انتظارات عقلایی و رفتار غیرعقلایی
محمد مهدی مومن زاده/ مدیرعامل شرکت گروه توسعه مالی مهرآیندگان کارشناس بازار سرمایه از شروع جنگ در اوکراین حدود چهار ماه گذشته است. شوک ناشی از جنگ سبب شده است طی این دوره قیمت جهانی بسیاری از کالاها بهویژه در حوزه انرژی و غذا رشد زیادی را تجربه کند و حتی برای برخی اقلام بالاترین قیمتهای همیشگی ثبت شده است. شوک فراگیر قیمتی ناشی از جنگ سبب شده است تا نرخ تورم در بسیاری از کشورها به بالاترین سطوح چهار دهه اخیر بالغ شود و البته روند افزایش قیمتها همچنان ادامه دارد. انتظار برای تداوم شرایط جنگ طی ماههای آینده، تشدید پیوسته تحریمها علیه روسیه و مساله اثرات تاخیری قیمت انرژی بر بهای تمامشده تولیدات کارخانهای، سه عاملی است که سبب شده دورنمای تورم جهانی نامناسب ترسیم شود و به همین علت بانکهای مرکزی در سراسر دنیا اقدام به تدارک برنامههای انقباضی برای افزایش نرخ بهره بهمنظور مقابله با تورم کردهاند.
در کنار شوک خارجی مذکور، اقتصاد ایران در اواخر اردیبهشتماه با تغییرات ناشی از حذف ارز ترجیحی اقلام کالاهای اساسی نیز مواجه شده است. با توجه به ابعاد حدود ۱۳میلیارد دلاری واردات اقلام مذکور در سال گذشته، برآوردها نشان میدهد این تغییر قیمتی بهصورت مستقیم بین ۱۰ تا ۱۵واحد درصد اثر مستقیم بر نرخ تورم خواهد داشت. به تمام این موارد اضافه کنید که حتی قبل از اتخاذ این رویکرد اصلاحی توسط دولت در اردیبهشتماه، تورم نقطه به نقطه در محدوده ۳۵درصد قرار داشته است. با این مقدمه که در باب رشد قیمتهای خارجی و داخلی ذکر شد، به نظر میرسد که فعالان بازار سرمایه هنوز نسبت به شرایط محیطی واکنش چندانی نشان ندادهاند و اثر تغییر قیمتهای خارجی و داخلی در قیمت سهام منعکس نشده است. هرچند که از ابتدای شروع جنگ تاکنون شاخص کل بورس تهران حدود ۲۰درصد رشد کرده اما باید توجه داشت که این میزان رشد از یکسو بسیار کمتر از تغییرات جهانی قیمتهاست و از سوی دیگر حتی کمتر از افزایش قیمت ارز در دوره مذکور است.
در همین دوره زمانی، سهامداران حقیقی بهصورت خالص بیش از ۱۱هزار میلیارد تومان سهام فروختهاند و البته ارزش معاملات نیز رونق چندانی نداشته است. پرسش این است که چرا در رفتار سهامداران هیچ نشانهای از انتظارات تورمی که در سایر بازارهای دارایی وجود دارد، مشاهده نمیشود؟ برای پاسخ به این سوال، تاملی در باب نحوه شکلگیری انتظارات تورمی و اثرات آن بر بازار سرمایه ضرورت دارد.
ساختار فیزیکی مغز انسان در کنار شمار بالای نورونهای مغزی و قشر پیشپیشانی بسیار تکامل یافته، (Prefrontal Cortex)، سبب شده است تا تواناییهای مغزی بشر در سطوحی بسیار فراتر از سایر جانداران قرار گیرد؛ به شکلی که ما بهعنوان انسان، نه تنها در زمان حال زندگی میکنیم، بلکه همواره به دنبال برنامهریزی برای آینده هستیم. تلاش ناخودآگاه انسان برای برنامهریزی آتی سبب شده است همواره انتظاراتی درباره آینده و وضعیت آتی پدیدهها در ذهن و مغز ما شکل گیرد. تورم نیز بهعنوان یک پدیده اقتصادی-اجتماعی از این مقوله مستثنی نیست و شمار زیادی از افراد جامعه بهویژه صاحبان بنگاه و سرپرستان خانوار معمولا (و در برخی زمانها مانند شوکهای تورمی غالبا) به تورم آتی فکر میکنند و هر کدام از آنها بر اساس مجموعه اطلاعاتی که در اختیار دارند و نحوه پردازش این اطلاعات با استفاده از سطح دانش اقتصادی خود، انتظاراتی درباره تورم دورههای آتی خواهند داشت.
این تلاش ذهنی در علم اقتصاد، انتظارات تورمی یا تورم انتظاری نامیده میشود. انتظارات تطبیقی و انتظارات عقلایی دو رویکرد اصلی در علم اقتصاد در حوزه انتظارات تورمی است. انتظارات تطبیقی بیان میکند که افراد از خطاهای گذشته خود درباره برآورد تورم درس میگیرند و خطاهای خود را تصحیح میکنند و انتظارات تورمی آتی براساس میانگین موزون تورمهای گذشته و خطاهای برآورد شکل میگیرد. رویکرد انتظارات عقلایی نیز بیان میکند هرچند که آینده بهصورت کامل قابل پیشبینی نیست، اما انتظارات عاملان اقتصادی از اریب سیستماتیک برخوردار نیست و بهصورت متوسط در طی زمان صحیح است. پذیرش این دیدگاه به معنای آن است که فعالان اقتصادی، بهصورت متوسط همیشه درک درستی از وضعیت آتی متغیرهای اقتصادی مانند تورم دارند. بنابراین قیمت داراییها نیز باید براساس تورم انتظاری به خوبی تعدیل شود.
با این وجود، تجارب متعدد شکلگیری و ریزش حباب در بازار داراییها نشان میدهد رفتار عاملان اقتصادی همواره عقلایی نخواهد بود و تحت برخی شرایط میتواند با برخی سوگیریها همراه باشد.به عنوان نمونه مطالعات تیلر، برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۷ نشان میدهد که بازدهی بازار سهام در روز پایانی هفته به صورت متوسط بالاتر از سایر روزهاست و علت این امر، خوشبینی افراد به رشد قیمتها بر اثر سرخوشی مربوط به نزدیک شدن تعطیلات هفتگی است.اقتصاددانان رفتاری بر این باور هستند که تصمیمهای اقتصادی انسانها آنقدر ساده و مکانیکی نیست که با معادلات اولیه ریاضی و فرض عقلانیت اقتصادی قابل درک باشد و ترکیب علم اقتصاد و روانشناسی شناختی میتواند تحلیل دقیقتری را به دنبال داشته باشد. این گروه از اقتصاددانان در دو دهه اخیر حداقل سه جایزه نوبل را دریافت کردهاند و البته بخش زیادی از فعالیت آنها به سمت مالیه رفتاری و تحلیل رفتارهای غیرعقلایی سرمایهگذاران گرایش داشته است. هدف اصلی مالیه رفتاری تبیین این موضوع است که چرا شرکتکنندگان بازار، خطاهای سیستماتیک انجام میدهند و بازارها را نا کارآمد میکنند. مواردی نظیر اطمینان بیش از حد، تقلید یا تبعیت از گروههای مرجع و عدم توجه به تمام اطلاعات موجود، بخشی از دلایلی است که رفتار ناصحیح سرمایهگذاران در بازارهای مالی را رقم میزند.
در رابطه با وضعیت فعلی بازار سهام ایران نیز به نظر میرسد با وجود تحریک قابل ملاحظه انتظارات تورمی، سهامداران هنوز بنا به دلایلی نظیر درگیر بودن با بدبینی مفرط (ناشی از تجربه سال ۹۹) نتوانستهاند یک ارزیابی صحیح از ارزش سهام داشته باشند و این بازار با فروارزشگذاری مواجه شده است. انتظار بر آن است که به تدریج و با مشخص شدن میزان درآمد و سود شرکتها، خطای سرمایهگذاران نیز اصلاح شود و قیمت سهام افزایش یابد. قابل ذکر است که با وجود تمام شرایط درخصوص عدم استقبال سهامداران حقیقی از بازار سهام، وضعیت سودآوری شرکتها بهبود چشمگیری را نشان میدهد؛ به شکلی که در دوماه ابتدای سال، سود محققشده شرکتها حدود ۲۶هزار میلیارد تومان بوده که نسبت به زمان مشابه سال قبل بیش از ۴۸درصد افزایش یافته است. برآوردهای ابتدایی نشان میدهد تا پایان سال۱۴۰۱ احتمالا سودآوری شرکتها به بیش از ۹۰۰هزار میلیارد تومان بالغ خواهد شد و برای سال آینده نیز انتظار عبور این رقم از محدوده ۱۰۰۰هزار میلیارد تومان وجود دارد.
درباره بازه زمانی مورد نیاز برای تغییر شرایط فعلی و اصلاح نگاه سرمایهگذاران، فرصتی نظیر یک تا سه فصل آتی، مناسب به نظر میرسد؛ اما توجه داشته باشیم نقل قول معروفی از جان مینارد کینز وجود دارد که با گذشت یک قرن، هنوز در بازارهای مالی رواج دارد: بازارها میتوانند برای بازههای زمانی طولانی غیرعقلایی رفتار کنند و این بازه میتواند به حدی ادامه یابد که شما ورشکست شوید!
تحلیل چیست و انواع روش های آن کدامند؟
معامله در بازارهای مالی شما را وادار به تحلیل میکند، شما نمیتوانید اقدام به معامله کنید بدون آن که درک و فهمی از آن داشته باشید، درواقع تحلیل همین درک، فهم و مهم تر از این دو تفسیر شما از داده هاست که منجر به اقدامات شما می شود.
اما وقتی از تحلیل صحبت میکنیم دقیقا منظور ما چیست؟ ما در تحلیل فرآیندهای پیچیده را درک، ارزیابی و مجددا خلق میکنیم، این خلق در پیش بینی مسیر آینده معنی پیدا میکند.
درواقع هر تحلیل سه بخش اصلی دارد:
۱- تجزیه و تحلیل
۲- پیش بینی
۳- اجرا
چرا تحلیل می کنیم؟
هدف از تحلیل چیزی فراتر از صرفا فهم و افزایش دانستههای ما درباره ی یک موضوع است، ما تحلیل میکنیم تا مبتنی بر نتایج آن تصمیم بگیریم، درواقع به دیوار تحلیل تکیه کنیم، هرچقدر درون و اجزای این تحلیل دقیق تر بررسی شده باشند، دیوار محکم تری برای خود ساخته ایم. لذا هدف از تحلیل کاملا کاربردی است و همین اهمیت تحلیل را روشن میکند.
فرض کنید شما را به صورت حضوری به کارخانه فولاد مبارکه اصفهان میبریم، این شرکت را به عنوان یک فرصت جهت سرمایه گذاری به شما معرفی میکنیم، فرض کنید فولاد مبارکه اصفهان برای اجراسازی یک فاز جدید تولیدی به مبلغی سرمایه لازم دارد و تصمیم به فروش بخشی از سهام خود دارد، چه میکنید؟
- چشم خود را میبندید و پولی را که تمام سرمایه شماست وارد این شرکت میکنید؟
- گزارشات قبلی شرکت را میخوانید بدون این که بدانید فاز جدید تولیدی دقیقا چه فعالیتی دارد؟
- از کسی میخواهید توضیحاتی به شما بدهد؟
اهمیت این که اشاره شد فرض کنید تمام سرمایه زندگیتان را میخواهید وارد این شرکت کنید به خودی خود روشن است، این دقیقا اهمیت و جایگاهی است که تحلیل دارد و بسیاری از تحلیل گران آن را تا سطوحی که به صورت موردی از شما پرسیدیم پایین میآوردند، لذا دقت کنید اگر محتوایی را به عنوان تحلیل روبروی شما گذاشتند، لزوما آن تحلیلی نیست که بشود به آن تکیه کرد و تصمیم گیری کرد، شاید صرفا خواندن گزارشات است، شاید شنیده است و… .
در تحلیل آن چنان باید در دل موضوع بروید که گویی شما خود مدیر آن کارخانه اید، از تمام فرآیندهای آن خبر دارید و مهم تر از همه، میتوانید آینده شرکت را ترسیم کنید.
فراموش نکنید در بازارهای مالی ما دنبال این سوال مهم هستیم: درآینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ گذشته ها گذشته است، هرچقدر هم مهم باشد، هیچ پاسخی جایگزین ترسیم چشم انداز آینده نمیشود و تنها پاسخ به این سوال راهگشا خواهد بود.
مثالی که در اینجا زده شد جهت شفاف کردن اهمیت تحلیل بوده و ممکن است شما هیچ وقت در چنین موقعیتی قرار نگیرید، اما وقتی اقدام به خرید سهام شرکت ها میکنید نیز گویی دقیقا در همین موقعیت هستید.
بازارهای مالی محل فعالیت تعداد زیادی از فعالان است و این تفاوت در رویکردهای معاملاتی به خودی خود پویایی این بازار را به همراه دارد، هوشمندانه تر از اینکه ببینید سایرین چه میکنند، این است که بدانید خودتان روی چه شرکتی سرمایه گذاری کرده اید و شناخت خود را آنقدر از آن بالا ببرید که بتوانید محتمل ترین آینده از شرکت را ترسیم کنید.
این مرحله ای است که آن را خلق کردن میدانیم و این سطح از اتکا به شما قدرت تصمیم گیری میدهد و تحلیل یعنی رسیدن به این مرحله، نه ماندن در مرحله خواندن گزارشات و شنیده ها و… .
تحلیلگر کیست؟
نکته ای که در همینجا به آن اشاره خواهیم داشت آن است که در توضیحات ما هم به تحلیلگر و هم به معامله گر اشاره داشتیم، آیا این دو یک مفهوم اند و تفاوتی ندارند؟ به طور قطعی جواب خیر است. پاسخ دقیق تری برای آن که تحلیلگر چیست در این خواهد بود که تفاوت تحلیلگر و معامله گر روشن شود، بسیاری از افراد تحلیلگران خوبی هستند ولی معامله گران ضعیفی اند و بالعکس، بسیاری از افراد معامله گران خوبی اند ولی تحلیلگران حاذقی نیستند، گرچه به عقیده نگارنده حالت دوم کمتر است چراکه کسی که معامله گر خوبی است، توانایی درک و تجزیه و تحلیل امور را نیز دارد. نکته مهم متفاوت بین این دو آن است که در معامله گری دنیایی از مهارتهای روانشناختی، مدیریت سرمایه و… نهفته است که در کتاب ها و منابع نوشته نشده و جز با تجربه معامله گری به دست نمیآید و این تفاوتی است که معامله گران و تحلیل گران دارند، شاید اگر دنبال ایجاد یک تمایز مشخص باشیم، باید بگوییم معامله گران از تحلیل تحلیل گران برای تصمیم گیری استفاده میکنند.
بسیاری از تحلیل گران، صرفا خواندن گزارشات مالی شرکت ها را تحلیل تلقی میکنند، ولی همانطور که در بخش اول اشاره شد تحلیل سه بخش دارد و تا اجرا ادامه دارد.
انواع تحلیل
دو نوع کلی از تحلیلهای رایج مورد استفاده فعالان بازارهای مالی تحلیل بنیادی و تکنیکال است. در تحلیل بنیادی تحلیلگران اقدام به تفسیر شرایط شرکت از ابعاد مالی میکنند که منجر به دست یافتن مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟ به مفهوم مهم و پر کاربردی به نام ارزش ذاتی میگردد و در تحلیل تکنیکال، تحلیلگران اقدام به تفسیر رفتارهای قیمتی سهم در ادوار گذشته میکنند تا بتوانند مبتنی بر الگوهای به جا گذاشته شده آینده را پیش بینی کنند.
در بازارهای مالی شما با حجم زیادی از داده ها روبرو هستید، تحلیل ابزار شماست برای آن که با چشمان بسته اقدام به معامله نکنید، هریک از انواع تحلیل به یکی از ابعاد این داده ها میپردازد که در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت:
۱- تحلیل بنیادی
مثال خرید بخشی از سهم کارخانه فولاد مبارکه اصفهان را به یاد آورید، فرآیندی که برای سرمایه گذاری در این شرکت پیش میبرید را با خود مرور کنید، ما هم با شما مرور میکنیم:
- بررسی داده های گذشته و تاریخی شرکت
- بررسی فرآیندهای عملیاتی شرکت
- بررسی رقبا و سایر بازیگران صنعت
- بررسی شرایط صنعت مربوطه
- بررسی چشم انداز صنعت، تقاضا، تکنولوژی و…
- بررسی ریسک های فعلی و اتی
- بررسی مشکلاتی که سر راه تولید و فروش شرکت است
- بررسی شرایط صنعت در اقتصاد جهانی
- بررسی فاکتورهای اقتصاد کلان همچون نرخ بهره، تورم، ارز و…
تحلیل بنیادی، مهارت مدل سازی فرآیند منطقی تصمیم گیری راجع به سرمایه گذاری در شرکت، با تمرکز با انواع فاکتورهای بالاست که با شما مرور کردیم، فرایند منظم فکر کردن، از کجا به کجا رسیدن و بررسی دقیق دادههای مالی شرکت ها در تحلیل بنیادی میگنجد.
اینکه پولی که مانند خون در رگهای شرکت در جریان است چه مسیری را طی میکند، در بررسی این مسیر شما درگیر بررسی فرآیندهای عملیاتی، بازاریابی، ریسک، فروش، تامین مواد و… شرکت ها نیز خواهید شد.
بدون شک شما سهام شرکت فولاد مبارکه را نمیخرید که هفته آینده بفروشید، لذا داشتن چشم انداز چندین ساله از صنعت و عملیات شرکت از اهمیت برخودار است.
در تحلیل بنیادی، تحلیل گران با مفهوم مهمی به نام ارزش سر و کار دارند، یعنی نتیجه بررسیهای خود را در قالب این مفهوم خلاصه میکنند، ارزش نشان دهنده آینده است.
درواقع مفهومی آتی را به امروز بر میگرداند، آینده را تخمین میزند و سوالی که مطرح می کند این است که آیا با در نظر گرفتن این چشم انداز، امروز این شرکت ارزش خرید دارد یا خیر؟ اگر قیمتی که به شما ارائه میدهند از ارزش مد نظرتان کمتر باشد، درواقع ارزان تر است و دارایی را میخرید و در غیر این صورت خیر.
به صورت دقیق تر و تخصصی تر، باید مفهوم ارزش گذاری را بازترکنیم، که با توجه ب اینکه تمرکز این مقاله بر تحلیل بنیادی است به یکی از مهمترین روشهای ارزش گذاری (به بیان دقیق تر ارزشیابی) بسنده میکنیم. ارزش گذاری تنزیل جریانات نقدی آتی به امروز است.
درواقع جریانات نقدی را برای سه تا ۵ سال به طور معمول پیش بینی میکنند و از آنجائی که این اعداد مربوط به حال حاضر نیست و در سالهای آتی تحقق پیدا میکند، نزخ تنزیلی را برای آن در نظر میگیرند که به نوعی بازدهی مورد انتظار سرمایه گذار از فاصله زمانی امروز تا آینده ای است که جریانات نقدی در آن زمان تحقق پیدا میکند.
در تحلیل بنیادی یکی از مهمترین ابزارهای مورد استفاده تحلیل گران، صورتهای مالی شرکت هاست، گرچه گذشته دقیقا در آینده اتفاق نمیافتد، اما راهنمای خوبی برای ترسیم آینده خواهد بود، لذا یک تحلیل گر بنیادی باید توانایی خواندن و سپس تجزیه و تحلیل صورتهای مالی را داشته باشد.
دیدگاه های تحلیل بنیادی
دو دیدگاه از بالا به پایین و از پایین به بالا در تحلیل بنیادی مورد استفاده قرار میگیرد. در دیدگاه از بالا به پایین، تحلیل از بررسی وضعیت اقتصاد جهانی و وضعیت مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟ صنعت در جهان آغاز شده به وضعیت اقتصاد در ایران و صنعت در ایران و در نهایت تحلیل شرکت میرسد. در دیدگاه از پایین به بالا، از بررسی شرکت شروع میشود و این مسیر برعکس پیموده میشود.
سوالی که مطرح میشود این است که چه شرکتی را تحلیل کنیم، در این حالت اگر صنعت خاصی را مد نظر دارید پیشنهاد میشود از طریق رویکرد پایین به بالا فاکتورهای عملیاتی شرکت ها را مقایسه و شرکت برتر را در زمان کمتر انتخاب و سپس زمان مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟ بیشتری به تحلیل دقیق آن شرکت اختصاص دهید و اگر صنعت مد نظر ندارید از طریق رویکرد بالا به پایین به بررسی وضعیت و چشم انداز صنایع پرداخته و پس از انتخاب صنعت پر پتانسیل، اقدام به انتخاب شرکت از طریق حالت اول کنید.
در بررسی صنعت پر پتانسیل نیز مطالعه گزارشات شرکتهای خارجی و گزارشات چشم انداز صنایع خارجی کمک شایانی به شما میکند، ضمن اینکه در اینجا تاکید زیادی بر این موضوع داریم که بخصوص در شرکتهایی که صادرات و یا واردات دارند، موضوع چشم انداز و وضعیت صنایع در جهان از اهمیت زیادی برخودار است.
۲-تحلیل تکنیکال
معامله گری در بازارهای مالی و اعداد را باید همراه همیشگی هم دانست، تحلیل تکنیکال در نگاه اول روند تاریخی قیمتهای معاملاتی سهام است، اما کاربرد آن به سادگی این جمله نیست و چگونگی پردازش و استفاده از این داده ها بسیار پیچیده و نیازمند دانش تخصصی است، به طوری که امروزه انواع مختلفی از تحلیل ها با پایه تکنیکال همچون تحلیل کلاسیک، امواج الیوت و… مورد استفاده قرار میگیرد.
تحلیل تکنیکال یک فرض مهم را درون خود دارد و آن، این است که تمام فاکتورهای لازم برای تصمیم گیری در قیمت لحاظ شده است، لذا تحلیلگران تکنیکال تسلط کافی به این دانش را برای تصمیم گیریهای خود کافی میدانند.
فرض دیگر تکنیکال آن است که تاریخ تکرار خواهد شد و آن رفتاری که سهم در گذشته از خود نشان داده با احتمال بالایی در آینده تکرار خواهد شد، به بیان دقیق تر، بسیاری از تحلیل گران تکنیکال برای هر سهم یک شخصیت رفتاری قائل هستند و این مسئله را در تحلیلهای خود بسیار موثر میبینند.
درواقع تحلیل گر تکنیکال معتقد است که نیروهایی که بر عرضه و تقاضای بازار موثر هستند، از جمله عوامل اقتصاد داخلی، جهانی، عملیات شرکت ها و… همه و همه بر قیمت ها تاثیر میگذارند. نمودارهای معلول این عوامل هستند و آنچه که “باید” در قیمت ها دیده شده است.
یکی از مهمترین مفاهیم تحلیل تکنیکال، مفهوم روندها هستند، مطالعات زیادی روی ابزارهای شناخت روندها نیز انجام شده، در واقع اینکه تحلیل گر تکنیکال بتواند روند اصلی را تشخیص دهد از اهمیت بالایی برخودار است. علت هم آن است که قیمت ها تمایل دارند به صورت کلی (نه جزئی) در جهت روند حرکت کنند.
تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال در افق سرمایه گذاری
بسیاری معتقدند تحلیل تکنیکال برای بازههای زمانی کوتاه مدت و تحلیل بنیادی برای بازههای زمانی بلندمدت استفاده میشود، اما حقیقت آن است که تحلیل تکنیکال برای بازههای زمانی بلندمدت نیز ابزارهایی را فراهم کرده است، پس دلیل این حرف چیست؟
به صورت دقیق تر باید گفت، ابزار تحلیل تکنیکال برای تصمیم گیری در بازههای زمانی کوتاه مدت امکانی فراهم کرده که تحلیل بنیادی این امکان را در اختیار ما قرار نمیدهد و این تمایز بین این دو روش به لحاظ افق سرمایه گذاری است.
اما در ابتدای صحبت به اعداد اشاره داشتیم، ارتباط تحلیل تکنیکال و اعداد در چیست؟
اساس شکل گیری تحلیل تکنیکال بر روشهای مبتنی بر ریاضی، آمار و هندسه است. همین امر نیز این روش را در صورت استفاده صحیح با دقت بالایی همراه کرده است. همین ویژگی دانش تکنیکال باعث میشود فرد بتواند از تخصص خود در هر بازاری استفاده کند، درواقع ورود به بازار جدید در فاندامنتال نیازمند دانش بیشتر و جدید خواهد بود و این درباره تکنیکال صدق نمیکند.
تکنیکال به نوعی مهارت کار با داده ها در قالب نمودارهای قیمتی است و تفاوتی ندارد آن سهم از چه صنعتی باشد، در چه بازاری باشد و در چه اقتصادی، این مفاهیم اما در بنیادی و فاندامنتال بسیار حائز اهمیت است.
جمع بندی
اینکه شما از کدام یک از این دو نوع تحلیل استفاده کنید کاملا منطبق با سبک معاملاتی خودتان است، برخی تحلیل گران کاملا ارزشی هستند و از تحلیل بنیادی استفاده میکنند، برخی دیگر کاملا رویکرد تکنیکال دارند و برخی دیگر نیز هردوی این تحلیل ها را کنار هم مورد استفاده قرار میدهند.
شاید بتوان گفت مهم تر از آن که شما از هردوی این تحلیل ها استفاده کنید، میزان مهارت شما در آن هاست، ولی قطعا بدون تحلیل، سرمایه گذاری برای شما همانند رانندگی با چشمان بسته و در تاریکی است که احتمال عدم بقا در بازارهای مالی (از بین رفتن سرمایه) را بسیار بالا میبرد.
لنگر ذهنی تقاضا در بورس
1400/09/25
روز چهارشنبه، شاخص بورس پس از افتی ۴روزه و عقبگرد ۳/ ۴درصدی سبزپوش شد. ضعف تقاضا همچنان در بازار خودنمایی میکند و در حالی کارشناسان از ارزندگی قیمتها پس از افتی ۱۶ماهه سخن میگویند که هنوز خبری از خریدار نیست. به نظر میرسد لنگر ذهنی سبب شده است تا سرمایهگذاران بهدلیل حکمفرمایی عدم قطعیتها از تصمیمگیری درست بازبمانند.مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟
به گزارش فراسرمایه ، روز چهارشنبه، روز سبزپوشی نماگرهای بورسی پس از افتی ۴ روزه بود. ۴ روز متوالی که ماحصل آن عقبگرد ۳/ ۴درصدی شاخص کل و منفی شدن بازدهی آن از ابتدای سالجاری بود. دیگر چیزی نمانده تا تمام سهامداران خردی که در ۵ ماه نخست سال ۹۹ به جمع بورسیها اضافه شده بودند، با این بازار ترک بیعت کنند. اما دلیل چیست؟ مگر نمیگویند بازار ارزنده شده، بورس ارزان است، پس چرا خریداری در بازار یافت نمیشود؟ سوالاتی که بسیاری از سهامداران دلخسته هر دقیقه و هر ساعت و هر روز از خود میپرسند اما نمیتوانند به جواب برسند!
به نظر میرسد لنگر ذهنی یکی از دلایل مالی – رفتاری ضعف تقاضا در تالار شیشهای است. به این معنا که سرمایهگذاران با وجود تائید اظهارات کارشناسانه در خصوص سطوح پایین قیمت سهمها و رسیدن به نقطه جذاب خرید، به دلیل قرار گرفتن در عدمقطعیت اقتصادی و سیاسی از تصمیمگیری درست بازماندهاند.
لنگر ذهنی چیست؟
اثر لنگر انداختن (Anchoring Effect)، یکی از سوگیریهای شناختی است که در تصمیمات، قضاوتها و در نهایت رفتار و باورهای فرد تاثیر بهسزایی دارد. آخرین پژوهشهای اقتصاد رفتاری نشان میدهد که تصمیمگیریهای افراد در شرایط عدمقطعیت به سمت مقادیر خاصی گرایش پیدا میکند که به این پدیده سوگیری به سمت لنگرهای ذهنی گفته میشود. اقتصاد رفتاری در پی یافتن پاسخ به این سوال است که تصمیمگیری در شرایط نااطمینانی بر چه اساسی شکل میگیرد. این دانش مدرن نشان میدهد برخلاف دیدگاههای متعارف، حتی در صورت نبود اطلاعات، ذهن به ساختن یک لنگر میپردازد و شرایطی که فرد در ذهن خود ایجاد میکند با وجود اینکه از عدمصحت آنها مطلع است، اما در عینحال تصور میکند به پاسخ صحیح نزدیک است.
لنگر ذهنی از مباحثی است که در حیطه اقتصاد رفتاری مورد بررسی قرار میگیرد، جایی که تعامل بین علم اقتصاد و روانشناسی برقرار میشود؛ ولی قابل تعمیم به سایر علوم انسانی نیز هست. اهل فن میگویند تصمیمگیری در شرایط نااطمینانی بر اساس اطلاعاتی است که سازگار با یک لنگر پیشساخته از ذهن استخراج میشوند، بنابراین چون در مرحله تخمین نهایی از این اطلاعات جهتدار استفاده میشوند، در نتیجه پاسخ نهایی به سمت لنگر سوگیری خواهد داشت. به این معنا که فرد برای پاسخگویی، به بازیابی جهتدار اطلاعات میپردازد. در این نگرش هرچه شناخت از پدیده بیشتر باشد فرآیند تعدیل بیشتر به سمت جواب درست پیش میرود.
دارایی چه زمانی ارزنده است؟
ارزشگذاری (Valuation) به فرآیند تعیین ارزش فعلی (Present value) یک دارایی، شرکت یا کسب و کار گفته میشود. ارزش فعلی دارایی یا شرکت میتواند بر اساس روش به کار گرفته شده، برابر با ارزش ذاتی (Intrinsic value) یا ارزش اقتصادی (Economic value) آن باشد. در یک کلام، ارزشگذاری برای پاسخ به این سوال است که «دارایی یا شرکت چقدر میارزد؟» برای ارزشگذاری داراییها باید پتانسیل کسب درآمد، هزینه صرف شده، ارزش بازار و موارد مشابه دیگر مربوط به آن دارایی را بررسی کرد. ارزشگذاری شرکتها نیز معمولا بر اساس معیارهایی مانند پتانسیل رشد و گسترش، مدت زمان فعالیت، توانمندی تیم مدیریت، میزان درآمد فعلی و آتی و مواردی از این دست انجام میشود.
برای «ارزش» تعاریف متفاوتی وجود دارد. ارزش ذاتی به معنای ارزش واقعی یک شرکت، با در نظر گرفتن ارزش تمام داراییهای مشهود و نامشهود آن است که از طریق تحلیل بنیادین (Fundamental analysis) به دست میآید. ارزش اقتصادی حداکثر ارزش یا قیمتی است که خریداران یا سرمایهگذاران برای یک دارایی یا شرکت قائل میشوند و حاضر به پرداخت آن هستند. ارزش منصفانه گاهی اوقات با عبارت ارزش بازار جایگزین میشود. این دو عبارت مفاهیم بسیار نزدیکی به هم دارند اما تفاوتهایی جزئی میان آن دو وجود دارد.
ارزش منصفانه، قیمتی منطقی از دیدگاه فعالان بازار و مورد توافق فروشنده و خریدار است، به شرطی که هر دو طرف با تمایل و آگاهی کامل حاضر به معامله شده باشند و در نهایت ارزش بازار قیمتی است که در بازار بر اساس میزان عرضه و تقاضا تعیین میشود. اینها تعریف اقتصادی – حسابداری ارزش دارایی است اما واقعیت این است که «قیمت» در بازار و «ارزش» در ذهن سرمایهگذار تعیین میشوند و نمیتوان به صرف پایین آمدن قیمت یا به اصطلاح این روزهای برخی توییترنشینها از «ارزندگی» سهام سخن گفت. مادامی که قیمت به اندازه کافی کمتر از ارزش ذهنی سرمایهگذار نباشد، انگیزه خرید نیز ایجاد نمیشود، بهویژه در زمانهایی که عدمقطعیتها چاشنی فضای اقتصادی کشور شده باشد. نکته مهمی که این روزها شاهد آن هستیم.
بورس ۵۰ ساله اما نابالغ
تقاضای چندانی در بازار وجود ندارد و دلیل آن نیز ضعف پتانسیلهای بنیادی نیست بلکه ترس سرمایهگذاران از دخالتهایی است که از همان ابتدای موجودیت یافتن بورس تهران مانع به بلوغ رسیدن آن شد. بازاری که با بیش از ۵۰ سال سن هنوز به طفلی نابالغ و وابسته میماند که سال ۹۹ توان آن حجم از هواخواه را نداشت و در ۱۶ ماه اخیر نیز تاب ترک آنها را ندارد. دلیل این نابالغی را نیز باید در سیاستها جستوجو کرد. از منگنه «دامنه نوسان» تا «قیمتگذاری دستوری» و «سیاستهای یک بام و هوا» گرفته تا تعلل سیاستگذار برای ارتقای ساختارها و بهنظر میرسد تا زمانیکه این مشکلات رفع نشود نمیتوان توقع رونقی پایدار در این بازار را داشت.مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟
با این حال بسیاری این موضوع را مطرح میکنند که در اقتصاد دستوری کشور نمیتوان به این زودیها به رویای یک بورس بالغ دست یافت و باید با همین بازار ساخت. شاید هم بیراه نباشد. سالهاست که سیاستگذار و متولی بورسی خود از ناکارایی بازار و ساز ناکوک قوانین حاکم بر آن میگوید اما هیچچیز تغییر نکرده و تا او نخواهد نیز تغییری نمیکند. پس شاید بد نباشد در این نوشتار به تکرار پتانسیلهای موجود در بازار که طبیعتا به سودسازی شرکتهای بورسی میانجامد نگاهی بیندازیم. پتانسیلهایی که مشاهده آن در هر کجای دنیا نهتنها مانع خروج سرمایهگذاران از سهامی با قیمتهای نازل میشود بلکه پولهای جدیدی را نیز جذب این بازار خواهد کرد.
پتانسیلهای محرک تقاضا در بورس
رشد دلار نیمایی: قیمت دلار در سامانه نیما که روز سهشنبه موفق شده بود برای اولین بار در سالجاری وارد کانال ۲۴هزار تومانی شود، روز چهارشنبه نیز به مسیر صعودی خود ادامه داد. هرچند همچنان فاصله میان دو نرخ آزاد و نیمایی زیاد است اما قیمت ارز نیما مبنای فروش ارز صادراتی شرکتهای بزرگ بورسی و همچنین ارز مبنای واردات مواد اولیه است که مورد توجه بورسبازان قرار دارد، چرا که با رشد دلاری نیمایی شاهد رشد مبلغ فروش شرکتهای بزرگ و شاخصسازی بورسی و اثرگذاری مثبت آن بر سودآوری شرکتها خواهیم بود.
باید توجه داشت که درصد بالایی از ارزش کل بازار سرمایه (بیش از ۶۰درصد) به شرکتهای صادراتمحور با درآمد دلاری اختصاص دارد. در این میان افزایش نرخ نیما سبب میشود که درآمد فروش در نتیجه سودآوری این شرکتها افزایش یابد؛ فرآیندی که به موجب آن باید شاهد افزایش استقبال و خرید سهام شرکتهای صادراتمحور در تالار شیشهای باشیم. شرکتهای صادراتمحور در صنایع پتروشیمی، فلزات اساسی، بخشی از صنایع معدنی و امثال آن شرکتهایی هستند که به طور خاص از افزایش نرخ ارز نیمایی منتفع میشوند.
نسبتهای جذاب در بورس تهران: ادامه افت قیمت سهام سبب شده نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر بازار سهام (بر اساس گزارش اجماع تحلیلگران) به کمتر از ۶ مرتبه نزول کند. آخرین باری که P/ E فوروارد بورس تهران چنین سطوحی را تجربه کرده بود، بهمنماه سال ۹۸ بود. بر اساس این گزارش در حال حاضر شرکتهای بزرگ بازار سهام از نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر ۸/ ۵ واحد و کوچکترها P/ E فوروارد ۲/ ۷ مرتبهای را در اختیار دارند. این در حالی است که در روزهای اوج سال ۹۹، این نسبت برای کل بازار به ۲۲ واحد رسیده بود و گروههای بزرگ و کوچک به ترتیب P/ E فوروارد ۵/ ۲۰ و ۳۲ واحد را در اختیار داشتند.
نسبت P/ E در واقع انتظارات سرمایهگذاران از بازدهی آینده یک دارایی را به ما نشان میدهد، به این معنی که یک سرمایهگذار حاضر است به ازای هر یک ریال بازدهی که به دست میآورد، چند ریال پرداخت کند. P/ E بالا برای یک سهم، نشاندهنده این است که بازار توقع دارد سود آن شرکت در آینده رشد کند یا اینکه قیمت گرانتر از آنی است که باید باشد. همچنین اگر P/ E یک سهم پایین باشد، نشاندهنده این است که بازار انتظار دارد در آینده سود آن شرکت کاهش پیدا کند یا برعکس قیمت خود را با سود به تعادل برساند. از آنجا که در ۱۶ ماه گذشته شاهد افت محسوس قیمتها در تالار شیشهای بودیم پس نسبتهای کنونی قیمت به درآمد میتواند این سیگنال را به بازار و سهامداران ارسال کند که زمان هماهنگی قیمتها با سود شرکتها فرارسیده و زمان خوبی برای خرید سهام است.
احتمال حصول توافق هستهای: روز گذشته سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه از احتمال تفاهم قریبالوقوع ایران و آژانس خبر داد و گفت که در گفتوگوهای رئیس سازمان انرژی اتمی و مدیرکل آژانس پیشرفت حاصل شده و شکافها کاهش یافته است. وی گفت که میتواند انتظار داشته باشد تفاهمی بین طرفین به زودی حاصل شود. توافق هستهای و رفع تحریمها هر چند ذهن فعالان بورسی را به کاهش نرخ دلار در بازار آزاد و هراس از افت محسوس سود اسمی شرکتهای صادراتمحور منحرف میکند اما واقعیت چیز دیگری است. در احتمال کاهشی شدن دلار و تورم پس از احیای برجام شکی نیست. موضوعی که طبیعتا به کاهش ارقام سودسازی شرکتهایی میانجامد که عایدی صادراتی آنها بر اساس قیمت دلار تعیین میشود و با افت آن از این منظر شاید متضرر شوند اما این همه ماجرا نیست.
بررسیها و گفتههای کارشناسی همگی بر این واقعیت صحه میگذارند که در دوره پساتحریم، سود واقعی بنگاههای اقتصادی روبهرشد خواهد گذاشت. از تسهیل روابط اقتصادی بینالمللی گرفته تا کاهش هزینه دادوستد و نقل و انتقال پول و رسیدن به بازارهای جدید صادراتی و مشتریانی که شاید حتی برای مراوده با ایران سر و دست بشکنند. همه اینها میتواند سود واقعی (و نه سود اسمی) شرکتهای صادراتمحور را ارتقا دهد. شرکتهای داخلی و به اصطلاح ریالی نیز سودی دوطرفه خواهند برد. هم با کاهش نرخ دلار شاهد کاهش هزینه واردات مواد اولیه خود و هم با کاهش تورم و افزایش قدرت خریداران ایرانی، شاهد رشد فروش و خروج از رکود چند ساله خواهند بود. پس هیچ تردیدی نداشته باشید که توافق هستهای و رفع تحریمها برد بورس و بورسیها را به دنبال خواهد داشت.
جذابیت سودهای تقسیمی پایان سال مالی: سود تقسیمی یا همان DPS همواره موردتوجه سهامداران قرار داشته است. هر چند در عمل هر میزان که سود میان سهامداران تقسیم شود به همان میزان شاهد تعدیل قیمت سهم و بیتاثیر بودن آن در ارزش دارایی یک سهامدار خواهیم بود اما این مهم از جنبه دیگری حائز اهمیت است. رقیق شدن قیمت سهام پس از تقسیم سود و انتظار روانی برای بازگشت به سطوح پیش از تقسیم از مهمترین عواملی است که میتواند به جذابیت این بازار در فصل مجامع منجر شود، ضمن آنکه با رقیق شدن قیمت سهام نسبت قیمت به درآمد نیز تعدیل خواهد شد.
مثبتهای چندگانه بودجه ۱۴۰۱: مفاد مختلف بودجهای اثرگذار بر بازار سهام در گزارش روز سهشنبه به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تنها نکته نگرانکننده برای فعالان بورسی، افزایش قابلتوجه نرخ سوخت گاز صنایع بود که آن نیز با تعیین سقف افزایش کمی از نگرانیها کاست. از جانب سایر بندها همچون ثبات بهره مالکانه، تغییر در قوانین مالیاتی نظیر تخفیف ۵درصدی مالیاتی برای تولیدکنندگان و اختصاص سرفصلی جداگانه به صندوق تثبیت بازار سرمایه و تصمیم برای روانه شدن مالیات دادوستد سهام به این صندوق برای حمایت از بازار سهام، افزایش کف نرخ تسعیر ارز به ۲۳هزار تومان و اجازه تعیین قیمت ارز در سامانه نیما برای تولیدکنندگان، حذف ارز ۴۲۰۰ و کاهش ۴۵درصدی انتشار اوراق اما نه تنها تهدیدی مورد توجه شرکتهای بورسی نیست بلکه مشوقی نیز برای سرمایهگذاری در این بازار به شمار میرود.
نگاهی گذرا به معاملات چهارشنبه بورس
بورس تهران در آخرین روز کاری هفته با رشد ۱۱/ ۰درصدی شاخص کل همراه شد اما نماگر هموزن به عنوان شاخصی برای مقایسه یکسان و بدون وزن تمامی شرکتهای فعال در تالار شیشهای افت ۲۸/ ۰درصدی را تجربه کرد. در این میان فضای رکودی حاکم بر معاملات سبب شد ارزش خرد دادوستد سهام و حقتقدم به ۱۵۶۰میلیارد تومان کاهش یابد. حقیقیها نیز به خروج از گردونه معاملات سهام ادامه دادند و طی دادوستدهای این روز شاهد جابهجایی سهامی به ارزش ۲۶۱میلیارد تومان در مسیر حقیقی به حقوقی بودیم. در این میان خودروییها در صدر لیست خروج سهامداران خرد جای گرفتند و پس از آن نوبت به گروههای فلزات اساسی، چند رشتهای صنعتی و فرآوردههای نفتی رسید.
اما از صفوف خرید و فروش چه خبر؟ در روزی که شاخص کل بورس تهران با رشد ۱۱/ ۰ درصدی همراه شد، از ۳۳۹ نماد معامله شده، قیمت پایانی ۱۱۵ سهم (۳۴درصد) مثبت بود و در مقابل ۲۰۳ سهم (۶۰درصد) در سطوح منفی دادوستد شدند. در این بازار ۱۸ نماد (۵درصد) صف خریدی به ارزش ۲۸میلیارد تومان تشکیل دادند. اما در مقابل شاهد شکلگیری صف فروش در ۴۰ نماد بورسی (۱۲درصد) به ارزش ۸۶میلیارد تومان بودیم.
در فرابورس ایران اما در روزی که آیفکس افت ۱۱/ ۰ درصدی را ثبت کرد، ۱۴۴ نماد معامله شدند که در این میان قیمت ۳۵ سهم (۲۴درصد) مثبت و ۱۰۵ سهم (۷۳درصد) منفی بود. در این بازار ۸ نماد (۶درصد) صف خریدی به ارزش ۶/ ۵ میلیارد تومان تشکیل دادند و در مقابل شاهد شکلگیری صف فروش در ۲۴ نماد بورسی (۱۷درصد) به ارزش ۵۳میلیارد تومان بودیم. بازار مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟ پایه نیز دیروز میزبان دادوستد ۱۲۴ نماد بود. در این میان ۲۲ سهم (۱۸درصد) مثبت ماندند و در مقابل شاهد ۹۲ سهم (۷۴درصد) در محدوده منفی بودیم. در این بازار نیز ۱۴ نماد (۱۱درصد) صف خریدی به ارزش ۲۷میلیارد تومان شکل دادند و صف فروش در این بازار به ۷۳ نماد (۵۹درصد) با ارزشی بالغ بر ۲۵۳میلیارد تومان اختصاص پیدا کرد.
لنگر ذهنی تقاضا در بورس
1400/09/25
روز چهارشنبه، شاخص بورس پس از افتی ۴روزه و عقبگرد ۳/ ۴درصدی سبزپوش شد. ضعف تقاضا همچنان در بازار خودنمایی میکند و در حالی کارشناسان از ارزندگی قیمتها پس از افتی ۱۶ماهه سخن میگویند که هنوز خبری از خریدار نیست. به نظر میرسد لنگر ذهنی سبب شده است تا سرمایهگذاران بهدلیل حکمفرمایی عدم قطعیتها از تصمیمگیری درست بازبمانند.
به گزارش فراسرمایه ، روز چهارشنبه، روز سبزپوشی نماگرهای بورسی پس از افتی ۴ روزه بود. ۴ روز متوالی که ماحصل آن عقبگرد ۳/ ۴درصدی شاخص کل و منفی شدن بازدهی آن از ابتدای سالجاری بود. دیگر چیزی نمانده تا تمام سهامداران خردی که در ۵ ماه نخست سال ۹۹ به جمع بورسیها اضافه شده بودند، با این بازار ترک بیعت کنند. اما دلیل چیست؟ مگر نمیگویند بازار ارزنده شده، بورس ارزان است، پس چرا خریداری در بازار یافت نمیشود؟ سوالاتی که بسیاری از سهامداران دلخسته هر دقیقه و هر ساعت و هر روز از خود میپرسند اما نمیتوانند به جواب برسند!
به نظر میرسد لنگر ذهنی یکی از دلایل مالی – رفتاری ضعف تقاضا در تالار شیشهای است. به این معنا که سرمایهگذاران با وجود تائید اظهارات کارشناسانه در خصوص سطوح پایین قیمت سهمها و رسیدن به نقطه جذاب خرید، به دلیل قرار گرفتن در عدمقطعیت اقتصادی و سیاسی از تصمیمگیری درست بازماندهاند.
لنگر ذهنی چیست؟
اثر لنگر انداختن (Anchoring Effect)، یکی از سوگیریهای شناختی است که در تصمیمات، قضاوتها و در نهایت رفتار و باورهای فرد تاثیر بهسزایی دارد. آخرین پژوهشهای اقتصاد رفتاری نشان میدهد که تصمیمگیریهای افراد در شرایط عدمقطعیت به سمت مقادیر خاصی گرایش پیدا میکند که به این پدیده سوگیری به سمت لنگرهای ذهنی گفته میشود. اقتصاد رفتاری در پی یافتن پاسخ به این سوال است که تصمیمگیری در شرایط نااطمینانی بر چه اساسی شکل میگیرد. این دانش مدرن نشان میدهد برخلاف دیدگاههای متعارف، حتی در صورت نبود اطلاعات، ذهن به ساختن یک لنگر میپردازد و شرایطی که فرد در ذهن خود ایجاد میکند با وجود اینکه از عدمصحت آنها مطلع است، اما در عینحال تصور میکند به پاسخ صحیح نزدیک است.
لنگر ذهنی از مباحثی است که در حیطه اقتصاد رفتاری مورد بررسی قرار میگیرد، جایی که تعامل بین علم اقتصاد و روانشناسی برقرار میشود؛ ولی قابل تعمیم به سایر علوم انسانی نیز هست. اهل فن میگویند تصمیمگیری در شرایط نااطمینانی بر اساس اطلاعاتی است که سازگار با یک لنگر پیشساخته از ذهن استخراج میشوند، بنابراین چون در مرحله تخمین نهایی از این اطلاعات جهتدار استفاده میشوند، در نتیجه پاسخ نهایی به سمت لنگر سوگیری خواهد داشت. به این معنا که فرد برای پاسخگویی، به بازیابی جهتدار اطلاعات میپردازد. در این نگرش هرچه شناخت از پدیده بیشتر باشد فرآیند تعدیل بیشتر به سمت جواب درست پیش میرود.
دارایی چه زمانی ارزنده است؟
ارزشگذاری (Valuation) به فرآیند تعیین ارزش فعلی (Present value) یک دارایی، شرکت یا کسب و کار گفته میشود. ارزش فعلی دارایی یا شرکت میتواند بر اساس روش به کار گرفته شده، برابر با ارزش ذاتی (Intrinsic value) یا ارزش اقتصادی (Economic value) آن باشد. در یک کلام، ارزشگذاری برای پاسخ به این سوال است که «دارایی یا شرکت چقدر میارزد؟» برای ارزشگذاری داراییها باید پتانسیل کسب درآمد، هزینه صرف شده، ارزش بازار و موارد مشابه دیگر مربوط به آن دارایی را بررسی کرد. ارزشگذاری شرکتها نیز معمولا بر اساس معیارهایی مانند پتانسیل رشد و گسترش، مدت زمان فعالیت، توانمندی تیم مدیریت، میزان درآمد فعلی و آتی و مواردی از این دست انجام میشود.
برای «ارزش» تعاریف متفاوتی وجود دارد. ارزش ذاتی به معنای ارزش واقعی یک شرکت، با در نظر گرفتن ارزش تمام داراییهای مشهود و نامشهود آن است که از طریق تحلیل بنیادین (Fundamental analysis) به دست میآید. ارزش اقتصادی حداکثر ارزش یا قیمتی است که خریداران یا سرمایهگذاران برای یک دارایی یا شرکت قائل میشوند و حاضر به پرداخت آن هستند. ارزش منصفانه گاهی اوقات با عبارت ارزش بازار جایگزین میشود. این دو عبارت مفاهیم بسیار نزدیکی به هم دارند اما تفاوتهایی جزئی میان آن دو وجود دارد.
ارزش منصفانه، قیمتی منطقی از دیدگاه فعالان بازار و مورد توافق فروشنده و خریدار است، به شرطی که هر دو طرف با تمایل و آگاهی کامل حاضر به معامله شده باشند و در نهایت ارزش بازار قیمتی است که در بازار بر اساس میزان عرضه و تقاضا تعیین میشود. اینها تعریف اقتصادی – حسابداری ارزش دارایی است اما واقعیت این است که «قیمت» در بازار و «ارزش» در ذهن سرمایهگذار تعیین میشوند و نمیتوان به صرف پایین آمدن قیمت یا به اصطلاح این روزهای برخی توییترنشینها از «ارزندگی» سهام سخن گفت. مادامی که قیمت به اندازه کافی کمتر از ارزش ذهنی سرمایهگذار نباشد، انگیزه خرید نیز ایجاد نمیشود، بهویژه در زمانهایی که عدمقطعیتها چاشنی فضای اقتصادی کشور شده باشد. نکته مهمی که این روزها شاهد آن هستیم.
بورس ۵۰ ساله اما نابالغ
تقاضای چندانی در بازار وجود ندارد و دلیل آن نیز ضعف پتانسیلهای بنیادی نیست بلکه ترس سرمایهگذاران از دخالتهایی است که از همان ابتدای موجودیت یافتن بورس تهران مانع به بلوغ رسیدن آن شد. بازاری که با بیش از ۵۰ سال سن هنوز به طفلی نابالغ و وابسته میماند که سال ۹۹ توان آن حجم از هواخواه را نداشت و در ۱۶ ماه اخیر نیز تاب ترک آنها را ندارد. دلیل این نابالغی را نیز باید در سیاستها جستوجو کرد. از منگنه «دامنه نوسان» تا «قیمتگذاری دستوری» و «سیاستهای یک بام و هوا» گرفته تا تعلل سیاستگذار برای ارتقای ساختارها و بهنظر میرسد تا زمانیکه این مشکلات رفع نشود نمیتوان توقع رونقی پایدار در این بازار را داشت.
با این حال بسیاری این موضوع را مطرح میکنند که در اقتصاد دستوری کشور نمیتوان به این زودیها به رویای یک بورس بالغ دست یافت و باید با همین بازار ساخت. شاید هم بیراه نباشد. سالهاست که سیاستگذار و متولی بورسی خود از ناکارایی بازار و ساز ناکوک قوانین حاکم بر آن میگوید اما هیچچیز تغییر نکرده و تا او نخواهد نیز تغییری نمیکند. پس شاید بد نباشد در این نوشتار به تکرار پتانسیلهای موجود در بازار که طبیعتا به سودسازی شرکتهای بورسی میانجامد نگاهی بیندازیم. پتانسیلهایی که مشاهده آن در هر کجای دنیا نهتنها مانع خروج سرمایهگذاران از سهامی با قیمتهای نازل میشود بلکه پولهای جدیدی را نیز جذب این بازار خواهد کرد.
پتانسیلهای محرک تقاضا در بورس
رشد دلار نیمایی: قیمت دلار در سامانه نیما که روز سهشنبه موفق شده بود برای اولین بار در سالجاری وارد کانال ۲۴هزار تومانی شود، روز چهارشنبه نیز به مسیر صعودی خود ادامه داد. هرچند همچنان فاصله میان دو نرخ آزاد و نیمایی زیاد است اما قیمت ارز نیما مبنای فروش ارز صادراتی شرکتهای بزرگ بورسی و همچنین ارز مبنای واردات مواد اولیه است که مورد توجه بورسبازان قرار دارد، چرا که با رشد دلاری نیمایی شاهد رشد مبلغ فروش شرکتهای بزرگ و شاخصسازی بورسی و اثرگذاری مثبت آن بر سودآوری شرکتها خواهیم بود.
باید توجه داشت که درصد بالایی از ارزش کل بازار سرمایه (بیش از ۶۰درصد) به شرکتهای صادراتمحور با درآمد دلاری اختصاص دارد. در این میان افزایش نرخ نیما سبب میشود که درآمد فروش در نتیجه سودآوری این شرکتها افزایش یابد؛ فرآیندی که به موجب آن باید شاهد افزایش استقبال و خرید سهام شرکتهای صادراتمحور در تالار شیشهای باشیم. شرکتهای صادراتمحور در صنایع پتروشیمی، فلزات اساسی، بخشی از صنایع معدنی و امثال آن شرکتهایی هستند که به طور خاص از افزایش نرخ ارز نیمایی منتفع میشوند.
نسبتهای جذاب در بورس تهران: ادامه افت قیمت سهام سبب شده نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر بازار سهام (بر اساس گزارش اجماع تحلیلگران) به کمتر از ۶ مرتبه نزول کند. آخرین باری که P/ E فوروارد بورس تهران چنین سطوحی را تجربه کرده بود، بهمنماه سال ۹۸ بود. بر اساس این گزارش در حال حاضر شرکتهای بزرگ بازار سهام از نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر ۸/ ۵ واحد و کوچکترها P/ E فوروارد ۲/ ۷ مرتبهای را در اختیار دارند. این مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟ در حالی است که در روزهای اوج سال ۹۹، این نسبت برای کل بازار به ۲۲ واحد رسیده بود و گروههای بزرگ و کوچک به ترتیب P/ E فوروارد ۵/ ۲۰ و ۳۲ واحد را در اختیار داشتند.
نسبت P/ E در واقع انتظارات سرمایهگذاران از بازدهی آینده یک دارایی را به ما نشان میدهد، به این معنی که یک سرمایهگذار حاضر است به ازای هر یک ریال بازدهی که به دست میآورد، چند ریال پرداخت کند. P/ E بالا برای یک سهم، نشاندهنده این است که بازار توقع دارد سود آن شرکت در آینده رشد کند یا اینکه قیمت گرانتر از آنی است که باید باشد. همچنین اگر P/ E یک سهم پایین باشد، نشاندهنده این است که بازار انتظار دارد در آینده سود آن شرکت کاهش پیدا کند یا برعکس قیمت خود را با سود به تعادل برساند. از آنجا که در ۱۶ ماه گذشته شاهد افت محسوس قیمتها در تالار شیشهای بودیم پس نسبتهای کنونی قیمت به درآمد میتواند این سیگنال را به بازار و سهامداران ارسال کند که زمان هماهنگی قیمتها با سود شرکتها فرارسیده و زمان خوبی برای خرید سهام است.
احتمال حصول توافق هستهای: روز گذشته سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه از احتمال تفاهم قریبالوقوع ایران و آژانس خبر داد و گفت که در گفتوگوهای رئیس سازمان انرژی اتمی و مدیرکل آژانس پیشرفت حاصل شده و شکافها کاهش یافته است. وی گفت که میتواند انتظار داشته باشد تفاهمی بین طرفین به زودی حاصل شود. توافق هستهای و رفع تحریمها هر چند ذهن فعالان بورسی را به کاهش نرخ دلار در بازار آزاد و هراس از افت محسوس سود اسمی شرکتهای صادراتمحور منحرف میکند اما واقعیت چیز دیگری است. در احتمال کاهشی شدن دلار و تورم پس از احیای برجام شکی نیست. موضوعی که طبیعتا به کاهش ارقام سودسازی شرکتهایی میانجامد که عایدی صادراتی آنها بر اساس قیمت دلار تعیین میشود و با افت آن از این منظر شاید متضرر شوند اما این همه ماجرا نیست.
بررسیها و گفتههای کارشناسی همگی بر این واقعیت صحه میگذارند که در دوره پساتحریم، مالی رفتاری چه سطوحی دارد؟ سود واقعی بنگاههای اقتصادی روبهرشد خواهد گذاشت. از تسهیل روابط اقتصادی بینالمللی گرفته تا کاهش هزینه دادوستد و نقل و انتقال پول و رسیدن به بازارهای جدید صادراتی و مشتریانی که شاید حتی برای مراوده با ایران سر و دست بشکنند. همه اینها میتواند سود واقعی (و نه سود اسمی) شرکتهای صادراتمحور را ارتقا دهد. شرکتهای داخلی و به اصطلاح ریالی نیز سودی دوطرفه خواهند برد. هم با کاهش نرخ دلار شاهد کاهش هزینه واردات مواد اولیه خود و هم با کاهش تورم و افزایش قدرت خریداران ایرانی، شاهد رشد فروش و خروج از رکود چند ساله خواهند بود. پس هیچ تردیدی نداشته باشید که توافق هستهای و رفع تحریمها برد بورس و بورسیها را به دنبال خواهد داشت.
جذابیت سودهای تقسیمی پایان سال مالی: سود تقسیمی یا همان DPS همواره موردتوجه سهامداران قرار داشته است. هر چند در عمل هر میزان که سود میان سهامداران تقسیم شود به همان میزان شاهد تعدیل قیمت سهم و بیتاثیر بودن آن در ارزش دارایی یک سهامدار خواهیم بود اما این مهم از جنبه دیگری حائز اهمیت است. رقیق شدن قیمت سهام پس از تقسیم سود و انتظار روانی برای بازگشت به سطوح پیش از تقسیم از مهمترین عواملی است که میتواند به جذابیت این بازار در فصل مجامع منجر شود، ضمن آنکه با رقیق شدن قیمت سهام نسبت قیمت به درآمد نیز تعدیل خواهد شد.
مثبتهای چندگانه بودجه ۱۴۰۱: مفاد مختلف بودجهای اثرگذار بر بازار سهام در گزارش روز سهشنبه به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تنها نکته نگرانکننده برای فعالان بورسی، افزایش قابلتوجه نرخ سوخت گاز صنایع بود که آن نیز با تعیین سقف افزایش کمی از نگرانیها کاست. از جانب سایر بندها همچون ثبات بهره مالکانه، تغییر در قوانین مالیاتی نظیر تخفیف ۵درصدی مالیاتی برای تولیدکنندگان و اختصاص سرفصلی جداگانه به صندوق تثبیت بازار سرمایه و تصمیم برای روانه شدن مالیات دادوستد سهام به این صندوق برای حمایت از بازار سهام، افزایش کف نرخ تسعیر ارز به ۲۳هزار تومان و اجازه تعیین قیمت ارز در سامانه نیما برای تولیدکنندگان، حذف ارز ۴۲۰۰ و کاهش ۴۵درصدی انتشار اوراق اما نه تنها تهدیدی مورد توجه شرکتهای بورسی نیست بلکه مشوقی نیز برای سرمایهگذاری در این بازار به شمار میرود.
نگاهی گذرا به معاملات چهارشنبه بورس
بورس تهران در آخرین روز کاری هفته با رشد ۱۱/ ۰درصدی شاخص کل همراه شد اما نماگر هموزن به عنوان شاخصی برای مقایسه یکسان و بدون وزن تمامی شرکتهای فعال در تالار شیشهای افت ۲۸/ ۰درصدی را تجربه کرد. در این میان فضای رکودی حاکم بر معاملات سبب شد ارزش خرد دادوستد سهام و حقتقدم به ۱۵۶۰میلیارد تومان کاهش یابد. حقیقیها نیز به خروج از گردونه معاملات سهام ادامه دادند و طی دادوستدهای این روز شاهد جابهجایی سهامی به ارزش ۲۶۱میلیارد تومان در مسیر حقیقی به حقوقی بودیم. در این میان خودروییها در صدر لیست خروج سهامداران خرد جای گرفتند و پس از آن نوبت به گروههای فلزات اساسی، چند رشتهای صنعتی و فرآوردههای نفتی رسید.
اما از صفوف خرید و فروش چه خبر؟ در روزی که شاخص کل بورس تهران با رشد ۱۱/ ۰ درصدی همراه شد، از ۳۳۹ نماد معامله شده، قیمت پایانی ۱۱۵ سهم (۳۴درصد) مثبت بود و در مقابل ۲۰۳ سهم (۶۰درصد) در سطوح منفی دادوستد شدند. در این بازار ۱۸ نماد (۵درصد) صف خریدی به ارزش ۲۸میلیارد تومان تشکیل دادند. اما در مقابل شاهد شکلگیری صف فروش در ۴۰ نماد بورسی (۱۲درصد) به ارزش ۸۶میلیارد تومان بودیم.
در فرابورس ایران اما در روزی که آیفکس افت ۱۱/ ۰ درصدی را ثبت کرد، ۱۴۴ نماد معامله شدند که در این میان قیمت ۳۵ سهم (۲۴درصد) مثبت و ۱۰۵ سهم (۷۳درصد) منفی بود. در این بازار ۸ نماد (۶درصد) صف خریدی به ارزش ۶/ ۵ میلیارد تومان تشکیل دادند و در مقابل شاهد شکلگیری صف فروش در ۲۴ نماد بورسی (۱۷درصد) به ارزش ۵۳میلیارد تومان بودیم. بازار پایه نیز دیروز میزبان دادوستد ۱۲۴ نماد بود. در این میان ۲۲ سهم (۱۸درصد) مثبت ماندند و در مقابل شاهد ۹۲ سهم (۷۴درصد) در محدوده منفی بودیم. در این بازار نیز ۱۴ نماد (۱۱درصد) صف خریدی به ارزش ۲۷میلیارد تومان شکل دادند و صف فروش در این بازار به ۷۳ نماد (۵۹درصد) با ارزشی بالغ بر ۲۵۳میلیارد تومان اختصاص پیدا کرد.
سه دلیل برای افزایش 35 درصدی قیمت سولانا درهفت روز
قیمت سولانا روز دوشنبه افزایش یافت. این افزایش به دلیل افزایش قیمت در بازار تحت رهبری بیت کوین ، حجم کل قفل شده (TVL) به بالاترین سطح و قول تنظیمات تکنیکال اتفاق اقتاد.
بیت کوین باعث رونق بازار شد
سولانا بیش از 6 درصد افزایش داشت و به بالاترین سطح روزانه در حدود 214 دلار رسید. در حال حاضر بیش از 35 درصد از هفته گذشته افزایش یافته است و به بالاترین سطح خود یعنی حدود 222 دلار در اوایل سپتامبر نزدیک شده است.
صعود بیت کوین به بالاترین رکورد خود در 67000 دلار در هفته گذشته منجر شد که کل سرمایه بازار ارزهای دیجیتال از مرز 2.5 تریلیون دلار در هفت روز گذشته عبور کند ، که نقطه عطفی جدید برای ارزهای دیجیتال است.
این امر به بالاتر رفتن سولانا و رقیبانش مانند اتر و کاردانو کمک کرد.رمزارزهای اتریوم و کاردانو نیز به ترتیب بیش از 10 درصد و 1 درصد جهش کردند.
TVL سولانا به رکورد بالایی رسید
طبق اطلاعات سایت DeFi Llama ،افزایش قیمت سولانا در حالی ظاهر شد که TVL تمام پروژه های مالی غیر متمرکز (DeFi) ساخته شده بر روی بلاک چین به رکورد جدید 13.53 میلیارد دلار رسید .
غالب ترین پروژه DeFi در بلاک چین سولانا ، Saber بود ، یک پروتکل بازارساز خودکار (AMM) که به کاربران و برنامه های کاربردی سولانا این امکان را می دهد تا بین جفت دارایی های استیبل به طور کارآمد تجارت کنند و با تامین نقدینگی برای این پلت فرم ، بازدهی کسب کنند.
سهم Saber در نقدینگی سولانا 2.05 میلیارد دلار است.
در همین حال ، چهار پروژه DeFi دیگر با TVL بیش از 1 میلیارد دلار وجود دارد. این پروژه ها شامل Raydium با 1.9میلیارد دلار ، Sunny با 1.73میلیارد دلار، Serum با 1.69 میلیارد دلار و Marinade Finance با 1.63میلیارد دلار می باشد.
سولانا همچنین اعلام کرد که پروژه های DeFi بیشتری را پس از اتمام Ignition hackathon در 18 اکتبر به لیست خود اضافه می کند. کاربران برای استفاده از این برنامه ها و برای پرداخت هزینه تراکنش ، باید توکن SOL داشته باشند ، بنابراین چشم انداز سولانا تقاضای بیشتر توکن در آینده می باشد.
قیمت تکنیکال سولانا
جدیدترین افزایش قیمت SOL به عنوان بخشی از یک حرکت شکستن نقطه مقاومت قیمتی رخ داد و مانند یک پرچم سه گوش خوش بینانه بود. همانطور که Cointelegraph قبلا گزارش داد، چشم انداز تکنیکال قصد دارد سولانا را به سطوحی برابر با حداکثر فاصله بین خط روند بالایی و پایینی پرچم سه گوش در حدود 85 دلار ببرد.
در نتیجه، با افزودن 85 دلار به سطح مقاومت 158 دلار، هدف قیمت پرچم سولانا 243 دلار است (تقریباً 250 دلار). در همین حال ، یک بازآزمایی مجدد از خط روند بالای پرچم به عنوان پشتیبانی ، می تواند راه اندازی صعودی را باطل کند.
راستی! برای دریافت مطالب جدید در کانال تلگرام یا پیج اینستاگرام عضو شوید.
دیدگاه شما