شود که کارهای ضروری به خودی خود بد یا خوب باشند. هیچ اصلی در مبانی اقتصاد وجود ندارد که بگوید کسی که در رستوران برگر سرخ می‌کند شغل پایین‌دستی دارد و باید حقوق کمی بگیرد. در واقع اقتصاد می‌گوید دستمزد و حقوق کارگران به واسطه بهره‌وری اپیدمی پول درآوردن بدون کار حاشیه‌ای شغلشان تعیین می‌شود.

بنابراین کم‌ارزش‌ دانستن این مشاغل منشأ دیگری هم دارد. بسیاری از این کارها تشکل‌های صنفی و حرفه‌ای ندارند و به همین دلیل نه پرداخت‌ها در آنها عادلانه است و نه از مزایایی مانند بیمه، مرخصی زایمان و بازنشستگی برخوردارند. این به معنای عدم تعادل رابطه بین کارگر و کارفرماست که خود سبب تضعیف افراد شاغل در آن می‌شود. اینکه چه کسانی در این مشاغل کار می‌کنند هم اهمیت زیادی دارد: مشاغل ساده با دستمزد پایین اغلب جاذب زنان، مهاجران و افراد کمتر ماهر با تحصیلات پایین هستند که همگی سرمایه سیاسی کمتری نسبت به گروه‌های مشابه خود دارند. ترکیب ناامنی سیاسی و اقتصادی، این افراد خاص و مشاغل آنها را نسبت به سایرین آسیب‌پذیرتر می‌کند.

یک بازار کار اخلاقی

ویدئوهایی را که در آن مردم کشورهای مختلف برای کادر درمان کرونا کف می‌زدند، به خاطر دارید؟ واضح‌ترین مخاطبان این قدردانی‌ها، پزشکان و پرستاران بودند. اما تعداد زیادی از پرسنل بیمارستان‌ها و کارکنان دیگر مشاغل هم بودند که کمتر دیده شدند و کمتر کسی به اهمیت آنها به عنوان قهرمان گمنام مقابله با کرونا، اندیشید. پاندمی اما، اهمیت حیاتی بسیاری از کارگران در مشاغل به اصطلاح «پایین‌دست»، «کم‌مهارت» یا «کم‌پرستیژ» در زنجیره‌های تامین مواد غذایی، شبکه‌های حمل‌و‌نقل و سایر مشاغل را برجسته کرده است. این‌گونه کارها اغلب از مزایا و سیاست‌های حمایتی و حفاظتی مشاغل باپرستیز و معتبر محروم‌اند و اغلب اوقات، خود کارگران و کارکنان نیز از سوی جامعه احساس بی‌اعتنایی یا بی‌احترامی می‌کنند.

این هم از همان پدیده‌هایی است که به ایران محدود نمی‌شود. کرونا نشان داد که بازار کار در بسیاری از کشورهای جهان تا چه اندازه غیرعقلانی کار می‌کند. در ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورها، شهروندان نقش کارگران ضروری مانند پرستاران، تامین‌کنندگان موادغذایی و رانندگان غذابر را با کف‌زدن‌های شبانه مورد تقدیر قرار دادند. بسیاری از این مشاغل تا پیش از کرونا، حقوق و حمایت‌های کمی دریافت می‌کردند و مهم‌تر آنکه کم‌ارزش تلقی می‌شدند. این نشان می‌دهد بازار کار هم مانند جامعه، قدردان ارزش واقعی آنها نبوده است. اما در سایه انزوای اجتماعی ناشی از پاندمی، شاید فرصتی فراهم شده باشد تا بتوانیم اقتصادی را متصور شویم که در آن ارزش مشاغل با چیزی بیش از ثروتی که تولید می‌کنند اندازه‌گیری شود. چیزی که به آن «سودمندی» (meaningfulness) می‌گویند. سودمندی به این معناست که یک شغل از نظر اخلاقی تا چه اندازه اهمیت دارد؛ و این مفهومی است که آن را نمی‌توان با درآمد یک شغل سنجید. برخی آن را به میزان ارضاکنندگی شخصی شغل ربط می‌دهند، اما در مفهومی گسترده‌تر سودمندی ارتباط مستقیمی با «کمک یک کار خاص به جامعه و نزدیکی با آن ارزش‌های اخلاقی» دارد.

متاسفانه بازار کار تمایل چندانی ندارد که به اخلاقیات بپردازد. برای مثال این بازار اغلب، ارزش ملموس کمتری (پول کمتر) را به کارهای سودمندی که ارزش ناملموسی دارند اختصاص می‌دهد. دبیر یک دبیرستان به سختی می‌تواند نقش خود را در موفقیت آتی دانش‌آموز خود ثابت کند تا یک سرمایه‌گذار که توانسته بودجه لازم برای راه‌اندازی یک استارت‌آپ را تامین و آن دانش‌آموز را استخدام کند! کارگرانی که با تعویض ملحفه‌های بیمارستانی یا جابه‌جا کردن مواد در قفسه‌های سوپرمارکت‌ها رفاه و سلامتی خود را به خطر می‌اندازند ممکن است هیچ اطمینانی از بیمه سلامتی یا پرداخت غرامت در برابر بیماری نداشته باشند و البته نمی‌توانند دائم به مردم یادآوری کنند که چقدر برای حیات جامعه مورد نیازند. به همین دلیل است که تحلیلگران می‌گویند لازم است ارزش‌های اخلاقی در بازار کار نهادینه شوند. این پذیرفته‌ شده که بازارها نواقصی دارند و برای تعادل بخشیدن به نابرابری‌ها نیازمند مداخله هستند. حتی میلتون فریدمن مشهور می‌گوید که بازار آزاد برخی چیزها را دست‌کم می‌گیرد. «مشاغل سودمند» یکی از این چیزهاست!

بهبود اقتصادی و اجتماعی پس از پاندمی مستلزم ایجاد میلیون‌ها فرصت شغلی برای کسانی است که کار خود را در این دوران از دست داده‌اند اما در کنار آن لازم است «مشاغل سودمند» در اقتصاد پساکرونا، با پرداخت پاداش مناسب به جایگاه واقعی خود برسند. مشاغلی که در دوران کرونا ضروری تلقی می‌شدند سودمند هستند زیرا برای مردم ضرورت دارند. حتی پس از عبور از بحران نیز جامعه نیازمند این مشاغل است. مفهوم سودمندی همچنین می‌تواند در مورد کارهایی که کمتر ضروری هستند اما همچنان اهمیت دارند به کار رود. مانند نوازندگان و اجراکنندگان موسیقی و کنسرت‌ها که اکنون جای خالی آنها احساس می‌شود. متاسفانه وقتی جیب دولت خالی می‌شود، کاهش بودجه هنر و آموزش عمومی در دسترس‌ترین و ساده‌ترین راه برای پرکردن بقیه چاله‌چوله‌هاست! بی‌تردید بازسازی اقتصاد برای درک سودمندی مشاغل کاری پیچیده است و احتمالاً بسیاری آن را خیالی می‌دانند. اما واقعیت آن است که ارزش‌های اخلاقی بازارهای ما، بازتابی از ارزش‌های فردی و اجتماعی ماست. پس برای تقویت ارزش‌های اخلاقی در جامعه، کارهایی هست که باید صورت بگیرد: کارکنان آینده می‌توانند به سراغ مشاغلی بروند که سهم اخلاقی بیشتری در جامعه داشته باشند. شرکت‌ها می‌توانند اهداف اجتماعی آگاهانه‌تری را اتخاذ کنند و سیاستگذاران می‌توانند به دنبال راه‌هایی باشند که سهم غیرپولی مشاغل در جامعه را ارزش‌گذاری کند. پس از پایان این بیماری همه‌گیر، هنوز باید از کارگران مراقبت‌های بهداشتی با تشویق شبانه استقبال شود، با کارگران فروشگاه‌های مواد غذایی هنوز باید مانند یک قهرمان رفتار شود و رانندگان اسنپ و غذارسان‌ها، هنوز باید با انعام‌های خوب غافلگیر شوند.

علاوه بر این، برای اپیدمی پول درآوردن بدون کار آنکه بتوانیم مشاغل ضروری را به مشاغل ارزشمند در نظر مردم تبدیل کنیم، راه‌های بسیاری وجود دارد. اقتصاددان‌ها می‌گویند هر قدر تعداد اقدامات سیاسی ساده، و آزمون‌پس‌داده‌ای که ارزش اجتماعی کارگران را با ارزش اقتصادی آنان تلفیق کند بیشتر باشد، بهتر است. افزایش حداقل دستمزد و قوانین حمایتی برای مرخصی استعلاجی و خانوادگی می‌تواند علاوه بر شأن اجتماعی، موقعیت اقتصادی کارگران را بهبود ببخشد و به کاهش شکاف فقیر و غنی هم کمک کند. تعمیم قوانین کار برای پوشش نیروی کار غیررسمی، موقت و پاره‌وقت می‌تواند تضمین کند پرستاران کودک و رانندگان تاکسی‌های اینترنتی هم مانند کارمندان و کارگران سایر بخش‌ها از حمایت قانون برخوردارند. تشویق راه‌اندازی اصناف و اتحادیه‌ها و اجازه چانه‌زنی به هر بخش هم می‌تواند قدرت کارگران و به‌تبع آن، موقعیت اجتماعی-‌اقتصادی نیروی کار ضروری را بهبود ببخشد.

این ماییم که مشاغل را به بد و خوب تقسیم کرده‌ایم؛ خود ما هم باید این مرزبندی را اصلاح کنیم.

چگونه با کمک سایت ساز سایتی شو یک کسب و کار اینترنتی راه اندازی کنیم؟

جشنواره راه اندازی کسب و کار اینترنتی با سایتی شو

بعد از پاندمی کرونا بسیاری از افراد به داشتن یک کسب و کار اینترنتی علاقه مند شدند. علت این موضوع این بود که خیلی از افرادی که قبلا وارد فضای مجازی شده بودند سود خوبی را نصیب خود کرده بودند. بسیاری از افراد برای کسب و کار سنتی خود فقط یک پیج اینستاگرام راه اندازی کرده اند و از طراحی سایت اختصاصی برای خود غافل مانده اند. در این فراخوان مهم که پلتفرم سایتی شو راه اندازی کرده است این پیام را به مخاطبان ارائه می دهد که اینستاگرام صرفا یک فضای موقت است و افراد باید پایه و اساس کسب و کار خود را بر روی سایت بنا نمایند.

با کمک این فراخوان تا قبل از سال 1400 سایت حرفه ای خود را با کمترین هزینه و بدون دانش فنی و تخصصی ایجاد نمایید. پلتفرم سایتی شو همچنین برای کسانی که در اینستاگرام دارای پیج هستند این نوید را می دهد که با کمک ربات هوشمند سایتی شو پیج اینستاگرام خود را به یک فروشگاه اینترنتی با امکانات کامل تبدیل کنند.

مزیت های یک کسب و کار اینترنتی:

یکی از بهترین و کم هزینه ترین راه ها برای ایجاد یک فرصت تجاری خوب و زودبازده، خرید و فروش در بستر اینترنت می باشد. کار در فضای مجازی نیازمند سرمایه ی هنگفتی نیست و می توان گفت آسان ترین و زیبا ترین قسمت داشتن کسب و کار اینترنتی (https://siteesho.com/blog/internet-business) این است که شما هر زمان و هر کجا که باشید در حال کسب درآمد و پول درآوردن هستید و این بدان معناست که شما انتخاب می کنید در هرجایی و هر زمانی بتوانید کار کنید و ثروت اندوزی کنید.

داشتن یک کسب و کار اینترنتی با استفاده از سایت ساز سایتی شو:

شما می توانید برای شروع کسب و کار خود از پلتفرم سایتی شو برای ساخت سایت استفاده لازم را ببرید. این سایت ساز با استفاده از افراد متخصص و پشتیبانی بسیار عالی می تواند برای شما که می خواهید کسب و کار خود را در هر زمینه ای شروع کنید به بهترین شکل ممکن اولین قدم های راه اندازی کسب و کار اینترنتی را فراهم نماید.

اما شاید قبل از ساخت سایت برای شما این سوال پیش آید که کسب و کار اینترنتی چیست؟ در ادامه کمی این موضوع را برای شما باز می کنیم و یک مقاله جامع درباره این سوال به شما معرفی می کنیم.

کسب و کار اینترنتی چیست؟ باید گفت یک قلمرو پیچیده است که هم استارت‌آپ‌های کوچک و کسب‌ و کارهایی با سرمایه‌ گذاری عظیم در بازار را در بر می‌گیرد. همانطور که با یک جستجوی ساده می توان فهمید، بیشترین درآمدها در این نوع کسب و کار، مربوط به وب سایت های آنلاین، خدمات چند رسانه ای، نرم افزار های اینترنتی، موتورهای جستجو و … است. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این سوال که کسب و کار اینترنتی چیست به مقاله زیر مراجعه نمایید:

جشنواره راه اندازی کسب و کار اینترنتی با سایتی شو

آشنایی با سایتی شو و قابلیت های آن:

سایت ساز سایتی شو یک پلتفرم است که به شما این امکان را می دهد که بدون دانش فنی و در کمترین زمان ممکن یک سایت حرفه ای و متناسب با نیاز خود ایجاد کنید.

ما در این فراخوان از تمامی علاقه مندان به طراحی سایت، کسب و کارهای کوچک و متوسط، افرادی که خواهان یک سایت شخصی هستند و تمام کسانی که می خواهند برای کسب و کار خود یک سایت حرفه ای و مقرون به صرفه داشته باشند، دعوت می کنیم تا هر چه زودتر تا قبل از پایان سال 1400 با استفاده از پلن های موجود در سایت ساز سایتی شو اولین قدم ورود به دنیای جذاب اینترنت را محکم بردارند.

برخی از اپیدمی پول درآوردن بدون کار امکانات سایت ساز سایتی شو:

سهولت در استفاده

از آن جایی که پروژه سایتی شو یک پروژه تازه متولد شده نیست و پس از چندین سال مطالعه و استفاده کاربران مختلف در صنایع گوناگون تبدیل به پروژه سایت ساز شده است، لذا سعی شده است که تمامی اقدامات لازم برای استفاده همگان با هر سطحی از دانش و مهارت فراهم آورده شود تا پیچیدگی و نقطه ابهامی برای مدیریت و راهبری این بستر حرفه ای برای صاحبان کسب و کارها باقی نماند و افراد کوچکترین دغدغه ای بابت پشتیبانی و به روزرسانی سایت و اپلیکیشن خود نداشته باشند .

ساخت سایت و اپلیکیشن در چند دقیقه

شما به واسطه پلتفرم سایتی شو می توانید پس از ثبت نام و انتخاب قالب مورد نظر خود سایت و اپلیکشین خود را از سایتی شو دریافت کنید و دیگر دغدغه ای بابت صرف زمان و هزینه زیاد برای داشتن یک پلتفرم حرفه ای نداشته باشید زیرا سایتی شو به جای شما کسب و کارهای مختلف و نیازمندی های مشتریان آنان را تحلیل کرده است و تمامی اپیدمی پول درآوردن بدون کار امکانات و ماژول هایی که احتمالا شما برای ارتباط موثر با مخاطبین خود بدان نیاز خواهید داشت را فراهم آورده است.

امکان بهره گیری از چند نسخه اپلیکیشن موبایل

شما با استفاده از پلتفرم سایتی شو نه تنها یک سایت با انبوهی از امکانات و قابلیت ها در اختیار خواهید داشت بلکه امکان بهره گیری از اپلیکیشین اندروید و وب اپلیکیشن ios را هم خواهید داشت؛ تا بدین وسیله اعتبار کسب و کار خود را به بهترین شکل ارتقا داده و به شکل بهتری بتوانید با مخاطبین خود در ارتباط باشید. همچنین در سایتی شو می توانید یک نسخه اپلیکیشن تأمین کننده را در اختیار داشته باشید تا با استفاده از آن، بتوانید به سهولت و در هر زمان محصولات خود را مدیریت کنید.

تحویل همزمان اپلیکیشن اندروید در زمان ساخت سایت با سایتی شو

امکان استفاده از ربات هوشمند اینستاگرام

اگر شما صاحب یک کسب و کار اینترنتی هستید و یک صفحه فروشگاهی برای کسب و کار خود در بستر اینستاگرام دارید و به دنبال آن هستید که با داشتن یک سایت و اپلیکیشن حرفه ای به کسب و کار خود اعتبار اپیدمی پول درآوردن بدون کار ببخشید و همچنین مخاطبین شما بهتر و بیشتر به کسب و کار شما اعتماد کنند، می توانید با استفاده از ربات هوشمند سایتی شو در عرض چند ثانیه پیج اینستاگرامی خود را به سایت تبدیل کرده و از داشتن یک سایت حرفه ای برای کسب و کار خود لذت ببرید. به این ترتیب با داشتن یک سایت فروشگاهی، ریسک و مخاطرات کسب و کار اینترنتی خود را با محدودیت های احتمالی شبکه های اجتماعی کاهش می دهید.

5. ایجاد پلتفرم حرفه ای اینترنتی با نام اختصاصی شما

تمامی مالکیت و حق امتیاز استفاده از سایت و اپلیکیشن شما با نام اختصاصی برند شما خواهد بود و شما می توانید با بهره گیری از این پلتفرم ارزشمند به برند تجاری خود اعتبار ویژه ای ببخشید و خود را هم ردیف بزرگترین کسب و کار های اینترنتی قرار دهید. در این حالت شما هم مانند آن ها صاحب سایت و اپلیکیشن اندروید و وب اپلیکیشن ios برای کسب و کار خود هستید.

6. عدم استفاده از پلتفرم های آماده مانند وردپرس

در سایت ساز سایتی شو بر خلاف بسیاری از بازیگران این صنعت که از پلتفرم های آماده مانند وردپرس استفاده می کنند، تمامی CMS این پروژه بر اساس نیاز واقعی مخاطبین و صاحبان کسب و کارها کد نویسی شده است تا تمامی نیازمندی های کسب و کارهای مختلف به صورت واقعی و عملیاتی در ساده ترین حالت ممکن پاسخ داده شود.

یکی از عناصر مهم در این انتخاب، امنیت بالای CMSهای تولید شده نسبت به بسترهای آماده مانند وردپرس است.

7. استفاده از پایگاه داده قدرتمند اوراکل

سایتی شو برای مدیریت دیتابیس سامانه های خود از سیستم پایگاه داده قدرتمند اوراکل بهره می گیرد تا مخاطبین سایتی شو دغدغه ای از بابت امنیت اطلاعات و همچنین بکاپ های دوره ای و منظم نسبت به اطلاعات سایت خود نداشته باشند و بدانند قدرتمندترین دیتابیس دنیا از داده های سایت آنان پشتیبانی می کند.

کسب و کار اینترنتی خودتان را همین الان راه اندازی کنید:

با توجه به ویژگی هایی که ذکر شد حتما برای راه اندازی کسب و کار خودتان با مراجعه به سایت ساز اپیدمی پول درآوردن بدون کار سایتی شو از خدمات و امکانات آن بهره مند شوید. سایتی شو خدمات خودش را با قیمتی بسیارعالی تا پایان سال 1400 یعنی 1400/12/29 در اختیار شما می گذارد. همچنین در تمام مدت می توانید از مشاوره های متخصصین سایتی شو استفاده کنید. شما برای آگاهی از شرایط، خدمات، امکانات و بسیاری از نکات دیگر برای کسب و کار خودتان می توانید از راه های ارتباطی زیر با کارشناسان این شرکت در ارتباط باشید.

برای استفاده از امکانات و آشنایی با پلتفرم سایت ساز سایتی شو( https://siteesho.com ) و کسب اطلاعات بیشتر از راه های زیر اقدام نمایید.

آدرس شعبه تهران: تهران، هتل پارسیان استقلال، ضلع جنوب شرقی، جنب خدمات خودرو، ساختمان۴۹

آدرس شعبه مشهد: مشهد ، بین آبکوه ۶ و ۸ پلاک ۱۹۸

تلفن تماس تهران: ۹۱۳۰۱۷۶۲ – ۰۲۱

تلفن تماس مشهد: ٣٨٤١٦٢١٧ – ۰٥۱

شماره واتساپ: 09396841762

پیج اینستاگرام: siteesho

حتما عضو کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام فصل وردپرس باشید! ما در تلگرام و اینستاگرام مطالب متفاوت تری داریم که در سایت نیست!

افسانه مشاغل باکلاس

69

چه کاره‌ای؟ اگر این سوال را از شما بپرسند احتمالاً جا می‌خورید. اما در شکل محترمانه‌تر، پرسشی است که در اولین قرار ملاقات یا وقتی که به خواستگاری می‌روید از دیگران می‌پرسید یا از شما پرسیده می‌شود. اگر شغل باپرستیز و خوبی داشته باشید احتمالاً با افتخار آن را معرفی خواهید کرد. اما اگر از عنوان شغلی‌تان ناراضی باشید احتمال دارد کمی آن را دستکاری کنید یا حتی سوال را نشنیده بگیرید.

در برابر این تفکر اشتباه اما، دختری که حالا در شبکه‌های اجتماعی حمایت میلیون‌ها نفر را به دست آورده، در برابر نادانی مجری تلویزیون که نگاه قضاوت‌گرانه‌ای به شغل پدرش دارد موضع هوشمندانه و قدرتمندی می‌گیرد: رانندگی تاکسی هم شغل است؛ مگر قرار است همه دکتر و مهندس باشند! گذشته از صدا‌و‌سیمایی که این روزها «زبان‌بریده نشسته به کنجی صم بکم»‌اش بهتر است، داستان تحقیر و توهین مشاغل اما قدمتی دیرینه دارد و گویا تمام‌شدنی هم نیست. گرچه فشار افکار عمومی در شبکه‌های اجتماعی سبب می‌شود آقای مجری به خاطر گفته‌های نابخردانه‌اش عذر بخواهد یا خانم بازیگر از رفتار نامناسبش با پاکبان نارنجی‌پوش اظهار ندامت کند اما هنوز هم باورهای نادرستی که ما را به قضاوت درباره ارزشمندی یا بی‌ارزش‌بودن مشاغل وامی‌دارد در جای خود باقی است.

برای بسیاری افراد پاسخ سوال شغلت چیست، معیاری است که تشخیص بدهند ارزش یک فرد چقدر است. ما نسبت به این باور شرطی شده‌ایم که افرادی که شغل خوبی دارند پول زیادی درمی‌آورند، عنوان شغلی باکلاسی دارند و از سایر افراد جامعه مفیدتر و مهم‌ترند. جامعه به ما آموخته است که شغل افراد مهم‌تر از آن است که در واقع «چه» هستند.

ما عنوان شغلی برخی را به سخره می‌گیریم و افرادی را که در فهرست استانداردهای موفقیت جایی ندارند دست می‌اندازیم. برای بسیاری از ما پول درآوردن مهم‌تر از خدمت‌کردن به دیگران است حتی اگر پولداری کمکی به احساس خوشبختی‌مان نکند. همه اینها برای آن است که جامعه به ما می‌گوید «پایگاه اجتماعی» تعیین‌کننده نهایی «ارزش» افراد است. اما مثل خیلی چیزهای دیگر، جامعه در اشتباه است! اینکه ارزش افراد به عنوان یک انسان، متناسب با چیزی است که در زندگی به دست می‌آورند، فرض خاموش زیانباری است که جز اضطراب و افسردگی چیزی در پی ندارد. دیدگاهی که به نظر عقلانی می‌رسد، در عمل به‌شدت مخرب، نادرست و گمراه‌کننده است. حتی اگر فرد مذهبی یا اخلاق‌گرایی نباشید و در قلب مکاتب فلسفی یونان و رم به دنبال ماهیت وجودی انسان بگردید باز هم می‌بینید که از منظر آنان، فضیلت -یعنی توانایی ما در مناسب، معقول و خوب بودن- «همه چیز» زندگی است و غیر از آن هر چیز دیگری مانند ثروت، پایگاه اجتماعی و حتی شغلمان، «هیچ» است!

معلوم نیست که چرا با وجود این همه شواهدی که نشان می‌دهد رابطه قطعی و روشنی بین پایگاه اجتماعی و خوشبختی وجود ندارد، باز هم نگاهمان به شغل افراد تا این اندازه سوگیری دارد. همه ما داستان‌های زیادی درباره کسانی شنیده‌ایم که در مشاغل معمولی به موفقیت‌های چشمگیری رسیده‌اند یا برعکس، از موقعیت‌های حرفه‌ای معتبر یکباره زمین خورده‌اند. اما برایمان دشوار است که بپذیریم ارزشمان به عنوان یک انسان از کارمان ناشی نمی‌شود زیرا نمی‌توانیم مطمئن باشیم که این شغل همیشگی است یا اگر آن را از دست بدهیم، چقدر سریع می‌توانیم کار جدیدی پیدا کنیم. افراد این واقعیت را نمی‌پذیرند زیرا در پی آن ناگزیرند بسیاری از معیارهای جامعه را زیر سوال ببرند؛ جامعه‌ای که در آن شغل، اوج خودابرازگری برشمرده می‌شود و درآمد، معیار سنجش شایستگی و احترام است.

برخی تحلیلگران معتقدند این باور نادرست، داستانی فراتر از قضاوت‌های شخصی ما دارد. این ایده که کار تعیین‌کننده ارزش ماست، دروغ بزرگ اما مفیدی برای مدیران و کارفرمایان متمول و ذی‌نفوذ است؛ به آنها اجازه می‌دهد تا این ایده را در مغز جوانان هزاره فرو کنند که «کار کردن تا سرحد مرگ» تنها راه رسیدن به رضایت شخصی در این اقتصاد پرهیاهوست!

شغل باکلاس؛ شغل بی‌کلاس

همه ما هنگام انتخاب شغل عوامل مختلفی را سبک و سنگین می‌کنیم. مهم‌ترین ملاحظات ما این است که از انجام چه کاری لذت می‌بریم، انتظار چه میزان درآمد داریم، و می‌خواهیم چه سبک زندگی‌ای داشته باشیم. و گرچه بسیاری این واقعیت را نمی‌پذیرند اما، یک مولفه تعیین‌کننده بسیار مهم که می‌تواند همه عوامل دیگر را تحت تاثیر قرار دهد، پرستیژ نسبی آن شغل است.

پرستیژ در واقع یک کارکرد اجتماعی پیچیده دارد. این که شغل یک فرد چگونه ادراک یا تلقی می‌شود می‌تواند تا حد زیادی مشخص کند که دیگران او را چگونه می‌بینند و قضاوت می‌کنند. پژوهشگران اما پرستیژ شغلی را یک کیفیت ذاتی می‌دانند؛ ما احساس می‌کنیم برخی مشاغل نسبت به سایرین ارزش بیشتری دارند بدون آنکه بتوانیم دقیقاً دلیل آن را تشخیص بدهیم. برای توجیه، این پرستیژ را به قدرت (مثلاً رهبران یا مدیران عامل)، درآمد بالا (سلبریتی‌ها)، یا دشواری ذاتی خود شغل (مثل پزشکی یا مهندسی) ربط می‌دهیم. در واقع همه این عوامل بر پرستیژ شغلی اثر دارند اما مولفه‌هایی که تعیین‌کننده جایگاه فرهنگی یک شغل هستند پیچیده‌ترند. ارزیابی ما از موقعیت یک شغل به همان اندازه که تجربی است، احساسی نیز هست و می‌تواند بسته به زمان و شرایط تغییر کند.

برای مثال فیلسوف‌ها، هنرمندان و نویسندگان امروز به اندازه قرن هجدهم از احترام اجتماعی برخوردار نیستند. مهمانداری هواپیما، که زمانی شغل جذاب و پر‌زرق‌و‌برقی به نظر می‌رسید اکنون در 10 هزارپایی زمین به سادگی سایر مشاغل است. و در مقابل، در یک دهه گذشته افراد جاه‌طلب و بلندپرواز به مشاغلی مانند کارآفرینی، استارت‌آپ‌ها یا طراحی نرم‌افزار، پزشکی و وکالت روی آورده‌اند.

پرستیژ شغلی -‌از منظر نظریه هویت- سبب می‌شود ما به سرعت و با ناپختگی، افراد پیرامونمان را دسته‌بندی کنیم! این ارزیابی سریع از ارزش افراد، معمولاً فراتر از تخمین درآمد یا سودمندی مشاغل است و اغلب به حوزه‌های شخصی‌تری هم تعمیم پیدا می‌کند. ساده‌تر بگوییم، اغلب ما به دلیل نشانه‌هایی که از بدو تولد به ما آموخته شده، ناخودآگاه ویژگی‌هایی از شخصیت را به مشاغل خاص نسبت می‌دهیم. اگر یادداشت کوتاه مصطفی داننده را در عصر ایران خوانده باشید منظور مرا درمی‌یابید. در فرهنگی که به بچه‌ها گفته می‌شود اگر درس نخوانی حمال می‌شوی، باربری تا ابد در ذهن افراد با تصویر بی‌سوادی و عقب‌افتادگی همراه است! یا اغلب ما بدون اینکه واقعاً از مهارت یک پزشک آگاه باشیم او را باهوش‌تر، باسوادتر، سخت‌کوش‌تر و دلسوزتر تصور می‌کنیم. یا صرف نظر از درآمد بالا، بازاریابان، کارکنان آژانس‌های املاک یا بیمه‌ها را چرب‌زبان، مزاحم و بعضاً کلاهبردار و بی‌اخلاق می‌پنداریم.

اما در دوره‌ای که استانداردهای سنتی مشاغل باپرستیژ نتوانسته رضایت واقعی را در صاحبان آنها ایجاد کند و در بسیاری موارد به چالش کشیده شده، به تعریف درست‌تری از پرستیژ شغلی نیاز است. جوانانی که پزشکان ناامید، وکلای بدهکار، مهندسان بیکار و اهالی پرمشغله و بی‌آرام بازار سهام را می‌بینند شاید به این درک برسند که شغل‌های پر‌زرق‌و‌برق الزاماً مشاغل طلایی نیستند و این باور سبب شود شغل خود را به جای آنچه فکر می‌کنند باید داشته باشند، بر اساس شایستگی‌هایی که واقعاً دارند انتخاب کنند.

ظهور مفهوم مشاغل ضروری

کم‌ارزش دانستن مشاغل را البته نباید از چشم علم اقتصاد دید. این کارها سال‌هاست که به طور سیستماتیک دست کم گرفته شده‌اند اما اگر دقت کنید کرونا دارد این روند را تغییر می‌دهد. این روزها کارکنان سوپرمارکت‌ها یا میوه‌فروشی‌ها، کسانی که در آسایشگاه‌ها از سالمندان مراقبت می‌کنند، کشاورزانی که سیب‌زمینی و پیاز می‌کارند یا قصابانی که مسوول ذبح مرغ و گاوند، کسانی که کالاهای مهم را از بندرگاه‌ها به فروشگاه‌ها می‌رسانند یا مسوول جمع‌آوری زباله یا بازیافت آن هستند، راهبران مترو و رانندگان تاکسی‌ها، کسانی که در بیمارستان‌ها ملحفه بیماران را عوض می‌کنند، غذا را دلیور می‌کنند، یا مراقب بچه‌ها و افراد معلول هستند، همگی در کنار پزشکان، قهرمانان روزگار کرونا به شمار می‌روند. آنها خود را در معرض خطر قرار می‌دهند تا جامعه در شرایط بحرانی همچنان به کارکردهای حیاتی خود ادامه دهد. به این همه، کارگران ضروری (essential workers) می‌گویند! این اصطلاح جدیدی است که پس از پاندمی وارد فرهنگ لغات جهان شده است.

اما چرا کارهایی که تا این اندازه ارزشمند است، کم‌ارزش تلقی می‌شود و اغلب دستمزد پایینی دارد؟ پاسخ این سوال ناراحت‌کننده است: این مشاغل ضروری نه به خاطر قوانین اقتصادی، بلکه به دلیل نوع افرادی که به آن روی می‌آورند و قوانین کاری که ما انتخاب می‌کنیم، مشاغل بدی محسوب می‌شوند. آنها مشاغل خوبی به شمار نمی‌روند زیرا برای ما اهمیت نداشته که آنها را خوب تصور کنیم. اما این نگرش اشتباه قابل اصلاح است. دست‌کم کرونا ما را به این تجدید نظر واخواهد داشت.اپیدمی پول درآوردن بدون کار

نیاز به این بازنگری مدت‌هاست در جهان احساس شده است. قبل از پاندمی بسیاری از کارگران ضروری در امنیت روزگار می‌گذراندند. این روزها اما شغل آنها خطرناک‌تر از قبل است و در شرایطی که فرصت‌های شغلی به حداقل رسیده، طبیعی است که اغلب آنها قادر نیستند شغل خود را ترک کنند. بسیاری از آنان از داشتن بیمه سلامتی و درمان محرو‌م‌اند و بسیاری در خانواده‌هایی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. به نظر می‌رسد ضروری‌ترین، مفیدترین و مورد نیازترین افراد، از نظر اقتصادی شکننده‌ترین هستند و از نظر اجتماعی کمتر از همه ارزش‌گذاری می‌شوند! مفاهیم ساده اقتصادی مانند عرضه و تقاضا می‌تواند به سبب‌شناسی این پدیده کمک کند. این موقعیت‌های شغلی معمولاً به تحصیلات اندک یا گواهینامه‌های مهارتی کمی نیاز دارند. مهارت‌های لازم برای کار در صندوق فروشگاه‌ها یا عوض کردن ملحفه در بیمارستان کاملاً غیرتکنیکی و به راحتی قابل کسب است. این بدان معنی است که مخزن کارگران واجد شرایط برای این مشاغل پر است و استخدام یا اخراج آنها برای کارفرمایان آسان. اگر کسی به دنبال شغل پرستاری از اپیدمی پول درآوردن بدون کار سالمندان یا آشپزی باشد با موانع زیادی روبه‌رو نیست و در صورت ترک شغل یا اخراج، جایگزین کردن او برای کارفرما هم کار سختی نخواهد بود.

اما این واقعیت هم سبب نمی‌شود که کارهای ضروری به خودی خود بد یا خوب باشند. هیچ اصلی در مبانی اقتصاد وجود ندارد که بگوید کسی که در رستوران برگر سرخ می‌کند شغل پایین‌دستی دارد و باید حقوق کمی بگیرد. در واقع اقتصاد می‌گوید دستمزد و حقوق کارگران به واسطه بهره‌وری حاشیه‌ای شغلشان تعیین می‌شود.

بنابراین کم‌ارزش‌ دانستن این مشاغل منشأ دیگری هم دارد. بسیاری از این کارها تشکل‌های صنفی و حرفه‌ای ندارند و به همین دلیل نه پرداخت‌ها در آنها عادلانه است و نه از مزایایی مانند بیمه، مرخصی زایمان و بازنشستگی برخوردارند. این به معنای عدم تعادل رابطه بین کارگر و کارفرماست که خود سبب تضعیف افراد شاغل در آن می‌شود. اینکه چه کسانی در این مشاغل کار می‌کنند هم اهمیت زیادی دارد: مشاغل ساده با دستمزد پایین اغلب جاذب زنان، مهاجران و افراد کمتر ماهر با تحصیلات پایین هستند که همگی سرمایه سیاسی کمتری نسبت به گروه‌های مشابه خود دارند. ترکیب ناامنی سیاسی و اقتصادی، این افراد خاص و مشاغل آنها را نسبت به سایرین آسیب‌پذیرتر می‌کند.

یک بازار کار اخلاقی

ویدئوهایی را که در آن مردم کشورهای مختلف برای کادر درمان کرونا کف می‌زدند، به خاطر دارید؟ واضح‌ترین مخاطبان این قدردانی‌ها، پزشکان و پرستاران بودند. اما تعداد زیادی از پرسنل بیمارستان‌ها و کارکنان دیگر مشاغل هم بودند که کمتر دیده شدند و کمتر کسی به اهمیت آنها به عنوان قهرمان گمنام مقابله با کرونا، اندیشید. پاندمی اما، اهمیت حیاتی بسیاری از کارگران در مشاغل به اصطلاح «پایین‌دست»، «کم‌مهارت» یا «کم‌پرستیژ» در زنجیره‌های تامین مواد غذایی، شبکه‌های حمل‌و‌نقل و سایر مشاغل را برجسته کرده است. این‌گونه کارها اغلب از مزایا و سیاست‌های حمایتی و حفاظتی مشاغل باپرستیز و معتبر محروم‌اند و اغلب اوقات، خود کارگران و کارکنان نیز از سوی جامعه احساس بی‌اعتنایی یا بی‌احترامی می‌کنند.

این هم از همان پدیده‌هایی است که به ایران محدود نمی‌شود. کرونا نشان داد که بازار کار در بسیاری از کشورهای جهان تا چه اندازه غیرعقلانی کار می‌کند. در ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورها، شهروندان نقش کارگران ضروری مانند پرستاران، تامین‌کنندگان موادغذایی و رانندگان غذابر را با کف‌زدن‌های شبانه مورد تقدیر قرار دادند. بسیاری از این مشاغل تا پیش از کرونا، حقوق و حمایت‌های کمی دریافت می‌کردند و مهم‌تر آنکه کم‌ارزش تلقی می‌شدند. این نشان می‌دهد بازار کار هم مانند جامعه، قدردان ارزش واقعی آنها نبوده است. اما در سایه انزوای اجتماعی ناشی از پاندمی، شاید فرصتی فراهم شده باشد تا بتوانیم اقتصادی را متصور شویم که در آن ارزش مشاغل با چیزی بیش از ثروتی که تولید می‌کنند اندازه‌گیری شود. چیزی که به آن «سودمندی» (meaningfulness) می‌گویند. سودمندی به این معناست که یک شغل از نظر اخلاقی تا چه اندازه اهمیت دارد؛ و این مفهومی است که آن را نمی‌توان با درآمد یک شغل سنجید. برخی آن را به میزان ارضاکنندگی شخصی شغل ربط می‌دهند، اما در مفهومی گسترده‌تر سودمندی ارتباط مستقیمی با «کمک یک کار خاص به جامعه و نزدیکی با آن ارزش‌های اخلاقی» دارد.

متاسفانه بازار کار تمایل چندانی ندارد که به اخلاقیات بپردازد. برای مثال این بازار اغلب، ارزش ملموس کمتری (پول کمتر) را به کارهای سودمندی که ارزش ناملموسی دارند اختصاص می‌دهد. دبیر یک دبیرستان به سختی می‌تواند نقش خود را در موفقیت آتی دانش‌آموز خود ثابت کند تا یک سرمایه‌گذار که توانسته بودجه لازم برای راه‌اندازی یک استارت‌آپ را تامین و آن دانش‌آموز را استخدام کند! کارگرانی که با تعویض ملحفه‌های بیمارستانی یا جابه‌جا کردن مواد در قفسه‌های سوپرمارکت‌ها رفاه و سلامتی خود را به خطر می‌اندازند ممکن است هیچ اطمینانی از بیمه سلامتی یا پرداخت غرامت در برابر بیماری نداشته باشند و البته نمی‌توانند دائم به مردم یادآوری کنند که چقدر برای حیات جامعه مورد نیازند. به همین دلیل است که تحلیلگران می‌گویند لازم است ارزش‌های اخلاقی در بازار کار نهادینه شوند. این پذیرفته‌ شده که بازارها نواقصی دارند و برای تعادل بخشیدن به نابرابری‌ها نیازمند مداخله هستند. حتی میلتون فریدمن مشهور می‌گوید که بازار آزاد برخی چیزها را دست‌کم می‌گیرد. «مشاغل سودمند» یکی از این چیزهاست!

بهبود اقتصادی و اجتماعی پس از پاندمی مستلزم ایجاد میلیون‌ها فرصت شغلی برای کسانی است که کار خود را در این دوران از دست داده‌اند اما در کنار آن لازم است «مشاغل سودمند» در اقتصاد پساکرونا، با پرداخت پاداش مناسب به جایگاه واقعی خود برسند. مشاغلی که در دوران کرونا ضروری تلقی می‌شدند سودمند هستند زیرا برای مردم ضرورت دارند. حتی پس از عبور از بحران نیز جامعه نیازمند این مشاغل است. مفهوم سودمندی همچنین می‌تواند در مورد کارهایی که کمتر ضروری هستند اما همچنان اهمیت دارند به کار رود. مانند نوازندگان و اجراکنندگان موسیقی و کنسرت‌ها که اکنون جای خالی آنها احساس می‌شود. متاسفانه وقتی جیب دولت خالی می‌شود، کاهش بودجه هنر و آموزش عمومی در دسترس‌ترین و ساده‌ترین راه برای پرکردن بقیه چاله‌چوله‌هاست! بی‌تردید بازسازی اقتصاد برای درک سودمندی مشاغل کاری پیچیده است و احتمالاً بسیاری آن را خیالی می‌دانند. اما واقعیت آن است که ارزش‌های اخلاقی بازارهای ما، بازتابی از ارزش‌های فردی و اجتماعی ماست. پس برای تقویت ارزش‌های اخلاقی در جامعه، کارهایی هست که باید صورت بگیرد: کارکنان آینده می‌توانند به سراغ مشاغلی بروند که سهم اخلاقی بیشتری در جامعه داشته باشند. شرکت‌ها می‌توانند اهداف اجتماعی آگاهانه‌تری را اتخاذ کنند و سیاستگذاران می‌توانند به دنبال راه‌هایی باشند که سهم غیرپولی مشاغل در جامعه را ارزش‌گذاری کند. پس از پایان این بیماری همه‌گیر، هنوز باید از کارگران مراقبت‌های بهداشتی با تشویق شبانه استقبال شود، با کارگران فروشگاه‌های مواد غذایی هنوز باید مانند یک قهرمان رفتار شود و رانندگان اسنپ و غذارسان‌ها، هنوز باید با انعام‌های خوب غافلگیر شوند.

علاوه بر این، برای آنکه بتوانیم مشاغل ضروری را به مشاغل ارزشمند در نظر مردم تبدیل کنیم، راه‌های بسیاری وجود دارد. اقتصاددان‌ها می‌گویند هر قدر تعداد اقدامات سیاسی ساده، و آزمون‌پس‌داده‌ای که ارزش اجتماعی کارگران را با ارزش اقتصادی آنان تلفیق کند بیشتر باشد، بهتر است. افزایش حداقل دستمزد و قوانین حمایتی برای مرخصی استعلاجی و خانوادگی می‌تواند علاوه بر شأن اجتماعی، موقعیت اقتصادی کارگران را بهبود ببخشد و به کاهش شکاف فقیر و غنی هم کمک کند. تعمیم قوانین کار برای پوشش نیروی کار غیررسمی، موقت و پاره‌وقت می‌تواند تضمین کند پرستاران کودک و رانندگان اپیدمی پول درآوردن بدون کار تاکسی‌های اینترنتی هم مانند کارمندان و کارگران سایر بخش‌ها از حمایت قانون برخوردارند. تشویق راه‌اندازی اصناف و اتحادیه‌ها و اجازه چانه‌زنی به هر بخش هم می‌تواند قدرت کارگران و به‌تبع آن، موقعیت اجتماعی-‌اقتصادی نیروی کار ضروری را بهبود ببخشد.

این ماییم که مشاغل را به بد و خوب تقسیم کرده‌ایم؛ خود ما هم باید این مرزبندی را اصلاح کنیم.

آمریکا بودجه سازمان بهداشت جهانی را متوقف کرد

دونالد ترامپ اعلام كرد كه بودجه سازمان بهداشت جهانی (سازمان بهداشت جهانی) را که متهم به شیوع نوع جدید ویروس کرونا (كوید -19) كرده است، را متوقف کرد

آمریکا بودجه سازمان بهداشت جهانی را متوقف کرد

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریكا اعلام كرد كه بودجه سازمان بهداشت جهانی (سازمان بهداشت جهانی) را که متهم به شیوع نوع جدید ویروس کرونا (كوید -19) كرده است، را متوقف کرد.

ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی در مورد کارگروه ویروس کرونا در کاخ سفید در مورد دستور کار صحبت کرد.

ترامپ ادعا كرد كه سازمان بهداشت جهانی مسئولیت جدی برای شیوع این بیماری همه گیر در سراسر جهان را بر عهده دارد و از این نظر این سازمان گمراه کننده جهان است.

ترامپ با بیان اینکه این سازمان برای چین کار می کند، گفت:

"امروز من به مدیریت خود دستور می دهم که بودجه ای را که به سازمان بهداشت جهانی وی دهیم را متوقف میکنیم. همه می دانند که در آنجا چه می گذرد."

ترامپ در خصوص تصمیم گیری در این مورد افزود، مدیریت وی "سهل انگاری سازمان بهداشت جهانی و پنهانی کاریها در این بیماری همه گیر را نیز در ارزیابی خود مد نظر قرار داده است."

ترامپ با بیان اینکه ایالات متحده سالانه 400 تا 500 میلیون دلار بودجه برای سازمان بهداشت جهانی تأمین می کند، گفت: در مقابل آن چین تنها 40 میلیون دلار تأمین می کند.

ترامپ با تأکید بر اینکه سازمان بهداشت جهانی در مقابل در خواستهای "توقف مسافرت از چین" را نادیده گرفته و این یک اشتباه بزرگ است، تاکید کرد، من بدون توجه به گفته های آنها سفرها از چین به ایالات متحده آمریکا را متوقف کردم.

ترامپ همچنین سازمان بهداشت جهانی را برای "دفاع از تز های چین" و "عدم انجام تحقیقات موثق در مورد شیوع بیماری در ووهان" متهم کرد، گفت:

"بعد از این همه سال، سازمان بهداشت جهانی که دیگر نمی تواند وظیفه اصلی خود را انجام دهد، باید مسئولیت پذیر باشد."

ترامپ با بیان اینکه اقدم دیرهنگام سازمان بهداشت جهانی در مورد اپیدمی، زمان زیادی را به هدر داده است، گفت: این سازمان در مورد ناپدید شدن پزشکان چینی که اولین هشدارها راجع به شیوع این بیماری را دادند سکوت کرده است.

از طرف دیگر، آنتونیو گوترس دبیرکل سازمان ملل متحد به تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریكا در مورد به حالت تعلیق درآوردن پول ارائه شده به سازمان بهداشت جهانی را به خاطر عدم موفقیت در مقابل شیوع كوید-19 انتقاد كرد و گفت:

"اکنون زمان کاهش منابع سازمان بهداشت جهانی یا هر سازمان بشردوستانه در مبارزه با ویروس کرونا نیست، بلکه زمان همبستگی است."

گوترس در بیانیه مکتوب ضمن اظهار اینکه شیوع Kovid-19 یکی از خطرناک ترین مشکلات پیش روی جهان است و سازمان بهداشت جهانی و هزاران کارمند آن مخصوصا از جوامع بی دفاع حمایت میکند گفت: برای پیروزی در جنگ علیه اپیدمی بویژه حمایت از سازمان بهداشت جهانی اهمیت زیادی دارد.

گوترش با اشاره به اینکه با این ویروس بی سابقه، مبارزه بی سابقه لازم است، گفت:

"وقتی این صفحه اپیدمی بسته شود، ما به این مسئله نگاه خواهیم کرد که این ویروس چگونه به وجود آمد، چگونه در سراسر جهان گسترش یافت و چگونه برای مقابله با این بحران مبارزه شد، و از همه اینها درس خواهیم گرفت، اما اکنون زمان آن نیست."



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.