ارائه مدل ساختاری انواع ریسک در بانکها با استفاده از رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری فازی
1 دانشیار، گروه مدیریت صنعتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.
2 استادیار، گروه مدیریت بازرگانی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران.
3 کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران.
4 دانشجوی دکتری اقتصاد، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
چکیده
بخش بانکی را میتوان در اقتصاد ایران مهمترین پل ارتباطی میان عرضه و انواع ریسک در بازارهای مالی تقاضای منابع پولی دانست از طرفی تجربیات دهههای اخیر در بازارهای مالی و بهویژه بانکهای کشورهای مختلف نشاندهندهی افزایش اهمیت مدیریت ریسک در فعالیتهای مالی است. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی مدل ساختاری انواع ریسک در بانکها با استفاده از رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری فازی (FISM) است که با مطالعه ادبیات موضوعی و بهرهگیری از رویکرد تحلیل محتوای متنی تعداد 11 ریسک تأثیرگذار شناسایی و جهت بومیسازی آنها در حوزه بانکی کشور از تکنیک دلفی در سه دوره استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را مدیران و کارشناسان آشنا به موضوع و شاغل در حوزه بانک تشکیل دادند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که روایی و پایایی آن به ترتیب از طریق محاسبه ضریب همبستگی کندال (82/0) و نرخ ناسازگاری گوگوس و بوچر (08/0، 06/0) تائید شد. جهت طراحی مدل ساختاری ریسکها از رهیافت مدلسازی ساختاری تفسیری در محیط فازی جهت مدیریت ابهامات زبانی در قضاوتها بهره گرفته شد. نتایج مدلسازی و تحلیل میک مک نشان داد که ریسکهای نقدینگی، اعتباری، عملیاتی، نرخ سود، نرخ ارز و ریسک قوانین و مقررات جزء ریسکهای پایهای و کلیدی در حوزهی بانکی هستند.
کلیدواژهها
20.1001.1.26454637.1400.11.33.7.4
عنوان مقاله [English]
Presentation of the structural model of risk types in banks using the Fuzzy Interpretative Structural Modeling Approach
نویسندگان [English]
- Hassan Farsijani 1
- Mohsen Arefnezhad 2
- Somayeh Asadi 3
- Ali Hasanvand 4
The experiences of recent decades in financial markets, and in particular the banks of different countries, indicate an increase in the importance of risk management in financial activities. Therefore, international efforts are aimed at creating a framework for standards that can be achieved by improving the financial health of the institution, especially banks. The axis of these standards has been manifested in creating an integrated risk management framework in the context of corporate risk management. The main purpose of the present research is to design a structural model of the types of existing risks in the banking sector. By studying thematic literature and using the textual content analysis approach, eleven effective risks were identified and for localization of them in the country's banking sector, Delphi technique was used for three periods of use It turned out The statistical population of the study consisted of managers and experts familiar with the subject and working in the banking sector. A researcher-made questionnaire was used to collect data. The reliability and validity of the questionnaire was confirmed by calculating Kendall's correlation coefficient (0.82) and Goghos and Boucher's correlation coefficient (0.08, 0.06), respectively. In order to design a structural model of risk, an interpretive structural modeling approach was used in fuzzy environment to manage linguistic ambiguity in judgments. The results of the Mick-Mac modeling and analysis showed that liquidity, credit, operational, interest rate, exchange rate risk and risk of laws and regulations are key and basic risks in the banking sector.
چگونه رابطه ریسک و بازده ، قدرت تصمیمگیری سرمایهگذاران را افزایش میدهد؟
ریسک و بازده در مدیریت مالی و اقتصادی همانند دو کفه یک ترازو هستند که تعادل بین آنها در رسیدن به موفقیتهای مالی کمخطر و ایمن بسیار حائز اهمیت است. درواقع افراد با توجه به میزان ریسکی که انواع ریسک در بازارهای مالی انجام میدهند، متناسب با آن بازده و نتیجه متفاوتی خواهند داشت. ازآنجاییکه رابطه ریسک و بازده در تجارت و اقتصاد خرد و کلان جایگاه بسیار مهمی دارد، در ادامه این مطلب به تشریح و شفافسازی بیشتر آن پرداخته میشود.
بررسی رابطه کلی ریسک و بازده :
ریسک و بازده دو مفهوم جدا از هم و قابلتفکیک از یکدیگر نیستند و در کنار هم معنا پیدا میکنند. بهعبارتیدیگر در هنگام سرمایهگذاری همیشه دو حالت وجود دارد یا سود و زیان آن از همان ابتدا روشن و واضح است یا اینکه هیچ چیزی صد درصد مشخص نیست و باید ریسک کرد تا بازده آن معلوم شود. بنابراین هر چه فرد بیشتر ریسک کند به همان اندازه احتمال شکست یا پیروزی و در اصل بازده او نیز بیشتر است. برای شناخت بهتر رابطه بازده و ریسک تعاریف متفاوتی را به کار میبرند که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود.
انحراف معیار ریسک و بازده :
ازآنجاییکه ریسک مفهومی نسبی دارد برای درک بهتر و به دست آوردن نتایج احتمالی آن از محاسبات آماری استفاده میکنند که انحراف معیار بهترین انتخاب جهت نشان دادن رابطه ریسک و بازده است. به همین منظور چنانچه یک موقعیت مالی دارای انحراف معیار ریسک رو به بالا و زیادی باشد، پتانسیل بازده بیشتری نیز در آن وجود دارد و بالعکس. اما باید توجه کرد که این بازده فقط به معنای سود بیشتر نیست بلکه با ریسک بیشتر، ممکن است ضرر بیشتری هم در نتیجه و بازده کار عاید سرمایهگذار شود. حتی خطر از دست رفتن تمام سرمایه نیز در ریسک بالا وجود دارد که در این مورد بازده صفر خواهد بود.
ریسک برابر با اختلاف بازده اصلی با بازده مورد انتظار :
اکثر سرمایهگذاران معتقدند که بازده و نتیجهای که در ابتدا انتظار میرود به آن دست یابند با میزان بازده واقعی و پس از انجام کار متفاوت است که با به دست آوردن اختلاف میان این دو، ریسک یا احتمال آن سرمایهگذاری یا موقعیت مالی نیز مشخص میشود. بنابراین هر چه اختلاف بازده واقعی و مورد انتظار کمتر باشد، ریسک کمتری هم وجود دارد و با افزایش این اختلاف، فرد باید ریسک بیشتری کند. بهترین مثال برای درک این موضوع احتمال برنده شدن فرد در یک مسابقه بختآزمایی است که در با خرید برگه شانس یا جایزه اصلی (بازده موردانتظار) را خواهد برد و یا هیچ چیزی (بازده واقعی) عاید او نخواهد شد. بنابراین احتمال (ریسک) شرکت در آن بسیار بالا است.
انواع ریسک :
بهطورکلی بر اساس اینکه ریسک تحت تأثیر عوامل داخل یا خارج از شرکت یا بنگاه اقتصادی به جود آمده، به دو دسته زیر تقسیم میشوند:
۱. ریسک سیستماتیک :
چنانچه ریسک از عوامل دولتی یا عوامل بازار هدف که خارج از دسترس سرمایهگذار هستند، ناشی شده باشد.
۲. ریسک غیرسیستماتیک :
این دسته از ریسکها ربطی به عوامل خارج از دستگاه یا شرکت نداشته و به سیاستها و تصمیمات اتخاذشده در داخل مجموعه برمیگردد. مانند نرخ ارز
عوامل ایجادکننده ریسک :
اما عواملی سبب به وجود آمدن ریسک سیستماتیک یا غیرسیستماتیک میشود، متنوع و مختلف هستند که در ادامه نگاهی گذرا به برخی از آنها میکنیم:
۱. بازار :
شاید اصلیترین عامل تأثیرگذار در ریسک که سیستماتیک بوده و تحت کنترل سرمایهگذاران نیست را میتوان نوسان بازار ناشی از جنگ، تحریم، رکود اقتصادی، تغییرات در سیاستهای اقتصادی و امثال آن دانست که سبب تغییرات در بازده شده و ریسک بازار را ایجاد میکنند. ریسکهای که اغلب غیرقابلپیشبینی بوده و در سود و زیان سرمایهگذاری تأثیر مستقیمی دارد.
۲. نرخ ارز :
ارزش پول خارجی نسبت به پول رایج در یک کشور را نرخ ارز گویند که معمولاً دارای نوسانات زیاد و بالا و پایین شدن است. نرخ ارز یکی از عوامل مؤثر در ریسک است که از آن بهعنوان ریسک نرخ ارز یاد میکنند. درواقع میتوان گفت با تغییر در بازده سهام، نرخ ارز دچار نوسان میشود.
بنابراین برای بازرگانان و افرادی که در کار واردات و صادرات هستند همواره ریسک نرخ ارز وجود دارد که جز ریسکهای سیستماتیک است. با بالا رفتن نرخ ارز، واردکننده مجبور است با قیمت بیشتر محصول را وارد کنند بنابراین اغلب سود کمتری نصیبش خواهد شد. اما این وضع به سود صادرکنندگان بوده که با صادر کردن کالاهای داخلی به سود بیشتری عاید او شود.
۳. نرخ بهره :
سود یا زیان حاصل از مشارکت در سرمایهگذاریها را نرخ بهره گویند که یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در ریسک است. سرمایهگذار هنگامیکه اوراق مشارکتی با ارزش پایین تهیه میکند، ریسک نرخ بهره را به جان خریده است. زیرا با نوسانات نرخ بهره، بازده و سود او کم یا زیاد شده و متغیر است.
۴. تورم :
با افزایش تورم، قدرت خرید کاهش در نتیجه تقاضا در بازار کم میشود که از آن بهعنوان ریسک قدرت خرید یاد شده و جز عوامل ایجادکننده ریسک سیستماتیک محسوب میشود. همچنین ریسک ناشی از تورم باعث پایین آمدن ارزش سهام نیز میگردد که درواقع بهنوعی ریسک نرخ بهره به وجود میآورد.
۵. کسبوکار :
هنگامیکه یک سرمایهگذار در یک کسبوکار یا یک محصول خاص سرمایهگذاری میکنند ریسک تجاری کرده است. زیرا با نوسانات قیمت آن محصول، بازده و سود او نیز تغییر خواهد کرد. مانند سرمایهگذاری بر روی طلا که با بالا و پایین رفتن قیمت، سرمایهگذار سود یا زیان خواهد کرد.
۶. امور مالی :
این نوع ریسک ناشی از تصمیمات شرکت یا سرمایهگذار بوده و درواقع ریسکی غیر سیستماتیک که به آن ریسک مالی گفته میشود. مانند وقتیکه تقاضای دریافت وام میکند، میزان بدهیها را در مقابل نقدینگی افزایش میدهد و چنانچه نتواند اقساط آن را بهراحتی و در زمان مقرر پرداخت نکند، دچار ضرر شده و حتی امکان ورشکستگی نیز وجود دارد.
همانطور که اشاره شد، رابطه ریسک و بازده خطی بوده و هر دو با هم معنا پیدا میکنند. عوامل بسیاری باعث به وجود آوردن تغییرات در بازده موردانتظار و بازده واقعی میشود که ریسکهای متفاوتی را ایجاد میکنند که برخی از این عوامل خارجی و برخی از داخل مجموعه نشاءت میگیرند. میزان شناخت این عوامل و بازار و نیز اتخاذ تصمیمات درست و بهجا، قدرت ریسکپذیری شرکت یا فرد را نشان میدهد.
انواع ریسک در بازارهای مالی
ریسک های مالی یکی از اصلی ترین نگرانی های هر کسب و کار در سراسر حوزه ها و جغرافیاهاست. قبل از درک تکنیک های موجود برای کنترل و شکل دهی مدیریت ریسک، بسیار مهم است که بدانید ریسک چیست و انواع ریسک ها را شناخته و بتوانید انواع آن ها را از هم تمییز دهید.
ماهنامه معیشت: ریسک های مالی یکی از اصلی ترین نگرانی های هر کسب و کار در سراسر حوزه ها و جغرافیاهاست. قبل از درک تکنیک های موجود برای کنترل و شکل دهی مدیریت ریسک، بسیار مهم است که بدانید ریسک چیست و انواع ریسک ها را شناخته و بتوانید انواع آن ها را از هم تمییز دهید.
ریسک و انواع آن
ریسک را می توانیم شانس وقوع پیامدی غیرمنتظره یا منفی تعریف کنیم. هر عمل یا فعالیتی که ما را به سمت زیان کردن سوق دهد، می تواند ریسک قلمداد شود. در دنیای کنونی انواع گوناگونی از ریسک وجود دارد که یک بنگاه ممکن است با آن مواجه شود و باید بتواند آن را از سر بگذراند. در بسیاری مواقع ریسک ها را می توان به سه گروه دسته بندی کرد: ریسک های تجاری، ریسک های مالی و ریسک های غیرتجاری.
ریسک های تجاری (ریسک کسب و کار): این نوع ریسک از سوی شرکت های تجاری خود به منظور حداکثر کردن سود و ارزش سهام انجام می گیرد. برای مثال شرکت ها ریسک هایی با هزینه های بسیار بالا را در امر بازاریابی برای تولید و فروش محصولات جدید به بازار برعهده می گیرند.
ریسک های غیرتجاری: درواقع این نوع ریسک ها تحت کنترل شرکت ها نیست. ریسک های ناشی از عدم تعادل اقتصادی و سیاسی را می توان ریسک های غیرتجاری نامید.
ریسک های مالی: ریسک های مالی در اصطلاح مخاطراتی را نشان می دهد که وقوعشان می توانند موجب خسارت های مالی برای شرکت شود. ریسک های مالی عمدتا از بی ثباتی و زیان در بازارهای مالی به علت تغییرات قیمت سهام و ارزها و نرخ بهره و. ناشی می شود.
ریسک مالی یکی از ریسک های ارجح برای هر کسب و کار به حساب می آید. ریسک های مالی ناشی از حرکات بازار است و حرکات بازار نیز می تواند ناشی از عوامل گوناگونی باشد. بر این اساس ریسک مالی را می تواند به گروه های متنوعی از جمله ریسک بازار، ریسک اعتباری، ریسک نقدشوندگی، ریسک عملیاتی و ریسک حقوقی تقسیم بندی کرد.
ریسک بازار: این نوع ریسک ناشی از تغییر در قیمت ابزارهای مالی است. ریسک بازار را می توان به دو گروه مستقیم و غیرمستقیم تقسیم بندی کرد. ریسک مستقیم ناشی از تغییر قیمت سهام، نرخ بهره و. است.
ریسکی است که از «اتفاقی اعتباری» به وجود می آید. تاریخ نشان می دهد این ریسک معمولا در اوراق قرضه واقع می شد؛ بدین صورت که قرض دهندگان از بازپرداخت وامی که به قرض گیرنده داده بودند، نگران بوده اند. به همین خاطر گاهی اوقات ریسک اعتباری را «ریسک نکول» هم می گویند. ریسک اعتباری از این واقعیت ریشه می گیرد که طرف قرارداد، نتواند یا نخواهد تعهدات قرارداد را انجام دهد. تاثیر این ریسک با هزینه جایگزینی وجه نقد ناشی از نکول طرف قرارداد سنجیده می شود.
ضررهای ناشی از ریسک اعتباری ممکن است قبل از وقوع نکول واقعی طرف قرارداد رخ دهند. به طور کلی تر ریسک اعتباری را می توان ضرر محتمل که در اثر رخدادی اعتباری اتفاق می افتد، بیان کرد. رخداد اعتباری زمانی واقعی می شود که توانایی طرف قرارداد در تکمیل تعهداتش تغییر کند. ریسک اعتباری یکی از مهم ترین عوامل تولید ریسک در بانک ها و شرکت های مالی است. این ریسک از این جهت ناشی می شود که دریافت کنندگان تسهیلات توانایی بازپرداخت اقساط بدهی خود را به بانک نداشته باشند.
در علوم مالی ریسک نقدشوندگی را نمی توان همانند ریسک مالی یا ریسک تجاری محاسبه کرد. اصولا سرمایه گذاران، نقدشوندگی را از این دیدگاه مورد توجه قرار می دهند که بتوانند دارایی را سریعا بخرند یا بفروشند، بدون آن که قیمت آن دستخوش تغییرات شدید شود و از همین دیدگاه است که می گویند دارایی مذکور دارای قدرت نقدشوندگی بالایی است. هر قدر خرید و فروش دارایی سریع تر انجام شود، ریسک نقدشوندگی کم تر می شود. نقطه مخالف این وضعیت، وقتی است که یک نفر بخواهد در سهام شرکت های کوچک سرمایه گذاری کند که برای خرید یا فروش آن ها باید چند روز یا چند هفته منتظر بماند و گاهی هم باید قیمت پیشنهادی فروش را کمتر کند.
ریسک عملیاتی عموما ناشی از اشتباه های انسانی یا اتفاقات و خطای تکنیکی تعریف می شود. این ریسک شامل تقلب (موقعیتی که معامله گرها اطلاعات غلط می دهند)، اشتباه های مدیریتی و کاستی کنترل می شود. خطای تکنیکی ممکن است ناشی از نقص در اطلاعات پردازش معاملات، سیستم های جا به جایی یا به طور کلی هر مشکل دیگری باشد که در سطح سازمان روی می دهد. ریسک های عملیاتی ممکن است منجر به ریسک های اعتباری و بازاری شوند. برای مثال اشتباه عملیاتی در معامله تجاری مانند عدم انجام جا به جایی ممکن است ریسک بازار یا ریسک اعتباری ایجاد کند؛ زیرا هزینه آن به تغییر قیمت بازار وابسته است. از این رو مدت این ریسک نیاز مبرم همه موسسات مالی اعم از بانک ها، موسسات اعتباری، بیمه ها و. است.
ریسک قانونی زمانی مطرح می شود که یک معامله از نظر قانونی انجام پذیر نباشد. ریسک قانونی در کل با ریسک اعتباری مرتبط است؛ زیرا طرفین معامله در صورت زیان در معامله به دنبال بستر قانونی برای زیر سوال بردن اعتبار معامله می گردند.این ریسک می تواند به صورت شکایت سهام داران علیه شرکتی که ضررده باشد، ظاهر می شود. ریسک های قانونی از طریق سیاست هایی کنترل می شود که قسمت حقوقی موسسه با مشاوره مدیر ریسک و مدیریت سطح بالا اعمال می کند. موسسات باید مطمئن باشند قراردادها با طرفین قابلیت اجرا را دارد. با این حال وقتی پای زیان های بزرگ در میان باشد کشمکش های هزینهبر به وجود می آید، زیرا منافع زیادی درگیر است.
مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید
مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایهگذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایهگذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار میگیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه میشود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدلهای سرمایهگذاری خود، به درستی مدیریت کند.
فهرست عناوین مقاله
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سالهای اخیر شاخصهای بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایههای خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شدهاند. اگرچه روشهای مطمئن و کم ریسکتری مانند صندوقهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح میدهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.
جهت سرمایهگذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معاملهگری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.
مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟
مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده میشود، دانش و مهارت سرمایهگذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، میبایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونهای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.
قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیشگیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران اعم از ریسکگریز و ریسکپذیر بودن مشخص میشود.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمیتوان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معاملهگران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیتهای معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام میشوند؛ چنین سرمایهگذارانی را نمیتوان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آنها تعریف نشده است زیرا آنها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر میکنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی میکشانند.
بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست
وجه تمایز اصلی معاملهگران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روشهای مختلفی ارائه شده است. روشهای کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدلهای نوین آن، بر مبنای جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی شکل گرفتهاند. این روشها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیتهای معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوبهای مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران تعیین میکند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید
اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخصهای مرسومی وجود دارند که از آنها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار استفاده میشود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه میپردازیم.
سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخصها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده انواع ریسک در بازارهای مالی انواع ریسک در بازارهای مالی و درباره آنها تصمیمگیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص میشود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.
ریسک از بنیادیترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایهگذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و میبایست در محاسبات منطقی و برای سرمایهگذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولیترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.
سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایهگذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
بازده
سود حاصل از سرمایهگذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان میشود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر داراییها در این دوره و شاخصهای پولی ارزیابی میشود. بازدهی سرمایهگذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل میشود. بازده مطلوب میتواند تابعی از دیدگاه سرمایهگذاری، هزینههای معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معاملهگری است که توانستهاند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیتهای معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
حجم معاملات
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست میآورد، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله میکنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین میشود.
منظور معاملهگران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیشبینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچگاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمیکند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین میکند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک
نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخصهای مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست میآید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایهگذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایهگذاری را بیان میکند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان میدهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایهگذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسکپذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل میکند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.
از مهمترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایهگذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسکهای غیر منطقی میشوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار میکند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسکهای سنگین و نابودکننده میشود. یک اصطلاح رایج بیان میکند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمیتواند و نباید ریسکهای نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان میشود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست میآید.
بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم
به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کردهاند، اما تریدرهای حرفهای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشدهاند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشتهاند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.
قواعد مرسوم و توصیههای رایج در مدیریت سرمایه
- هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
- هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت انواع ریسک در بازارهای مالی بعدی قرار میگیرند.
- پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
- محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
- بنا بر اصول سرمایهگذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد انواع ریسک در بازارهای مالی باشد.
- کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
- در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیتهای معاملاتی تقسیم شود.
- زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر میکند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن را نیز در نظر بگیرد.
- توصیه میشود سرمایهگذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیتهای معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیانده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای انواع ریسک در بازارهای مالی مدتی متوقف کند.
جمعبندی
یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معاملهگری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی میشود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت میگیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگیها و جذابیتهایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفهای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.
همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایهگذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معاملهگر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجهبخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.
مدیریت ریسک در بازارهای مالی – انواع مدیریت ریسک در بورس
مدیریت ریسک در بازارهای مالی شامل فرایند شناسایی، تحلیل، و قبول یا رد امور نامشخص در تصمیمگیریهای مربوط به سرمایهگذاری میشود. در اصل فرایند مدیریت ریسک زمانی اتفاق میافتد که یک سرمایهگذار یا مدیر مالی ضررهای احتمالی یک سرمایهگذاری را تحلیل و شناسایی کرده، و سپس تصمیم مناسب را در راستای برنامه سرمایهگذاری میگیرد.
در بازارهای مالی به خصوص بازار بورس، ریسک از سود جداییناپذیر است. هر نوع سرمایهگذاری شامل درجهای از ریسک کردن نیز میشود، که در مورد بعضی از محصولات مالی این ریسک نزدیک به صفر است و برای بعضی از محصولات که بازار پر تورمی دارند این ریسک بالا است. ریسک هم به صورت قطعی و هم به صورت نسبی قابل اندازهگیری است. داشتن درکی دقیق از ریسک در شکلهای مختلف آن میتواند به سرمایهگذاران در درک بهتر فرصتها، معاملات، و هزینههای مرتبط با رویکردهای متفاوت سرمایهگذاری کمک خواهد کرد. با ما همراه باشید تا در خصوص مدیریت ریسک در بازارهای مالی صحبت کنیم.
درک مدیریت ریسک در بازارهای مالی
مدیریت ریسک در بازارهای مالی و بازار بورس همه جا اتفاق میافتد. هنگامی که یک سرمایهگذار به جای خرید سهام یک شرکت، سهام دولتی خریداری میکند، هنگامی که یک مدیر مالی سرمایههای مالی ثابت شرکت را تثبیت ارزش میکند، و هنگامی که یک بانک قبل از صادر کردن چک گزارش حساب مشتری را بررسی میکند، در همه این موارد مدیریت ریسک انجام میشود. کارگزاریهای سهام از ابزارهای مالی مثل اختیارات کالایی (Options) و قراردادهای آتی برای این کار استفاده میکنند، مدیران مالی از استراتژیهایی مانند سبد سرمایهگذاری، تخصیص دارایی و تثبیت ارزش از طریق تعادل حسابهای ارزی این کار را انجام میدهند.
مدیریت ناکافی ریسک میتواند منجر به عواقب سختی برای شرکتها، افراد، و اقتصاد شود. برای مثال بحران مالی سال 2007 به دلیل تصمیمهای بد در مدیریت ریسک اتفاق افتاد. تصمیم بد شامل این بود که بانکهای قرضدهنده به افرادی که اعتبار ضعیفی داشتند نیز وام میدادند، شرکتهای مالی این وامها را خریده، بستهبندی کرده و از نو میفروختند، و مبالغ هنگفتی در سهامهایی که به پشتوانه این وامهای پر ریسک صادر شده بود سرمایهگذاری انواع ریسک در بازارهای مالی شد.
انواع ریسک و مدیریت ریسک در بازارهای مالی
در ادامه بعضی از انواع ریسک که در بازارهای مالی و بازار بورس لازم است به آنها توجه شود معرفی میشود. همان طور که پیشتر اشاره شد در همه جای بازارهای مالی انواع مختلف ریسک وجود دارد. هیچ سرمایهگذاری نمیتواند بدون در معرض ریسک قرار گرفتن، به دنبال سود بگردد. مدیریت ریسک در بازارهای مالی حول همین مفهوم شکل گرفته است که ریسکهای بازار قابل پیشبینی، شناسایی، و رفع و رجوع هستند.
ریسک بازار
همان طور که از نام آن مشخص است، شامل هر نوع ریسکی میشود که از بازاری که در آن سرمایهگذاری کردهاید ممکن است ایجاد شود. برای مثال اگر شما یک فروشنده لباس باشید، افزایش گرایش خریداران به خرید آنلاین میتواند برای شما یک ریسک بازار محسوب شود.
ریسک اعتباری
این ریسک شامل این احتمال میشود که به خاطر قصور فردی دیگر در انجام وظایفش مطابق قرارداد شما دچار ضرر شوید. برای مثال، محصولات را به مشتری با شرایط پرداخت 30 روزه تحویل میدهید و مشتری سر موعد غیب میشود. ریسک اعتباری همان موضوعی است که در هنگام افتتاح حساب جاری در بانک مورد بررسی قرار میگیرد. مشکلاتی که معمولا از بابت چکهای بیمحل به وجود میآید نیز در دسته ریسک اعتباری طبقهبندی میشوند.
ریسک نقدشوندگی
این ریسک تحت عنوان ریسک پولی نیز شناخته میشود. این دسته شامل تمام ریسکهایی میشود که در هنگام فروش یک دارایی ممکن است با آنها موجه شوید. اگر چیزی مانع نقد شدن سریع دارایی شما میشود، آن وقت میتوانید آن چیز را یک ریسک نقدشوندگی در نظر بگیرید.
در موارد زیادی ریسک نقدشوندگی منجر به کاهش ارزش دارایی سرمایهگذار میشود. برای مثال، بازار املاک سود مناسبی دارد و نقدشوندگی بالایی نیز دارد. اما در صورتی که سرمایه خود را در ملک سرمایهگذاری کنید و به هر دلیلی ناگهان به سرمایه خود احتیاج پیدا کنید، شانس زیادی وجود دارد که نتوانید با قیمت عادی آن را بفروشید.
ریسک عملیاتی
ریسک عملیاتی یک اصطلاح کلی برای پوشش دادن تمام ریسکهای دیگری است که یک کسب و کار در فعالیت روزانه خود ممکن است با آنها مواجه شود. مشکلات کارمندان، سرقت، کلاهبرداری، مشکلات قانونی، برنامهریزیهای مالی غیر واقعگرایانه، بودجه کم و برنامههای بازاریابی غیر دقیق، همه میتوانند برای یک کسب و کار به عنوان ریسک عملیاتی در نظر گرفته شوند.
مدیریت ریسک در بازارهای مالی چطور انجام میشود؟
اغلب ما عادت داریم وقتی اسم «ریسک» وسط میآید از پیش رویکرد منفی داشته باشیم. اما به هر حال، در جهان سرمایهگذاری، ریسک از کارکرد قابلقبول جداییناپذیر بوده و ضروری است. تعریف عمومی ریسک سرمایهگذاری شامل «انحراف از نتیجه مورد انتظار» میشود. میتوانیم این انحراف را به صورت مطلق و قطعی یا در نسبت با چیزهای دیگر بیان کنیم.
در حالی که انحراف در نتیجه میتواند مثبت یا منفی باشد، کارشناسان سرمایهگذاری در مجموع با این موضوع موافق هستند که انحراف تا حدی نتیجه مورد هدف در سرمایهگذاری شما بوده است. چرا که برای به دست آوردن سود بیشتر توقع میرود ریسک بیشتری کنید. در مجموع این موضوع نیز مورد توافق است که افزایش ریسک به معنای افزایش نوسان نیز هست. در حالی که کارشناسان به شکل مداوم در حال جستجوی روشهایی برای کاهش این نوسان هستند و گاهی نیز موفق میشوند روشی پیدا کنند، هیچ توافقی بین آنها وجود ندارد که بهترین روش این کار چیست.
مدیریت ریسک در بازارهای مالی و روانشناسی
تصمیمگیریهای مالی در موارد زیادی با حالت روانی تصمیمگیرنده ارتباط دارند. محققان در رشته اقتصاد رفتاری یک عنصر بسیار مهم به معادله ریسک اضافه کردهاند، و آن اثبات عدم تقارن بین سود و زیان در ذهن بیشتر افراد است. اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، سرمایهگذاران اغلب درد مرتبط با ضرر را چیزی حدود دو برابر احساس خوب آمیخته با سود تخمین میزنند.
اغلب آن چیزی که سرمایهگذاران بازار بورس واقعا میخواهند بدانند فقط این نیست که چقدر قیمت از نتیجه مورد انتظار انحراف خواهد داشت، بلکه میخواهند بدانند وقتی نتیجه منحرف شد چقدر همه چیز بد میشود. فرمول «ارزش بر ریسک» با هدف پاسخ دادن به همین پرسش ایجاد شده. ایده پشت آن شامل شناسایی این است که انواع ریسک در بازارهای مالی یک سرمایهگذاری در یک دوره مشخص چقدر میتوانند زیانبار باشد. برای مثال، گزارهای که در ادامه میآید را میتوان یک مثال ارزش بر ریسک در نظر گرفت: «با حدود 95% از قطعیت، بیشترین مبلغی که شما ممکن است در یک سرمایهگذاری 1000 دلاری دو ساله از دست بدهید 200 دلار است». سطح قطعیت بر پایه ویژگیها آماری سرمایهگذاری و شکل انحنای توزیع آن مشخص میشود.
مدیریت ریسک انفعالی
یکی دیگر از گرایشهای رفتاری شامل روند نزولی میشود، که به هر دورهای که در آن بازده یک محصول نسبت به دوره پیش از آن منفی باشد اطلاق میشود. در اندازهگیری روندهای نزولی، سعی میکنیم سه چیز را مشخص کنیم:
- میزان منفی بودن هر دوره (چقدر بد)
- طول هر دوره (چقدر بلند)
- میزان روی دادن (چند بار)
برای مثال، برای اینکه بفهمیم چطور یک وام دو نفره از یک خرید سهام شاخص S&P 500 سودآورتر است، لازم بدانیم به نسبت چقدر ریسک بیشتری هم دارد. یکی از معیارهایی که برای این کار مورد استفاده قرار میگیرد معروف به بتا (beta) است، که بر اساس ترتیبات آماری کواریانس (covariance) تشکیل شده است. بتا اگر بزرگتر از 1 باشد نشان دهنده ریسک بیشتر از بازار است. بتا به ما کمک میکند مفاهیم ریسک انفعالی و ریسک فعال را متوجه شویم. برای محاسبه این ریسک انفعالی لازم است روند رشد بازار یا امنترین نرخ سود با سرمایهگذاری فعلی مقایسه شود.
مدیریت ریسک فعال
اگر سطح ریسک بازار بورس یا ریسک سیستماتیک تنها عامل تعیین کننده بود، آن وقت میزان بازگشت سرمایه همیشه برابر با اضافی بتا نسبت به سود بازار بود. اما معلوم است که وضع این طور نیست: سودها به خاطر چندین عامل بی ارتباط به ریسک بازار متفاوت هستند. مدیران سرمایهگذاری که یک استراتژی فعال را دنبال میکنند ریسکهای دیگر را برای دستیابی به سود در مقابل سود بازار معیار میگیرند. استراتژیهای مدیریت ریسک فعال شامل تاکتیکهای برای لوریج سهام، انتخاب بخش یا کشور، تحلیل فاندامنتال، اندازهگیری معاملات، و تحلیل تکنیکال میشود.
مدیریت ریسک در بازارهای مالی و بازار بورس به صورت فعال با شناسایی آلفا، که معیاری برای سود مازاد است انجام میشود. مدیران مالی فعالی که به دنبال سود مازاد میگردند، سرمایهگذاران را در معرض ریسک آلفا قرار میدهند، که ریسکی است که نتایج شرطبندی آنها مشخص میکند بیشتر منفی است تا مثبت. برای مثال، یک مدیر مالی ممکن است فکر کند که بخش انرژی فروش بیشتری از شاخص نزدک دارد و وزن پورتفولیو خود را به این بخش اختصاص دهد. اگر توسعه اقتصادی غیرمنتظره باعث شود سهام انرژی افت قابل توجهی کند، این مدیر به احتمال زیاد کارکرد ضعیفی ارائه داده و این مثالی از ریسک آلفا محسوب میشود.
هزینه ریسک
در مجموع هر چه بیشتر یک سرمایه فعال و مدیر آن نشان بدهند که قادر به تولید آلفا هستند، حقالزحمههای بیشتری نیز از سرمایهگذاران برای قرار گرفتن در معرض استراتژیهای آلفای خود دریافت میکنند. این میزان معمولا در کارگزاریهای غربی نسبت به سهامهای کمخطر و امن چیزی حدود 10 به 1 است. تفاوت قیمت بین استراتژیهای انفعالی و فعال بسیاری از سرمایهگذاران را ترغیب میکند این ریسکها را شناسایی و جدا کنند. به این فرایند آلفای متحرک گفته میشود، و با این ایده همراه است که جزء آلفایی که در یک سود کلی وجود دارد جدا از جزء بتا است.
تثبیت ارزش و همسوسازی
تثبیت ارزش (Hedging) شامل فرایند جستجوی داراییها یا رویدادهایی است که همسویی ضعیف یا منفی با امور مالی سازمان دارند. همسوسازی میزان گرایش دو محصول مالی برای تغییر یا عدم تغییر با یکدیگر را اندازهگیری میکند. این گرایش با مقادیر -1 و +1 کمی میشود. همسویی +1 به همسویی کامل اشاره دارد و به این معنی است که میتوان انتظار داشت دو محصول با هم تغییر میکنند. همسویی -1 نیز به همسویی منفی اشاره دارد، که به این معنی است که میتوان انتظار داشت دو محصول با هم، اما در دو مسیر متفاوت تغییر کنند.
مفهوم همسویی منفی در تثبیت ارزش و مدیریت ریسک نقشی کلیدی ایفا میکند. مدیریت ریسک در موارد زیادی درگیر استفاده از محصولی مالی میشود که همسویی منفی با رویکرد کلی سرمایهگذاری دارد. برای مثال یک قرارداد آتی که برای تثبیت ارزش یک محصول زیرین ارائه میشود از مفهوم همسویی منفی استفاده میکند. اگر قیمت محصول زیرین شروع به افزایش کند، ارزش قرارداد آتی نیز افزایش خواهد یافت، و بخشی یا تمام ضررهایی که روی میدهد را کنار میگذارد. میزان حفاظتی که از طریق تثبیت ارزش ارائه میشود بستگی به رابطه منفی بین دو محصول مالی دارد.
معمولا مدیران مالی برای حفظ جلوگیری از ضرر به واسطه نوسانات قیمت یا تورم، از راهکارهای مختلفی برای تثبیت ارزش استفاده میکنند. یکی از راههای ساده برای تثبیت ارزش، به خصوص در وضعیت نوسان پولی، استفاده از حسابهای ارزی است. این کار به سرمایهگذاران اجازه میدهد با نگهداری ارزهای غیر همسو، از خطر سقوط ارزش پولی خارج شوند.
سخن پایانی
مدیریت ریسک در بازارهای مالی به فرایند پیشبینی، شناسایی، و تصمیمگیری در مورد ریسکهای مختلف سرمایهگذاری گفته میشود. امروزه بر هیچ کس پوشیده نیست که هر چه یک سرمایهگذاری سود بیشتری داشته باشد، به احتمال زیاد ریسک بیشتری نیز در بر دارد. فرایند مدیریت ریسک شامل محاسبه این سود و زیان و اندازهگیری دقیق آن میشود. روشها و فرمولهای مختلفی برای مدیریت ریسک چه به صورت قطعی و چه به صورت نسبی تعریف شده است. سرمایهگذاران از طریق تحلیل ریسک پیش از اقدام به سرمایهگذاری به دقت بررسی میکنند تا بفهمند اگر پیشبینی آنها درست در نیامد چقدر متضرر میشوند.
رویکردهای مختلف در مدیریت ریسک در بازارهای مالی بر اساس انفعالی یا فعال بودن استراتژی از هم تفکیک میشوند. در حالی که رویکرد انفعالی میزان سود احتمالی را در کنار روند رشد بازار (یا بانکی) بررسی میکند، در رویکرد فعال میزان سود بر اساس چندین محصول دیگر بررسی و اندازهگیری میشود. کارگزاریهایی که خدمات مدیریت ریسک فعال ارائه میدهند حقالزحمهای در حدود 10 برابر کارگزاریهای دیگر دریافت میکنند. دلیل این موضوع به سادگی همان پیوستگی اجتنابناپذیر سود و ریسک است، چرا که با داشتن مدیریت ریسک فعال شانس معاملهگران برای به دست آوردن بیشترین سود ممکن تا حد بسیار زیادی افزایش پیدا میکند.
دیدگاه شما